انسان موجودی اجتماعی است و کار و پیشه وجه اشتراک و شرط لازم زندگی انسان در جامعه است. از سوی دیگر یکی از سادهترین و در دسترسترین ابزاری که میتواند دست مایه آفرینش هنری یک شاعر قرار بگیرد همین پیشهها است. خاقانی با به کار بردن نزدیک به240 پیشه در دیوان اشعار خود، نشان داده که آشنایی کامل با اکثر پیشههای دوران خود دارد. خاقانی برای آفرینش صور خیال به کمک پیشهها، شگردهای متنوعی را به کار گرفته است. در این مقاله برای بازیابی و روشنشدن این شگردها، 8 پیشه ساده و مردمی به طور جامع و دقیق از سه منظر معنایی، هنری و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفتهاند. نتیجه به دست آمده نشان میدهد که خاقانی علاوه بر استعاره، تشبیه، تلمیح، مراعات نظیر، ارسال المثل و اسلوب معادله که آرایههایی معمول و شناخته شده هستند شگردهای ویژهای نیز دارد که عبارتنداز؛ تداعیهای شاعرانه، هنجارگریزی، سمبلآفرینی، استفاده از تضاد یا هماهنگی و تشابه میان پیشهها، بهرهبردن از پیشههای اسطوره ها، ساخت ترکیبهای تازه، بهرهگیری از ضربالمثلهای ساخته شده از پیشهها، استفاده از هنجارهای پیشهها و آفرینش هنری با پیشههای خانوادگی. از منظر اجتماعی و روانشناسی نیز میتوان گفت دیدگاه شاعر نسبت به پیشهها متاثر از دیدگاه جامعه است اما در مواردی شاعر با توجه به تجربههای شخصی، دیدگاه مخصوص به خود را دارد.
کتاب «سراچه آوا و رنگ» گزیده ای است از قصاید، غزلها، قطعه ها و رباعیات خاقانی شروانی که به همراه درآمدی در شیوه سخن خاقانی و زندگی او، به انتخاب و شرح دکتر میرجلا ل الدین کزّازی فراهم آمده است. انتخاب و گزینش اشعار به گونه ای بوده که مخاطبان را با فضا و دنیای شعر خاقانی آشنا کند. در شرح ابیات، شیوه های بلاغی و نکات زیبایی شناختی، ریشه شناسی، واژه شناسی، باورشناسی، نمادشناسی، زبان شناسی تطبیقی و سبک شناسی مورد توجه بوده است.
سعید قصاب کاشانی از شاعران نامآور دورهٔ صفویه بود که در اواسط سدهٔ دوازدهم قمری میزیست. همانطور که در تذکرهها آمده، تخلص او در شعر «قصاب» بوده و تخلص او با شغل و حرفه او مناسبت داشته. به غیر از قصاب کاشانی، پنج نفر دیگر با این عنوان در تذکره الشعرا و ماخذ دیگر معرفی شدهاند که چهار نفر شاعر و یک نفر عارف است از آن جملهاست: امیر بیک قصاب اصفهانی، قصاب گیلانی، میرزا ابوالحسن یغمای جندقی که غزلیاتی در هجو مطایبه با تخلص قصابیه ساخته، قصاب یزدی، ابوالعباس معروف به قصاب (اهل آمل و از عرفای قرن چهارم) معاصر و معاشر با صائب تبریزى بود و اشعار خود را نزد وى میخواند و نزدش تلمذ میکرد. قصاب با آن که خط و سواد نداشت، «دیوان» شعرش به بیست هزار بیت میرسید. در آخر عمر شاعرى را کنار گذاشت و در مشهد مقدس تا آخر عمر ساکن بود و پس از درگذشت در آنجا دفن شد.
خواجوی کرمانی جزء دستهای از شاعران است که غزلهای آنان در سلسله تحول غزل میان سعدی و حافظ قرار داشته، یعنی آنکه قسمتی از غزلهایش مضامین عرفانی و اندرزی و حکمیات را همراه با مضامین عاشقانه و آمیخته با آنها، شامل بوده است. یکی از منظومههای برجایمانده از خواجوی کرمانی، مثنوی «گل و نوروز» است. این مثنوی داستانی عاشقانه است مربوط به نوروز شاهزاده ایرانی با گل دختر پادشاه روم. خواجو این مثنوی را به پیروی از کتاب خسرو و شیرین نظامی سروده و به جز وزن و ترتیب، بسیاری از ابیات خسرو و شیرین با اندکی تفاوت در این مثنوی آمده است و خواجو نیز به شاگردی نظامی اقرار کرده است. در این کتاب این مثنوی با تلخیص و بازنویسی آورده شده است.
اين مقاله به بحث و بررسي شرح و معني چند بيت از داستان رستم و اسفنديار اختصاص دارد. بدين صورت كه نگارنده در آغاز طرح مساله كرده و بيت يا ابياتي كه در معني آنها دشواري و در نتيجه، اختلاف نظر وجود داشته است، نقل كرده و سپس توضيحات و معاني آنها را از كتابهايي كه به وسيله دكتر اسلامي ندوشن، دكتر انوري و دكتر شعار، دكتر رستگار فسايي، دكتر جويني، دكتر شميسا و دكتر نظري و مقيمي نوشته شده نقل كرده است. نويسنده پس از نقل توضيح و معني بيتها از آثار هر كدام از نويسندگان بالا، اشكال يا نقص احتمالي آنها را مطرح كرده و در نهايت معني تازه يا كاملتر بيتها را نوشته است.