سمک عیار داستانی است عامیانه، بازمانده از حدود قرن ششم یا اوایل قرن هفتم که فرامرز بن خداداد آن را بر اساس روایت صدقه بن ابی القاسم شیرازی گرد آورده است. داستان بر محور اعمال و رفتار یکی از عیاران به نام سمک میچرخد و دستکم از سه جهت عناصر عامیانه در آن قابل تشخیص است: اعتقادات و فرهنگ عوام، بعضی جنبههای روائی از جمله وجود حوادث تصادفی و واقعههای عامهپسند و زبان داستان. اشاره به تقدیر در اتفاقات داستان، رفع ابهام از ذهن خواننده، فراوانی گفتگو، توصیفهای متعدد، از جمله ویژگیهای روائی داستان است. نثر سمک عیار نیز از نوع نثرهای ساده عصر است همراه با بعضی کهنگیهای زبانی اعم از صرفی یا نحوی و بعضی ویژگیهایی که خاص زبان داستان تواند بود؛ از جمله گروهی از تعبیرهای عامیانه که بعضی از آنها تا مرز دشنام پیش میرود. همچنین صفتهایی خاص در توصیف اشیا و حوادث داستان وجود دارد که بعضی از آنها در دیگر متون کمتر به کار رفته است. سجع، استشهاد به بعضی بیتها و مثلها و پارهای صور خیال بهخصوص تشبیههای گسترده و بلیغ و کنایه نیز در جایجای متن هست که هر یک در موضعی خاص به کار رفته است. نمودهای فرهنگی مربوط به ایران باستان از جمله ویژگیهای مهم فکری در داستان است.
این کتاب، رساله دکتری نویسنده است که در دانشگاه آزاد علامه اقبال، اسلام آباد پاکستان از آن دفاع کرده است. استاد راهنمای نویسنده در این رساله، کلثوم فاطمه سید و استاد مشاور محمد صدیق خان شبلی بوده است. نویسنده در این رساله به سبکهای مشهور فارسی پرداخته و در ادامه رساله، سبک شعری علامه اقبال لاهوری را بررسی کرده است.
اقبال از آغاز عمر دارای فکر مستعد و ذهن وقاد بود و در اثر همین ذوق سرشار بود که او متوجه شعرگفتن شد و از عهدۀ درسهای مدرسه هم بهخوبی برآمد. با اینکه سید میرحسین شاگردان خود را از شعر و شاعری منع میکرد؛ ولی از اشعار اقبال متأثر میشد و او را تشویق و تحریض مینمود و آئینه ذوق او را جلا میداد. در این کتاب پس از بررسی زندگی و آثار اقبال لاهوری، سبک او که تا زمان نگارش این کتاب مورد تجزیه و تحلیل قرار نگرفته بود، به اختصار بررسی شده است.
سنت فکري ـ فلسفي غرب از افلاطون و ارسطو و حتي پيشتر از آن، تا قرن بيستم و در انديشه و آراي فردينان دوسوسور زبانشناس سوئيسي، تحت تاثير رويکردي دو قطبي، گفتار را بر نوشتار ترجيح ميداده است. در اين نگره، انتقال کامل معنا از طريق «گفتار» امکان پذير مينمود، حال آن که نوشتار تنها فرع و جانشين گفتار قلمداد ميشد. بطور طبيعي، چنين رهيافت کلام محورانهاي، سرانجام عرصه را براي هرمنوتيک کلاسيک فراهم ميکرد. آنجا که دغدغه وصول به نبت مولف، هدف تفسيري عنوان ميشد. با نگاهي گذرا به تاريخ و فرهنگ ايراني ـ اسلامي، ميتوان مدعي شد، که با چنين تجربه و تلقياي مشابه، در گفتمان انديشگي زبان و ادب کلاسيک مواجه هستيم. چنان که بطور خاص، ناصرخسرو اين مهم را سامان بخشيده است. وي از يکسو با تمهيد مقدمات نظري و در قالب عناويني چون «نام و نامدار»، «نطق و قول و کلام» و «قول و کتابت»، به دفاع ازکلام محوري ميپردازد و سرانجام به برتري گفتار بر نوشتار راي ميدهد و از ديگرسو، با تفکيک ميان تنزيل به عنوان ظاهر کتاب و شريعت و تاويل به مثابه باطن و روح آن، حصول به نيت مولف را، هدف غايي موول معرفي مينمايد، اين مقال طرح و شرح مبسوط اين مدعا خواهد بود.
ترجمهها و ترجمه ـ تفسيرهاي کهن قرآن سرمايههاي کمتر شناخته شدهاي از گنج خانه بزرگ زبان فارسي است که مشتمل بر واژگان گوناگوني از حوزهها و دورههاي مختلف اين زبان است و ميتواند گنجينهاي پرمايه براي توانمندسازي و گسترش زبان فارسي باشد. ترجمه تفسير طبري يکي از کهنترين و غنيترين اين ترجمه ـ تفسيرهاست که بر مبناي کتاب تفسير طبري فراهم آمده است و هم از نظر تاريخ زبان فارسي و هم از لحاظ تاريخ متون ديني اهميتي ويژه دارد. اما چاپي که از تصحيح اين کتاب موجود است با توجه به قواعد فن تصحيح و شرايط گونهشناسي زبان فارسي اشکالاتي دارد که در اين مقاله سعي شده است به مواردي از آنها اشاره شود و ضرورت تصحيح مجدد اين کتاب ارجمند بر اساس نسخهاي ديگر مورد بررسي قرار گيرد.