نمودار کلّی ساختار روایت در قصههای مثنوی تابع پیرنگی ساده و بیپیچش است؛ دریافت فراز و فرود و کشش و ایستایی قصه در مثنوی مستلزم توجه به این نکته است که ابیات روایی و روایتگریز از هم تشخیص داده شود. گذشته از این، فهم روایت توبرتویی (داستان در داستان) در مثنوی، به رهیافت عمیقتری از تشخیص حد و مرز روایت و روایتگریزی منتهی میشود. در این مقاله ضمن توضیح و ترسیم پیرنگ روایت در مثنوی، دو ویژگی تصنّع و تکرار (چندبارگی) نیز تشریح و تحلیل شدهاست. تصنّع در روایت به این معناست که شخصیتها و کنشهای داستانی بهشدت سرسپرده موازین موعظهمدار نویسنده یا راوی دانای کل باشند؛ به این ترتیب، تلقی مخاطب از فرایند کلی قصه نیز میتواند با نوعی دلزدگی نسبی همراه باشد. همچنین با توجه به ظرفیت بینامتنی مثنوی و توجه آن به کلیشههای قصهپردازی پیش از خود، ویژگی تکرار در رگههای پیدا و پنهان روایت قصههای مثنوی محسوس و قابل باور است.
کتاب حاضر مشتمل بر دو گفتار به زبان فرانسوی، به خامه توانای استادان گرامی دکتر صفا و لیوه روسای محترم دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و استراسبورگ و یک مقدمه از نویسنده در معرفی کامل نسخه خطی کتابخانه ملی و دانشگاهی استراسبورگ و شرح یکصد و شصت و هشت بیت از مثنوی گلشن راز که متاسفانه شارح عارف آن تاکنون ناشناخته مانده است. و در آخر تعلیقاتی که برای حل مشکلات و توضیح و تعریف لغات و مصطلحات عرفانی و فلسفی به کوشش نویسنده فراهم گردیده است.
این کتاب اشعار فارسی سیدجعفر موسوی حاوی الف) دو مثنوی در بحر خفیف-مخبون محذوف-یکی تحت عنوان (حدیث نفس) شامل موضوعات مختلف در حدود (1723) بیت، و دیگری (بالاخانه غمها) که از نوشته نویسنده معروف (مصطفی لطفی منفلوطی مصری) برداشته شده است و در حدود (303) بیت می باشد. ب) غزلیات ج) متفرقات د) قطعات
روايت داستاني با دامنهاي به نسبت گسترده، مورد توجه محافل نقدادبي است. از سويي ديگر، درهم تنيدگي عنصر روايت با ديگر عناصر داستاني موجبات حضور چشم اندازهاي متنوعي را در زمينه نقد داستان فراهم آورده است. برآيند نوشتار حاضر، توضيح و تحليل چند شگرد روايي و تلاش براي کاربردي کردن آنها در بازتاباني مصاديقشان در قصههاي مثنوي است. چهار مفهوم کلي ماضي روايتي، افعال جريان بيـروني و دروني، پيش رفتگي روايت و روايت ميان افزود، شاکله کلي اين مقاله را تشکيل ميدهد. در محور ماضي روايتي، تفاوت بارز کارکرد زمان افعال در متون تخيلي و واقعي بيان ميشود. در محور بعدي توضيح داده ميشود که گزارش افعال بيروني اشخاص مانند خوردن، پوشيدن، دويدن و ... از عهده متون غيرداستاني نيز برميآيد؛ اما بيان افعال دروني همچون فکر کردن، اميدوار بودن و... صرفا به ظرفيت متون تخيلي و داستاني بازبسته است. در قسمت سوم مقاله، مباحث روايت خطي و شکست روايت خطي مطرح ميشود و سرانجام در قسمت پاياني، مفهومِ روايت ميان افزود تشريح ميشود؛ توضيـح اينکه روايت ميان افزود ناظر بر قصههايي است که چارچوب روايت در آنها به شکلي تنــاوبي ميان کنش داستــاني و گفت و گوي شخصيتها پيش ميرود.
موضوع واقعنمايي قصه در مثنوي کوششي است در تبيين کارکرد اجتماعي قصه و کيفيت کاربست واقعيات جامعه در دنياي قصهها. در اين نوشتار، ابتدا به تحليل بازتاب شيوه رفتار و گفتار توده مردم در قصههاي مثنوي و بررسي ميزان اختلاط قصه پرداز با طبقات مختلف مردم پرداختهايم. سپس نوع پرداخت قصههايي با موضوع دين و مباني ديني را مطرح کردهايم؛ بعد از آن، حضور شخصيتهاي گونه نما به عنوان الگوهاي ملموس اشخاص خارج از قصه و محوري شاخص و جدي در بازنمايي ساختار واقعيت زندگي تحليل شده است. بخش پاياني مقاله نيز به بررسي حضور سه ريخت کلي ضربالمثل در قصههاي مثنوي به عنوان نمودي از پيوند قصهپرداز با واقعيت مردم و تامل در نوع ارتباطات مردم ـ که بر بستري از ساختار فرازباني ضربالمثل و تمثيل بنا نهاده شده است ـ ميپردازد.