کمتر کسي ممکن است به مولانا به چشم منتقد و مصلح اجتماعي نگاه کند و در آثار عرفاني و غنايي وي به دنبال آراي انتقادي و سياسي باشد، اما درک عرفان و انديشه انساني و مردم گرايانه او، ترديدي در جامعيت شخصيت و جهانبيني وي باقي نميگذارد، از اين رو بسيار طبيعي مينمايد که او وقتي از رستگاري انسان و زندگي صلحآميز و مبتني بر معنويت و آگاهي سخن ميگويد، قدرت ستمگرايانه و استبداد ظالمانه را به مثابه مانعي عمده نکوهش ميکند. در اين نوشتار سعي شده است با کنکاش در مثنوي، برخورد او با مساله قدرت و حکومت و جهتگيري انتقاديش نسبت بدان بررسي و تحليل شود.
کتاب حاضر مشتمل بر دو گفتار به زبان فرانسوی، به خامه توانای استادان گرامی دکتر صفا و لیوه روسای محترم دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و استراسبورگ و یک مقدمه از نویسنده در معرفی کامل نسخه خطی کتابخانه ملی و دانشگاهی استراسبورگ و شرح یکصد و شصت و هشت بیت از مثنوی گلشن راز که متاسفانه شارح عارف آن تاکنون ناشناخته مانده است. و در آخر تعلیقاتی که برای حل مشکلات و توضیح و تعریف لغات و مصطلحات عرفانی و فلسفی به کوشش نویسنده فراهم گردیده است.
این کتاب اشعار فارسی سیدجعفر موسوی حاوی الف) دو مثنوی در بحر خفیف-مخبون محذوف-یکی تحت عنوان (حدیث نفس) شامل موضوعات مختلف در حدود (1723) بیت، و دیگری (بالاخانه غمها) که از نوشته نویسنده معروف (مصطفی لطفی منفلوطی مصری) برداشته شده است و در حدود (303) بیت می باشد. ب) غزلیات ج) متفرقات د) قطعات
استبداد ستیزی و شوریدن برخودکامگان تاریخی همچون سلطان و شاه،کارگزاران و عاملان، و وزیران و وابستگان آنها که به مدد زور و تزویر، غاصبانه بر مردم مظلوم فرمانروایی میکرده و موجب استضعاف تودههای مردم و ستمکاریهای فراون شدهاند، از مضامین ارزنده شعر فارسی است. سنایی نیز این مضمون را یکی از محورهای عمده شعر خود قرارداده و نگرشها و نظرات خود را در مورد شاهان و وزیرانی که به عنوان رجال سیاسی و تکیه دهندگان بر مسند قدرت مطرح بودهاند بیان کرده است. این نوشته به بررسی دیدگاههای او میپردازد.
آثار اغلب شعرا و نویسندگان برجسته ایرانی از گذشته تا امروز، آیینه تمام نمای محیط و روزگار زندگی آنان بوده است، چنان که بسیاری از آنان در تحلیل و تبیین دشواریهای زندگی به مراتب تیز بینتر و حساستر از سایر دانشمندان اجتماعی بودهاند، از خود مردم و در تعامل با آنان بودند و در قبال مسایل و مشکلات جامعه، احساس مسوولیت میکردند، در نتیجه با سرودن اشعار سیاسی و اجتماعی، در برابر ناراستیها و کجرویهای هیات حاکم عکس العمل نشان میدادند. چنین افرادی گاهی با لحن آشکار و با شجاعت تمام به بیان انتقادات خود میپرداختند، گاهی نیز ترس از قتل و کشتار و چماق تکفیر، آنها را وادار میساخت که از شیوه غیرمستقیم استفاده کنند و با بهرهگیری از زبان پند و اندرز، و یا از زبان حیوانات، پیران، و عقلای مجانین، و یا با استفاده از ابزارهای طنز و هجو، رسالت خود را به انجام برسانند. هدف ما در این مقاله بررسی کلی و نقل نمونههایی از این نوع اشعار تا اوایل قرن هفتم است.