اگرچه همه داستانها با گسترش طرح و شاخ و برگ بخشیدن به آن خلق میشوند، لیکن نحوه به کارگیری پیرنگ آنها با توجه به گروه سنی خوانندگان آن متفاوت است. نویسندهای که سر و کارش با کودکان میافتد، بالاجبار، برای ارتباط با مخاطبان خویش زبان کودکی میگشاید و آن که برای گروههای سنی بزرگتر مینویسد، پیرنگ داستان خویش را نیز بر اساس نیازهای سنی همان گروه به کار میگیرد. در این نوشتار سعی شده است نحوه استفاده از پیرنگ داستانهایی که برای کودکان آفریده میشود با نحوه به کارگیری داستانهایی که برای بزرگسالان پیافکنده میشوند مورد مقایسه قرار گیرد.
این پژوهش برآن است تا بر پایه نظریه «خواننده نهفته در متن» از ایدن چمبرز، دو داستان از تازهترین آثار احمدرضا احمدی، پروانه روی بالش من به خواب رفته بود و دخترک، ماهی، تنهایی را بررسی کند. چمبرز، برای شناخت خواننده نهفته و ویژگیهای او، بررسی چهار عنصر سبک، زاویه دید، طرفداری و شکافهای گویا را پیشنهاد میکند؛ عناصری که در کتابهای کودک اهمیت بسیار دارند و نویسنده به یاری آنها میتواند با خواننده ارتباط برقرار کند و او را به درون متن فرابخواند. یافتههای پژوهش نشان داد، خوانندگان نهفتهی آثار احمدی، کودکانی اندیشمند و توانا با تخیلی ناب و روحی کنجکاو هستند که میتوانند از زیباییهای متن لذت ببرند و به کشف مفاهیم نهفته در آن بپردازند. همچنین عمق و ژرفای آثار او میتواند نوجوانان و بزرگسالان را نیز به خواندن داستانهای او برانگیزد و لذت مخاطبان سنین دیگر را به دنبال آورد.
مقاله حاضر به نقد و تحليل عناصر داستان در گزيدهاي از داستانهاي کودکان اختصاص يافته است. در اين مقاله، پس از مقدمه که اشارهاي به ادبيات و داستانهاي کودکان است، مهمترين عناصر داستان: پيرنگ، شخصيت، درونمايه، زاويه ديد، فضا و صحنه، در بيست داستان از داستانهاي کودکان بررسي شده است. اين داستانها داراي پيرنگي سادهاند؛ به جز يک داستان که پي رنگ آن از دو پي رفت تشکيل شده، پيرنگ همه داستانها داراي يک پيرفت است. شخصيتهاي اين داستانها، يک بعدي، تمثيلي و در بيشتر موارد ايستا هستند. درونمايه داستانها بيشتر مسائل تربيتي و اخلاقي است. نويسندگان با ارائه آميزهاي از واژه و تصوير در داستانها صحنهسازي کردهاند. تمامي داستانها از زاويه ديد داناي کل روايت شدهاند و فضاي آنها آرام و عادي است و همه پاياني خوش دارند.
متنهای ادبی با سایر متنها از رهگذر نقل قولهای آشکار و پنهان، تلمیح، اقتباس و جذب مؤلفههای صوری از متنهای پیش از خود، در ذخیره مشترک سنن ادبی تداخل مییابند. این رابطه در ادبیات ما گاهی از طریق ترجمهها به وجود آمده است. تغییرات به وجود آمده در اوایل قرن بیستم و گسترش روابط میان ایران و فرانسه سبب گرایش شاعران پیش گام ایران به ادب و هنر این کشور و تأثیر و تأثر متقابل فرهنگ و تمثیل و داستان و شعر دو ملت شده است. بررسی تأثیرپذیری شاعران از یکدیگر از جذابترین مقولههای نقد ادبی است. «رشید یاسمی» از جمله شاعرانی است که ضمن برداشتن گامهای بلند در راه تجدد و اصلاح، با انتقال افکار و مضامین شاعران غرب از جمله شاعران فرانسه، افق اندیشه را فراختر کرد و قریحه درخشان خود را نیز با آن اصلاح و تغذیه نمود. نظر به این مسأله و با رشد نظریههای ادبی و رویکردهای مختلف نقد ادبی در ایران و وجود عناصر و مناسبات میان متنی در دیوان رشید شایسته است که از این دیدگاه به شعر او پرداخته شود. روش تحقیق نقد نفوذی میباشد. رشید یاسمی هنرمندی است که از پیشینیان تأثیر پذیرفته است و علاوه بر دستیابی به تجربههای مشترک هنرمندان قبلی، به دلیل ذهن جوینده و پر تکاپویش رنگی تازه از خلاقیت هنری و ادبی خود را بر تجربههای گذشتگان زده است. او برای پرورش و غنای ذوق و آمادگی بیشتر و نیز آگاهی از تجربه شاعران زبانهای دیگر، بدون این که رنگ و بوی ترجمه از آثار او پیدا باشد، همچون معاصرانش گامی بلند در راه پیشرفت ادب فارسی و گشایش افقهای تازه در تجدد و تحول ادبی ایران برداشته است.
کتاب تاريخ کشمير يا راج ترنگيني «Rajtarangini»، روايت منظومي از اسطوره، حماسه و تاريخ بخشي از سرزمين هند يعني کشمير است. کشمير به علت زيبايي طبيعت، لطافت هوا، حتي رنگ پوست مردمانش در هند به ايران صغير شهرت دارد. اين اثر را ابتدا کلهن «Kalhah» به زبان سنسکريت سرود و بعدها دوبار به فارسي ترجمه شد که ترجمه اول مصنوع و متکلف و دور از فهم بوده و ترجمه دوم که در زمان اکبر شاه گورکاني به وسيله ملاشاه محمد شاه آبادي صورت گرفته ترجمهاي ساده و روان و ماندگار بوده است. تطبيق بعضي از حکايتها و شخصيتهاي تاريخي آن با برخي از روايتها و چهرههاي ديني و تاريخي آثار ايراني و سامي، موضوع بحث اين مقاله است.