پل ریکور، اندیشمند فرانسوی، در نظریه هرمنوتیک ادبی خود اولویت را به متن میدهد و در گروه متنمحوران گنجانده میشود. وی در نظریه خود این سوال کلیدی را بررسی میکند که آیا متن ادبی دارای استقلال معناشناختی است یا خیر؟ از نظر وی متن از سه جنبه دارای استقلال معناشناختی است: 1. از نیت نویسنده، 2. از خواننده اولیه، 3. اوضاع اجتماعی ـ تاریخی تولید متن. براساس این تفسیر، متن رشتهای از الفاظ دارای معناست و آگاهی، قصد و نیت صاحب سخن در شکلدهی معنای آن سهمی ندارد. معنای متن واقعیتی قائم به متن و مستقل از مولف و وضع تولید خود است که مفسر و خواننده متن آن را میفهمند. البته در باب استقلال معنایی متن نیز مناقشات زیادی تا به حال وجود داشته است که هر یک از مناقشات به جنبه خاصی از آن توجه کردهاند. یکی از این مناقشات موضوع مقاله حاضر است که قصد دارد هرمنوتیک ادبی متنمحور ریکور را از منظر کاربرد آن برای تفسیر رمان سیاسی بنگرد. بنابراین در این مقاله مفاهیم سیاسی موجود در یک رمان سیاسی مهم هستند، مفاهیمی مثل قدرت، اقتدار، و... که میتوانند مدل متن محور ریکور را مدلی شکننده سازد، چرا که کار ریکور چارچوبی را برای تفسیر متون سیاسی، به طور عام، و رمان سیاسی، به طور خاص، واسطه تمرکزش بر معنا (استقلال متن از نویسنده و شرایط تاریخی ـ اجتماعی) ارایه نمیدهد.
دو اثر بزرگ ریکور یعنی استعاره زنده و زمان و گزارش را در اثر دوقلو و همسان به شمار میآورند. این همسانی را باید در کارکرد یکسانی دانست که ریکور برای استعاره و پیرنگ قائل است و میتوان این کارکرد مشترک را مبتنی بر ترکیب عناصرنامتجانس دانست. همین ترکیب عناصر نامتجانس است که در استعاره و پیرنگ نوعی بداعت معنایی ایجاد میکند. مقاله حاضر ضمن پرداختن به نگاه ریکور به استعاره و مسئله ارجاع استعاری از یکسو و مطرح کردن محاکات سهگانه و مسئله پیرنگسازی از سوی دیگر بر آن است تا نشان دهد چگونه ریکور بین استعاره و پیرنگسازی داستان ارتباط برقرار میکند و برای انها کارکردی مشابه در نظر میگیرد.
رمانِ دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست داشت، نوشته شهرام رحیمیان، از رمانهای سیاسی قابل تأمل است که به بازنگری متفاوتی از کودتای 28 مرداد، با تأکید بر مسائل روانی شخصیتهای سیاسی میپردازد. واکاوی علمی رویکرد نویسنده در بازنمایی واقعه، فوایدی چندوجهی دارد: نخست، بازگوکننده رویکرد بخشی از جریانهای فکری جامعه درباره آن حادثه است؛ دوم، ما را با قسمتی از تحولات فکری طبقه روشنفکر جامعه، بهویژه پس از تأمل نوستالژیک آنها در حوادث سرنوشتساز تاریخ سیاسی معاصر آشنا میکند؛ و سرانجام واکاوی مؤلفههای تشکیلدهنده رمان با روش توصیفی ـ تحلیلی و با رهیافت «تحلیل گفتمان انتقادی»، نهتنها رویکرد کاملاً هدفمند نویسنده را ـ بهعنوان یکی از نویسندگان وابسته به طیف روشنفکران خارج از کشور ـ در انتقاد از جریانهای سیاسی معاصر نشان میدهد، ایدئولوژی سیاسی نویسنده را نیز آشکار میسازد و آشکار میشود نگرش نویسنده در طرح گفتمان روشنفکری، معطوف به رویکردی ملیگرایانه منهای نقش دین است.
مدت زمانی است که هرمنوتیک در ردیف رقیب پوزیتیویسم در حوزه علوم شناختی و انسانی سربرآورده است و توانسته تا حدود زیادی بر آن غالب شود. یکی از حوزههایی که این شاخه معرفتی توانسته در آن نفوذ یابد، حوزه ادبیات و تفسیر و تأویل متون ادبی است. این مقاله قصد دارد به بررسی این امر همت گمارد و اصطلاحی به نام هرمنوتیک ادبی و چگونگی کاربست آن را برای تفسیر متون ادبی، به ویژه رمان خلق کند. بنابراین، برای نیل به این امر ابتدا هرمنوتیک و سپس هرمنوتیک ادبی و نحلههای مختلف آن تعریف، و در نتیجهگیری به این مهم اشاره میشود که انتخاب هر یک از این نحلهها برای تفسیر چه الزاماتی در پی دارد.