اين مقاله به بحث و بررسي شرح و معني چند بيت از داستان رستم و اسفنديار اختصاص دارد. بدين صورت كه نگارنده در آغاز طرح مساله كرده و بيت يا ابياتي كه در معني آنها دشواري و در نتيجه، اختلاف نظر وجود داشته است، نقل كرده و سپس توضيحات و معاني آنها را از كتابهايي كه به وسيله دكتر اسلامي ندوشن، دكتر انوري و دكتر شعار، دكتر رستگار فسايي، دكتر جويني، دكتر شميسا و دكتر نظري و مقيمي نوشته شده نقل كرده است. نويسنده پس از نقل توضيح و معني بيتها از آثار هر كدام از نويسندگان بالا، اشكال يا نقص احتمالي آنها را مطرح كرده و در نهايت معني تازه يا كاملتر بيتها را نوشته است.
نبرد رستم و اسفندیار یکی از داستانهای حماسی ایرانی است که در کتابهایی مانند شاهنامه فردوسی و گشتاسپنامه دقیقی بدان پرداخته شدهاست. این داستان از طولانیترین بخشهای شاهنامه و به لحاظ ادبی یکی از برجستهترین بخشهای آن است. داستان که روایتگر رزم میان اسفندیار، شاهزاده کیانی و رستم، پهلوان زابل است، یکی از بخشهای تراژیک شاهنامه بوده و به توصیف خود فردوسی، بلبلان به سبب مرگ اسفندیار ناله سر میدادند. فردوسی داستان رستم و اسفندیار را در ضمن حوادث دوران سلطنت گشتاسب در اواخر عصر کیانیان به نظم کشیده است.
این اثر نقل داستان شیرین در عین حال حزن انگیز شاهنامه فردوسی بصورت داستان و رمانی زیبا است که توسط آقای بهرام داهیم به رشته تحریر درآمده است. از امتیازات این کتاب آن است که هر چند تاریخ را به لباس رمان درآورده ولیکن مطالب مهم و زمینه اصلی آن و همچنان با نگرشی تاریخی به جای مانده است. کتاب حاضر نشان دهنده قیام آزاد مرد ایرانی و پهلوان ایران باستان رستم دستان و اخلاف اوست که بر ظلم حاکم زمان خود شوریدند و حماسه ها آفریدند
خواجوی کرمانی جزء دستهای از شاعران است که غزلهای آنان در سلسله تحول غزل میان سعدی و حافظ قرار داشته، یعنی آنکه قسمتی از غزلهایش مضامین عرفانی و اندرزی و حکمیات را همراه با مضامین عاشقانه و آمیخته با آنها، شامل بوده است. یکی از منظومههای برجایمانده از خواجوی کرمانی، مثنوی «گل و نوروز» است. این مثنوی داستانی عاشقانه است مربوط به نوروز شاهزاده ایرانی با گل دختر پادشاه روم. خواجو این مثنوی را به پیروی از کتاب خسرو و شیرین نظامی سروده و به جز وزن و ترتیب، بسیاری از ابیات خسرو و شیرین با اندکی تفاوت در این مثنوی آمده است و خواجو نیز به شاگردی نظامی اقرار کرده است. در این کتاب این مثنوی با تلخیص و بازنویسی آورده شده است.
اگر براي نمونه يكصد نفر از مردم جامعه را با خاستگاهها، شغلها، تحصيلات و تعلقات مختلف فرهنگي و اجتماعي انتخاب كنيم و از آنها درباره تقدير پرسش نماييم، هر كدام پاسخي متفاوت خواهد داد. اما نتيجه همه پاسخها اين است كه كارهاي خارج از اراده يا بر خلاف ميل آنها تقدير خوانده ميشود. آيا بيشتر اموري كه به تقدير نسبت ميدهيم، نوعي بهانهتراشي و مسووليتگريزي نيست؟ نويسنده مقاله، در آغاز تبركا آمار واژههاي گوناگون ماده «قدر» را، در قرآن كريم ارايه نموده و ضمن بيان نمونه آياتي كه حاكي از سلطه تقدير بر جهان است، متقابلا به بيان آياتي كه بر تلاش و كوشش انسان ارج مينهد، پرداخته است و پس از تعريف لغوي و اصطلاحي تقدير، به نقش اسباب در انجام امور پرداخته، و نشان داده است كه بسياري از امور منتسب به تقدير، قضا و قدر، روزگار و فلك، به خاطر نداشتن تعريف صحيح از تقدير، نشناختن روابط حاكم بر جهان و نشناختن يا استفاده ناصحيح از اسباب است. سپس دلايل تداوم تقديرگرايي و نقش ادبيات در اين زمينه مورد بحث قرار گرفته، و در پايان زيانها يا احيانا فوايد اعتقاد جزمي به تقدير را متذكر شده است.