هدف مقاله حاضر آن است تا با بررسی روند تصویرسازیهای ادبی در قلمرو تخیّلات شاعرانه که از مباحث بنیادین و قابل توجّه در بلاغت امروزی است؛ به معرفی سطوح مختلف خیال در این تصاویر بپردازد. مسئله بنیادی این مقاله که نگارندگان در پی پاسخگویی به آن هستند، کیفیت طبقاتی تصاویر شعری معاصر از نظرگاه خیال و سطوح ادراکی شاعران، گذر از لایههای سطحی و میانی تخیّل آنها به لایههای درونی و عمیق و نمایش تواناییهای شاعران در عرصه خیالپردازی و هنر تصویرگری آنهاست. در این راستا پس از معرفی لایههای مختلف تصویر در دو حوزه تصویر سطح و تصویر اعماق و معرفی تصاویر اثباتی و اتفاقی با ذکر نمونههایی برای هرکدام این نتیجه حاصل می شود که میزان پیچیدگی شبکه تصویری در شعر شاعران مختلف ارتباطی مستقیم با شبکه ذهنی آنان دارد، به گونهای که سطوح مختلف این تصاویر به تدریج جزو ویژگیهای سبکی آن شاعران میشوند.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
ادبيات «انتظار» از بنمايههايي است که بويژه از اوايل دهه شصت، توسط شاعران و نيز منتقدان ادبي مورد توجه قرار گرفت، اما رويکرد اهل نقد به آن بيشتر شکل مطبوعاتي و ژورناليستي داشته تا آکادميک و از اينرو، جاي پژوهشهاي جدي و علمی از اين دست، بسيار خالي است. براي دستيابي به پژوهشي پيرامون اين گونه ادبي، شايسته است آن را از دريچههاي گوناگون، بازشناخت و بررسي کرد. پرسش بنيادي اين مقاله، چگونگي کارکرد موسيقايي شعر انتظار و ارتباط آن با درونمايه اثر است، از اينرو نگارندگان با بررسي آماري نود قطعه شعر انتظار از بيست شاعر برجسته معاصر، در پي دستيابي به پاسخ به اين پرسش هستند. در بررسي موسيقي بيروني شعر انتظار، به کارکردهاي وزن در شعر انتظار، هماهنگي وزن با درونمايه، اوزان خيزابي و جويباري و اوزان شفاف و کدر در اين نوع شعر پرداخته شده است. سپس با جستاري در موسيقي کناري شعر انتظار، کارکرد قافيه و پيوند آن با موضوع انتظار، واژه قافيه و ارتباط موسيقايي آن با ساير واژگان بيت، قافيه بديعي و قافيه معنوي در شعر انتظار و رديف پويا و ايستا و پيوند آن با موضوع، مورد توجه قرار گرفته و نهايتا موسيقي دروني شعر انتظار و تکرار و موسيقي در عنوانهاي شعر انتظار بررسي شده است. از جمله دستاوردها و يافتههاي اين جستار اين است که شاعر شعر انتظار به شکلي ناخودآگاه در لحظههاي سرايش، پيوندي ژرف بين مفهوم اندوهناک انتظار و فرم شعر انتظار برقرار میکند.
در این مقاله پس از بررسی فرایند شکلگیری فن معارضه و سیر تحول و تطور آن در ادبیات عربی و فارسی، به مقایسه تطبیقی معارضات عربی و معادلهای آن در ادبیات فارسی میپردازیم. فرضیه مقاله این است که معارضات در ادب فارسی مثل بسیاری از قالبهای شعری از ادبیات عربی نشئت گرفتهاند و مسئله بنیادی این مقاله، چگونگی و میزان شباهتهای این دو فن در ادبیات عربی و فارسی است. در این راستا ابتدا اصل فن معارضه را از منظر معانی لغوی و اصطلاحی بررسی و به دنبال آن معادلهای این فن در شعر و نثر عربی و فارسی را معرفی میکنیم. در این قسمت مباحثی نظیر اقتفا، استقبال، نقیضه، نظیره، تخمیس و تضمین را به عنوان مشترکات ادبی دو زبان عربی و فارسی همراه با شواهد هریک میآوریم و در پایان با نگاهی تحلیلی به ارزیابی این گونه سرودهها و پیامدهای آنها میپردازیم.