در این پژوهش سه منظومه، یعنی خسرو و شیرین و لیلی و مجنون اثر حکیم نظامیگنجوی و ویس و رامین اثر فخرالدین اسعدگرگانی به عنوان منابع اصلی در جهت تفسیر روانشناختی انتخاب و با استفاده از روش تحلیل محتوا بررسی شدهاند. سه فرضیه مطرح شد و درجه انطباق مفاهیم روانشناختی مکنون در این آثار با رویکرد روانکاوی فروید و رویکرد روانشناسیتحلیلی یونگ و نیز با ویژگیهای شخصیتی مصنف ـ که خود مفهوم روانکاوانه دارد ـ بررسی گردید. پس از تعیین واحدهای کدگذاری و تعریف عملیاتی هر یک، کدگذاری به عملآمد و ضریب پایایی کدگذاران برابر81% تعیین گردید. با استفاده از آزمون آماری مجذور خی(X2) واحدهایکدگذاری شده برای هر یک از متون، به منظور تعیین فراوانی انطباق هر یک با دو نظریه روانکاوی فروید و روانشناسی تحلیلی یونگ، مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان میدهد آزمون آماری به عملآمده برای دو منظومه خسرو و شیرین و لیلی و مجنون تفاوت معنیداری از نظر درجه انطباقپذیری با دو نظریه فوق نشان نمیدهد؛ اما این تفاوت در منظومه ویس و رامین معنیدار است و نشان میدهد این منظومه رابطه بیشتری با نظریه روانکاوی فروید دارد؛ البته با توجه به پیچیدگی کدگذاری و کمیسازی مفاهیم ادبی و مشکلاتروششناختی موجود، سعی شد در ادامه بحث، تفسیرهای ممکن با استفاده از دو رویکرد فوق در مورد سه منظومه مورد مطالعه ارائه شود.
جک لندن جزو آن دسته از نویسندگان استثنایی است که از چارچوب ملیت خود خارج شده و به تمامی بشریت مترقی تعلق یافته اند. جک لندن در آثار خود مسائل مختلف و مضامین گوناگونی را مورد بررسی قرار می دهد ولی توجه اصلی او در همه اوقات معطوف به انسان زحمتکش بوده است. به عنوان نویسنده ای دموکرات و اومانیست، لندن با رنگهایی بسیار درخشان انسان فرودست و زحمتکش را با تمامی آرزوها، رویاها، تلاش ها و رنج های جسمی و روحی اش به تصویر میکشد. در آثار برجسته لندن چهره خشن، بی رحم و ریاکار نظام سرمایه داری و سیاست های سراپا سالوسانه آن با ظرافتی هر چه تمام تر عریان شده و ارکان این نظام زیر شلاق شدیدترین انتقادات قرار گرفته است. لندن تنها چاره رهایی از جهنم سرمایه داری را در انقلاب سوسیالیستی می دید و از این نظر در زمان خود شاید تنها نویسنده ای بود که قانونمندی های روند تکامل جامعه را دریافت و آنرا در آثار خود متبلور و متجلی ساخت تصادفی نیست که ماکسیم گورکی او را به عنوان "پیشگام و پیش آهنگ ادبیات کارگری آمریکا" مورد تحسین و تمجید فراوان قرار داد...
مجموعه حاضر که نوعی فرهنگ توصیفی ادبیات و نقد است براساس "واژهنامه اصطلاحات ادبی "اثر ج.آ.کادن، همراه با "واژهنامه فشرده اصطلاحات ادبی "اثر "کریس بالدیک "تدوین گردیده است .به این ترتیب، که از میان واژههای این دو واژهنامه، اصطلاحات و واژههای مهم و رایج به همراه واژههای موجود در عرصه ادبیات و نقد معاصر برگزیده شد تا به نوعی در بردارنده واژگان، مفاهیم و مباحث اصلی در حوزه ادبیات و نقد باشد .در بخش آغازین کتاب نمایه "فارسی انگلیسی " (واژگان اصلی متن با معادل فارسی) درج گردیده، سپس شرح و توضیح واژگان در بخش اصلی کتاب براساس الفبای انگلیسی فراهم آمده است.
تشبیه مضمر از همان آغاز شعر فارسی مورد توجه شاعران بوده و انواع مختلفی از آن در دیوان شاعران فارسیگو بهکاررفته است. هرکدام از شاعران با راه بردن به تشبیهات تازه و بیسابقه و ایجاد بهره زیباشناختی مضاعف برای خوانندگان اشعارشان، انواع جدیدی را به آن افزودهاند. آنان سعی کردهاند ارتباط میان مشبه و مشبهٌبه را دورتر سازند تا تشبیه از غرابت و زیبایی بیشتری برخوردار شود. در کتب بلاغی عربی و فارسی تعاریف مختلف و گاه متفاوتی از این نوع تشبیه به دست دادهاند که هیچکدام جامع و مانع نیست. ما در این پژوهش برآنیم تا ضمن رسیدن به تعریف تازهای از تشبیه مضمر، انواع و مصادیق گوناگون آن را در شعر سنتگرای معاصر بررسی کرده و به روشنی نشان دهیم. نتایجی که از این کنکاش حاصل میشود، قابل ملاحظه است و میتواند در موضوع سبکشناسی شعر مورد توجه قرار گیرد؛ ملکالشعراء، بهار، تقریباً به طور متعادل از همه انواع تشبیه مضمر بهره میگیرد؛ شهریار بیشتر به نوع «بیرونق دانستن مشبهٌبه با وجود مشبه» اهمیت میدهد؛ هوشنگ ابتهاج، رهی، سایه و امیری «تداعی» را ترجیح میدهند؛ اتفاقاً این نوع، در اشعار شهریار از درجه دوم اهمیت برخوردار است. این نکته علاوه بر اهمیت این نوع از تشبیه مضمر نوعی تأثیر و تأثر را نیز میرساند. از میان این پنج تن، شهریار بیشترین و امیری فیروزکوهی کمترین تشبیه مضمر را به کار بردهاند.
كندوكاوهاي كارل گوستاو يونگ، در قلمرو اساطير و يافتههاي وي، دستمايه منتقدان بسياري، براي بررسي آثار ادبي قرار گرفته است. در پژوهش حاضر، شاهنامه فردوسي خصوصا داستان سياوش كه مجموعه عظيمي از روايات اساطيري و تاريخي ايرانيان باستان است بررسي گرديد و در چهارچوب فرايند فرديت يونگ و كهن الگوهاي من، قهرمان، سايه، پرسونا، پير دانا و خويشتن، كنشها و كاركردهاي قهرمانان و شخصيتهاي داستان سياوش ارزيابي شد و چگونگي تبلور هر يك از اين كهن الگوها به عنوان مساله اصلي اين تحقيق مشخص گرديد. ضمن آنكه به نمودهاي كهن الگوهايي چون آنيما، آنيموس، مادر، ماندلا، مانا و تولد دوباره نيز اشاره شده است. روش تحقيق در اين پژوهش تحليل محتوا بوده است. نتايج اين پژوهش نشان ميدهد كه افراسياب نمود كهن الگوي سايه و رستم، تبلور كهن الگوي قهرمان و خوابگزار افراسياب، بيانگر كهن الگوي پير دانا هستند. همچنين كهن الگوي خويشتن در شخصيت كيخسرو بروز مييابد. ضمن آنكه، عروج كيخسرو و مرگ سياوش نيز نمونههايي از مرگ و تولد دوباره در شاهنامه است. تكرار اين مضامين، در بخشهاي سه گانه اساطيري، پهلواني و تاريخي شاهنامه، هماهنگي ميان اين سه بخش را در چگونگي بروز كهن الگوها نشان ميدهد و اين اصل را بيان ميکند که محتواي کهن الگوها به صورت مستمر اما در شکلهاي گوناگون ظهور مييابد.