محققان بر این باورند که افراد در فرهنگهای مختلف برای یادگیری زبان از سبکهای ادراکی خاص بهره میگیرند. مقاله حاضر، براساس تحقیقی تجربی به شناسایی سبکهای غالب یادگیری ادراکی در بین زبان آموزان ایرانی میپردازد. نتیجه سالها تجربه آموزش نشان میدهد هنگامی که هوش غالب خود را با سبک ترجیحی یادگیری همراه میکنیم برای یادگیری و کسب مهارتهای لازم در شرایط مطلوبتری قرار میگیریم. از این رو برای تعیین رابطه فرهنگ و سبک غالب یادگیری از پرسشنامه رید (1987) که شامل 30 سؤال در شش زیرگروه سبکهای دیداری، شنیداری، حرکتی، لامسهای، انفرادی و گروهی است استفاده گردید. پس از محاسبه روایی و پایایی پرسشنامه، 400 نفر دانشجو که در دانشگاههای تهران و مشهد و برحسب دسترسی آسان در چهار رشته ادبیات انگلیسی، علوم انسانی، پزشکی و مهندسی تحصیل میکردند به سؤالات پرسشنامه پاسخ دادند. دادههای جمع آوری شده با استفاده از روشهای آماری آزمون t و تحلیل واریانس و نهایتاً آزمون شفه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتایج زیر به دست آمد: الف) سبکهای غالب یادگیری در فرهنگ ایرانی، سبکهای لامسهای و حرکتی هستند؛ ب) تفاوت معناداری بین جنسیت، سن و سطح بسندگی و استفاده از سبکی خاص مشاهده نگردید. گرچه زنها به نسبت مردان از سبک شنیداری بیشتری بهره بردند.
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی وضعیت موجود آموزش زبان انگلیسی وآسیبشناسی آن در مهد کودکها است. بدین منظور22 مهد کودک در سطح شهر مشهد انتخاب شدند، مورد مشاهده قرار گرفتندو در موارد لزوم، با مسوولان و معلمان مهد کودکها مصاحبه انجام شد. نتایج این پژوهش کیفی نشان داد که مهد کودکها فضاها و امکانات آموزشی مطلوب و مناسب آموزشی را ندارند، فاقد برنامه آموزشی مدون برای آموزش زبان انگلیسیاند، معلمان این مراکز عموماً فاقد صلاحیت تدریساند، آنان با روشهای آموزشی کودکان و زبان انگلیسی آشنایی کمی دارند و توجه خاص را به نیازهای عاطفی، شناختی و اجتماعی کودکان ندارند. در پایان، پیشنهادهایی برای ارتقای سطح آموزش زبان انگلیسی کودکان در مهد کودکها به مسوولان و معلمان داده شد.
با توجه به نقش مهم و اساسي فرهنگ در نحوه تفکر، استنباط و استنتاج افراد يک جامعه، پژوهش حاضر در نظر دارد تا با کنکاش و واکاوي در مفهوم فرهنگ، به بررسي تفاوتهاي فرهنگي در دنياي غرب و ايران پرداخته و نشان دهد برخي از روشهاي گردآوري داده، ممکن است مناسب بافت ايران نباشند و گاهي به اشتباه توسط پژوهشگران و دانشجويان ايراني مورد استفاده قرار گيرند. پژوهشها نشان ميدهند فرهنگ ايراني نسبت به فرهنگ غربي داراي ويژگيهاي: غيرمستقيم، ارتباطي، چند وجهي، بافت ـ محور، تواضعي و استقرايي ميباشد. اين ويژگيها باعث ميشود استفاده از برخي ابزار پژوهشي مانند پرسش نامه، بلند بلند فکر کردن در حين انجام فعاليت، حل مساله و دفترچه خاطرات در بافت فرهنگي ايران مناسب به نظر نرسند و از اعتبار و روايي کافي برخوردار نباشند. در پايان، نتايج حاصل را در بافت پژوهشي ايران مورد بررسي و واکاوي قرار داديم و پيشنهادهايي براي تحقيق بيشتر ارائه نموديم.