کردارشناسی اهریمن به بررسی رفتارهای اهریمن برای نابودی اهورامزدا و آفرینش نیک او، به ویژه انسان، میپردازد. یکی از این دورههای دشمنی اهریمن با اهوراییان، پادشاهی جمشید است. در این دوره، دیوان با به آسمان بردن جمشید زمینه گمراه کردن او را توسط اهریمن فراهم میکنند. اهریمن با فریب جمشید، او را به سوی خوارشماری خداوند، دروغگویی و دیوسرشتی میکشاند. نتیجه این کردار اهریمن، گریختن خرد و فره از جمشید و پیوستن آن به گاو برمایه، نماد زمینی مرغ وارغنه است. فره جمشید با شیرگاو و خرد او با نماد گرز گاوسر به فریدون میپیوندد. هدف اهریمن و ضحاک از کشتن گاو، رسیدن به خرد و فره است که به ناکامی میانجامد. فرستادگان اهریمن با برقراری پیوند زناشویی با جمشید و خواهرش، آفریدههای اهریمنی را گسترش میدهند. کردارهای اهریمن و ضحاک در پایان، به مرگ نمادین درختی جمشید و دوزخیشدن روان او میانجامد.
فردوسی سخن سرای شهیر ایران، نخستین بار داستان ضحاک و کاوه آهنگر را با بیانی شیرین در شاهنامه به رشته نظم کشیده است. فردوسی تمام داستان را در هفتصد بیت خلاصه کرده و از این داستان به شیوه مخصوص خود در مسایل اجتماعی نتیجه گیری نموده است. فردوسی در داستان کاوه و ضحاک دقیقا تشریح میکند که نخست ضحاک برای رسیدن به مقام پادشاهی پدر خود را کشت و سپس در طی سالیان دراز به قتل و غارت و بیدادگری پرداخت و سرانجام چون مردم از مظالم او و اطرافیانش به ستوه آمده بودند به رهبری کاوه آهنکر قیام کرده حکومت جابرانه اش را سرنگون ساختند...
این کتاب نقدی است بر کتاب ضحاک ماردوش نوشته سعیدی سیرجانی، به ضمیمه کتاب اسطوره چیست از علی حصوری
واژه «كريمان» ظاهرا در هيچ يك از داستانهاي مربوط به گرشاسپ در اوستا، متون پهلوي و متون فارسي زردشتي نيامده است. اين واژه در دو بيت از داستانهاي «رستم و سهراب» و «رستم و اسفنديار» شاهنامه آمده است. فرهنگ نويسان و شاهنامه شناسان دو برداشت متفاوت از اين ابيات داشتهاند؛ گروهي كريمان را نام پدر نريمان و گروهي ديگر آن را واژهاي عربي و به معناي بخشنده و جوانمرد پنداشتهاند. از آن جا كه متون حماسي به ديگر زبانهاي ايراني نيز يكي از سرچشمههاي شاهنامه شناسي است، دستنويس هفت لشكر به زبان گوراني و ديگر متون زبان و فرهنگ گوراني براي پي بردن به كاربرد واژه كريمان راه گشاست. واژه كريمان و گشته آن يعني «قهرمان»، بارها در اين دستنويس و ديگر دستنويسها و متون گوراني به عنوان دو شخصيت، پدر نريمان و پهلوان دوران هوشنگ و تهمورث، آمده است؛ بنابراين با توجه به اين متون ميتوان گفت كه در شاهنامه كريمان نام دو شخصيت است: 1. نام پدر نريمان در داستان رستم و سهراب؛ 2. نام فرزند هوشنگ در داستان رستم و اسفنديار و فردوسي در يادكرد واژه كريمان به سرچشمه ديگري غير از گزارشهاي خداي نامه و شاهنامه ابومنصوري نظر داشته است.
اين مقاله به روايتشناسي داستان هفتگردان به روايت فردوسي در شاهنامه و قصه افراسياب بن پشنگ به روايت انوشيروان مرزبان در روايات داراب هرمزديار ميپردازد. به اين منظور پس از بررسي خلاصه دو روايت از ديدگاه راويان، روايتشناسي، ساختارشناسي تطبيقي و ريشهشناسي بنيادهاي آييني و اساطيري، دو روايت مورد بررسي قرار گرفته است. بررسيها نشان ميدهد كه روايت فردوسي، روايتي دهقاني، ملي و خردگراست كه در آن حذفهاي آييني (زردشتيبودن رستم) و اسطورهاي (ديدار افراسياب با اهريمن) به چشم ميخورد. اگرچه به نظر ميرسد، اين آيينزدايي پيش از فردوسي صورت گرفته، اما ممكن است، اسطورهزدايي از سوي وي انجام شده باشد. در برابر، روايت انوشيروان روايتي موبدي با تكيه بر آموزههاي مزديسنايي، اصيل، يكدست، كامل و داراي ژرفساختي اسطورهاي و آييني است كه با الگوهاي اساطيري، آييني داستانهاي ايراني همخواني دارد. اين داستان نقشي مهم در الگوشناسي روايي داستانهاي حماسي ايران، در گذر از روايت موبدي به دهقاني دارد.