با گذشت هزار و چند سال از عصر زندگی فردوسی و هزاران کتاب و مقالهای که درباره شاهنامه نوشته شده است، منابع معتبر مربوط به زندگانی انتقادی فردوسی، چگونگی سرایش شاهنامه و ویژگیهای آن بسیار اندکشمار است. مدخل «فردوسی» در دانشنامه ایرانیکا که تألیف شاهنامهشناس برجسته، دکتر جلالی مطلق است، یکی از این مآخذ معدود شمرده میشود و در آن شش بخش: 1. زندگانی، 2. محیط و شرایط اجتماعی، 3. تعلیم و تربیت، 4. مذهب، 5. فردوسی و سلطان محمود، 6. فردوسی، شاعر و داستانسرا، مهمترین نکات سرگذشت فردوسی با بهرهگیری انتقادی از منابع متقدم و پژوهشهای معاصران و نیز ویژگیهای اصلی شاعری و داستانسرایی او با تحلیل دقیق شاهنامه و ذکر شواهد بررسی شده است.
ویژگی اصلی این پژوهش، کنکاش باستانشناسانه و روانشناسانه دربارهی شخصیتها و فضای اجتماعی و سیاسی داستانهای "شاهنامه" است. به باور نگارنده: "شاهنامه دارای دو بخش است که به طور کامل با هم تفاوت دارند. ویژگیهای ساختی، زبان شناسی، جهانبینی و مانند اینها در هر دو بخش چنان ناهماهنگ و ناهمخوانند که میتوان گفت دارای دو اندیشه، دو استعداد، و دو پسند جداگانه و نایکدستاند. برای نمونه در یک بخش سستی و ناپایداری جهان، بنیان جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی است و در بخش دیگر آزپرستی و زیادهخواهی اساس جهانبینی نویسنده را میسازد؛ ..... بر این اساس میتوان شاهنامه را بر دو بخش جداگانه بخشبندی کرد بخش نخست از آغاز شاهنامه تا پایان شاهنشاهی (= امپراتوری) کیخسرو به همراه داستان رستم و اسفندیار است که شاهنامهی اصلی نامیده میشود و بخش دوم از آغاز پادشاهی لهراسب تا پایان شاهنامه (بدون داستان رستم و اسفندیار) است که آن را شاهنامه افزوده نام نهادهایم. شاهنامهی افزوده نوشتهی فردوسی است؛ اما شاهنامهی اصلی نویسندهی دیگری دارد که باید برای یافتن نامش در تاریخ و تاریخ ادبیات کاوش کرد. کتابی که پیش رو دارید کوشیده تا این نظر را که کل شاهنامه نوشتهی یک تن نیست به اثبات برساند".
از میان پژوهشهایی که درباره حماسه شده است، بیگمان تألیف بورا به زبان انگلیسی جای ویژهای دارد. این پژوهنده در کتاب پرحجم خود با عنوان «شعر پهلوانی» در پانزده فصل درباره «پدیدهشناسی تطبیقی شعر پهلوانی همه اقوام و همه زمانها» مسائل بسیار متنوع و جالبی را درباره حماسه به بحث میکشد و با نظریات و پاسخهای خود تقریباً همهجا اهل فن را خرسند میسازد؛ اما در این کتاب از شاهنامه و دیگر حماسههای ایرانی و فارسی جز سه بار نامی برده نشده است. در این کتاب چکیده نظریات او درباره حماسه آورده شده و از نقل مثالهای فراوانی که او برای اثبات نظریات خود آورده است، جز چند مورد انگشتشمار بهناچار چشمپوشی شده است. در مقابل همهجا به همخوانی نظریات او با حماسه در ایران اشاره شده است.
اهمیتی که متون موجود به زبانهای ایرانی باستان و میانه دارند، بیشتر به شناخت این زبانها و آگاهی از برخی آیینهای دینی محدود میگردد؛ ولی آنها در زمینه تاریخ و هنر و فرهنگ و زندگی اینجهانی ایرانیان بسیار اندک است و بدین سبب در کسب آگاهی در زمینههای مذکور از رجوع به متون یونانی، لاتینی، ارمنی، سریانی، عربی و فارسی بینیاز نیستیم. آنچه در این کتاب آمده، ترجمه گزارشهای پراکندهای است درباره ایران کهن که از کتاب «بزم فرزانگان» نوشته نویسنده یونانی آثنایس فراهم آمده است. در این کتاب از بیش از نهصد اثر نام رفته که بسیاری از آنها بهویژه پس از آسیبی که در سال 47 میلادی به کتابخانه اسکندریه رسید و سپس نابودی کلی آن در سدههای سوم و چهارم میلادی، بهکلی از میان رفتهاند و نام برخی از آنها از این کتاب شناسانده شده که این خود مهمترین اهمیت این کتاب است. در این کتاب بخشهای مربوط به ایران و ایرانی که درباره آداب و رسوم کهن ایران باستان است، گردآوری و ترجمه شده است.