مطالعه و مداقه مجلدی چند از تراجم قرآن مجید که بالسنه اروپایی طبع گردیده بود، نگارنده را بر آن داشت تا بدیده تحقیق، در تاریخ دنیای مغرب زمین نظر افکند و در سیر تاریخ روابط مسلمین و نصاری تعمق نماید. مخصوصا در تحول تاریخ روحانیت در اروپا و قدرت بی پایان پاپ ها و نفوذ فوق العاده کلیسا و در کیفیت تفتیش عقاید معموله آن زمان تامل کند و با امعان نظر به مطالب مذکور دریابد که در قرون ماضی تراجم قرآن بر اساس تعصب مذهبی و کینه توزی و خصومت باسلام نوشته شده و بر مبنای هتک حرمت و بهتان و افترا به پیشوای بزرگ دین مبین اسلام پی ریزی گردیده است و اکنون که رونق بازار تعصب کاسته است در پرتو دانش و تمدن جمال حقیقت از حجاب استتار خارج شده تراجم قدیم نیز با رنگ دیگری به میدان آمده است و چون امروزه طالبان کتاب و عاشقان مطالعه و تحقیق روز افزون گردیده اند پس تراجم مذکور با مختصر حذف و تغییر طبع و در دسترس عموم قرار گرفته و دام دلها شده است...
کتاب حاوي ترجمه های متعدد از متون قدیمی قرآن کریم می باشد که با ترجمه های دیگر ، از جمله تاریخ طبری از نظر وجوه اشتراک و افتراق مقایسه گردیده است.
حافظ در بسیاری از اشعار خود به تجربیات رویدادهای شبانهای اشاره کرده که دربردارنده دستاوردهای عرفانی برای او بوده است و اغلب با کاربرد واژه «دوش» و استفاده از تعابیری نظیر «دوش دیدم که...»، آنها را به تصویر میکشد. این تعبیر با اصطلاح «طوارق» نزد عرفا مناسبت دارد. «طوارق» به معنای آن چه در مناجات شب بر دل عارف و سالک وارد میشود، از جمله اصطلاحات عرفانی است که مفهوم آن در اشعار شاعران عارف پیش از حافظ نیز مصادیقی دارد. از دیگر سو، ریشه یابی و تحلیل این رویاهای شبانه که بخش قابل ملاحظه ای از تجربیات عرفانی حافظ را دربرمیگیرد، با مباحث روانشناختی رویا و راه یافتن ذهن انسان به ضمیر ناخودآگاه در شب از راههایی مانند خواب، مستی، تخیل و... به دلیل تاریکی و ناشناختهبودن شب ارتباط مییابد و لذا میتوان با تأمل در این گونه اشعار حافظ، شخصیت درونی و مدارج عرفانی او را بهتر شناخت. غایت این تحقیق، ریشهیابی و تحلیل تجربیات عرفانی در شعر حافظ است که با استفاده از روش روانشناختی یونگ در خصوص نقشی که ضمیر ناخودآگاه انسان در رسیدن به این گونه تجارب روحی دارد، صورت میپذیرد.
دو اصطلاح حال و مقام از مباحث پرمناقشه نزد صوفيان است و جوانب آن بدرستي آشکار نيست. مولفان کتب آموزشي صوفيه کوشيدهاند تا با ذکر نظريات گوناگون درباره تعريف اين دو اصطلاح، تعريفي دقيق از آنها ارائه نمايند. اهميت مساله چنان بوده که در بسياري از کتب آموزشي صوفيه فصلي به اين مباحث اختصاص يافته است. در اللمع ابونصر سراج تعريفي واضح از دو اصطلاح حال و مقام و مصداقهاي آن ارائه شده است و همين تعريف مبناي تعاريف بسياري از عرفا واقع گشته است. اما بسياري از صوفيان با پذيرش تعريف از تعيين مصداقهاي حال و مقام، تعداد و ترتيب آنها سرباز زده يا در اين زمينه با هم اختلاف عقيده دارند. حتي در آثار همروزگاران سراج مانند ابوطالب مکي و کلابادي و صوفيان نزديک به عهد او مانند ابومنصور اصفهاني و ابوعبدالرحمن سلمي، تعريف احوال و مقامات و مصداقهاي آن بدرستي روشن نيست. تعيين مصداق، ترتيب و اشتمال حال و مقام در مشرب صوفيان و طريقه سير و سلوک آنان موثر بوده است به طوري که قشيري بروز دو دستگي نزد صوفيه عراق و خراسان را ناشي از اختلاف نظر در مصداقهاي حال و مقام ميداند. هجويري، حارث محاسبي را در اين زمينه موثر ميداند. حتي در قرن هفتم، سهروردي در عوارف المعارف، به اين اختلاف آراء اشاره کرده است. اين قلم برآن است تا از رهگذر گزارش اقوال مشايخ صوفيه، مراحل دگرگوني و تثبيت مفهوم اصطلاح عرفاني حال را از قديمترين متون صوفيه تا اواخر قرن هشتم بررسي نمايد.