بیژن پسر گیو و فرزندزاده رستم دستان، یکی از پهلوانان نامدار ایران است. گذشته از شاهنامه فردوسی، در بسیاری از منظومههای حماسی دیگر نیز، به هنرنماییهای بیژن اشاره شده است؛ آنچنانکه میتوان گفت بیژن یکی از چهرههای بیباک و متهوّر روایتهای حماسی ایران است. اهمّیت بیژن در منظومههای حماسی ایران آن چنان است که در یکی از منظومهها، اژدهاکشی نیز بدو نسبت دادهاند و این دلاوری بیژن سبب میشود تا او را در شمار پهلوانان اژدرکش قرار دهیم. با اینحال منظومه مستقلی درباره پهلوانیهای بیژن بر جای نمانده است. تنها منظومه «بیژننامه» به دست ما رسیده که آن نیز بنابر باور برخی پژوهشگران، انتحالی از داستان بیژن و منیژه شاهنامه فردوسی است و نوآوری ندارد. این مقاله شامل دو بخش است: در بخش نخست، عمدهترین پهلوانیهای بیژن را در روایتهای حماسی ایران نشان میدهیم و چهره و شخصیت او را در این روایتها بررسی میکنیم. در بخش دوم، به بخشهای برافزوده منظومه «بیژننامه» نگاهی میاندازیم، سپس درباره گوینده بیژننامه و زمان سرایش این منظومه، نکاتی را یادآور میشویم.
منظومههای حماسی که پس از شاهنامه سروده شدهاند، اگرچه از نظر ادبی، لطف سخن فردوسی را ندارند؛ در پژوهشهای اساطیری و حماسی حائز اهمیّتاند. یکی از مهمترین ارزشهای این حماسهها این است که بسیاری از روایتهای پهلوانی که در شاهنامه گنجانده نشده یا اشارهای کوتاه بدان شده، در این منظومهها به طور مفصّل آمده است؛ مانند پهلوانیهای گرشاسب، فرامرز، بانوگشسب و... این روایتهای حماسی در رفع برخی ابهامات اسطورهای و داستانی شاهنامه، نقش عمدهای دارند. پولادوند یکی از شخصیتهای شاهنامه است که فرجام کارش، در این حماسه بازگو نشده و این یکی از موضوعاتی است که در روایتهای حماسی پس از آن بدان پرداخته شده است. با تحقیق و پژوهش در این روایتها درمییابیم که برخی دیدگاهها درباره هویّت او نادرست است؛ به بیان دیگر ماهیّت واقعی او با مطالعه این روایتهای پهلوانی روشنتر میشود. شناخت واقعی این چهره حماسی، موضوعی است که در این مقاله بدان میپردازیم.
تهمینه یکی از زنان نامور شاهنامه فردوسی است و در داستان رستم و سهراب، نقش به سزایی از خود ایفا میکند. با این حال در شاهنامه، به سرنوشت تهمینه پس از مرگ سهراب، اشارهای نشده است. این امر سبب شده است که در ادوار بعد، داستانپردازان و راویان داستانهای حماسی، درباره فرجام کار تهمینه، به آفرینش داستانهایی دست بزنند. این داستانها در دو دسته قرار میگیرد: روایت نخست؛ آن است که بر پایه آن، تهمینه به سوگواری سهراب میپردازد و سرانجام پس از گذشت یک سال، در غم فرزند خود، از دنیا میرود. برپایه روایت دیگر، تهمینه در کینخواهی سهراب، به سیستان حملهور میشود؛ امّا سرانجام با رستم آشتی میکند و از پیوند آن دو فرامرز به دنیا میآید. از تازش تهمینه به سیستان، دو روایت منظوم کوتاه و بلند در دست است که از آنها با نامهای «تهمینهنامه کوتاه» و «تهمینهنامه بلند» یاد میکنیم. بررسی تهمینهنامه بلند و نیز خویشکاری تهمینه در روایات حماسی ایران، موضوع این مقاله است.
بيترديد بررسي تطبيقي روايتهاي مختلف و مقايسه اجزاي داستانهاي حماسي و به ويژه مقايسه آنها با منابع شفاهي و مردمي، ميتواند به تحليلهاي دقيقتري در شناخت ابعاد مختلف اين داستانها بيانجامد. يکي از داستانهاي حماسي ايران که با روايتهاي گوناگوني نقل شده، داستان پايان زندگي بهمن فرزند اسفنديار است. از آنجا که در اين داستان براي نخستين بار يکي از قهرمانان منظومههاي حماسي ايران در نبرد با اژدها کشته ميشود؛ جست و جو در چگونگي و علل اين امر بيسابقه و مهم، ميتواند بسياري از نکتههاي مبهم و تاريک را روشن کند. زيرا اژدهاکشي از ديرباز يکي از محوريترين اصول پهلواني و قهرماني، در ميان اقوام و ملل جهان بوده است. در مقاله حاضر براي فراهمآوردن زمينهاي مناسب براي تحليل علل اين پديده، نخست قهرمانان اژدهاکش در حماسههاي ايراني جست و جو شده و بر حسب ويژگيهاي اساسي شان همچون برخورداري از فره، دستهبندي شدهاند. سپس روايتهاي گوناگون مرگ بهمن که در منابع کتبي و شفاهي به ثبت رسيده استخراج و در سه دسته کلي تقسيمبندي شده است. تحليل دقيقتر مرگ بهمن در نبرد با اژدها و حضور آذربرزين نوه رستم در اين آوردگاه با دو کارکرد متفاوت، نشان ميدهد که علل احتمالي ابداع اين سرانجام شوم و بي افتخار براي فرزند اسفنديار، چگونه و از کجا ميتواند سرچشمه گرفته باشد.