رمانتيسم يکي از پيچيدهترين مکاتب ادبي جهان است که به سبب داشتن ماهيت متضاد تا به حال تعريف جامع و مانعي از آن ارایه نشده است. پژوهشگران چيرگي خودباوري و نگاه سرد دانشمندان سدههاي هفدهم و هجدهم به انسان و طبيعت و جامعه، ناامنيها، فقر، استثمار قشرهاي وسيعي از مردم در اروپاي قرن هجدهم، تباهيهاي اخلاقي، تشريفات کسالتآور، ريا و تظاهر در روابط اجتماعي، خشونتها و انتقام جوييهاي دوران انقلاب فرانسه، سرخوردگيها و بدگماني مردم و ... را از دلايل اصلي شکلگيري نهضت رمانتيسم ميدانند. همدلي و يگانگي با طبيعت، بازگشت به دوران بدوي و معصوميت کودکي، روستاستايي و نفي مظاهر تمدن جديد، فرديت، ترجيح احساس و تخيل بر عقل، نوستالژي و حسرت بر ايام گذشته، رويا، نااميدي، مرگ انديشي، توصيف فضاهاي تيره و مبهم و وحشتزا، کابوس، مضامين گناه آلود و شيطاني و ناسيوناليسم از مهمترين مشخصات جنبش رمانتيسم است. از آن جايي که کشور ما تحولات عظيم سياسي، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، سرزمينهاي غربي را در آن حد وسيع و پردامنه تجربه نکرده است، طبعا اطلاق چنين نامي بر ادبيات و شعر جديد فارسي از سر تسامح و ناگزيري خواهد بود. شعر جديد فارسي از دوره مشروطيت به بعد در هر سه شاخه رمانتيسم (يعني متعادل و متعارف، اجتماعي و افراطي و احساساتگرا) براي خود نمايندگاني داشته است. در اين مقاله سعي برآن است که سير رمانتيک در شعر جديد فارسي و پارهاي از مضامين رمانتيسم احساساتگرا و سياه مورد بررسي قرار گيرد.
موضوع کتاب مجموعه اشعاری است از حسین روشندل که در سال 1346 توسط چاپخانه علمیه تبریز منتشر شده است.
در این اثر، نگرش و دیدگاههای سهراب سپهری و فروغ فرخزاد که در آثارشان انعکاس یافته، بررسی شده است .برای این منظور، نگارنده شعر ((مسافر)) سهراب سپهری را برگزیده، ابتدا ساختار درونی و بیرونی آن را تشریح و سپس بنیانهای فکری و معرفتهای عرفانی، روان شناختی و تاریخی آن را بیان میکند .در بخش دوم نیز برای بررسی و تبیین نگاه فروغ فرخزاد به مجموعه هستی، منظومه ((ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد)) انتخاب و بعد از بازخوانی، ساختار آن شروع و بیان شده است.
موتیوها مجموعه قراردادی و سپس کلیشه شده از الفاظی است که به وسیله شاعر برای هنر نمایی و جولان خیال در شعر وارد میشوند و قدمتی به دیرینگی ادبیات هر ملت دارند. در شعر فارسی، علاوه بر مجموعهای از موتیوهای متداول، یک سلسله موتیوهایی در سبک هندی دیده میشود که در ایجاد شبکه تداعیها و تصویرسازی شاعران این اسلوب تاثیر ویژهای دارد. موتیوهای شعری در مضمونپردازی و خلق تصاویر غریب و دور از ذهن، که در نزد شاعران سبک هندی، عرصه مناسبی برای اظهار شگفتی خواننده و جولان هنرنمایی سراینده محسوب میشود، در شعر صائب نقش برجستهای ایفا میکند. او از طریق موتیوها و نیز سلسله تداعیهای پیچیده، در برقراری معادله و ایجاد روابط تناظری میان دو مصراع که صرفاً به قصد خلق مضامین تازه و متنوّع صورت میگیرد، تلاش ویژهای انجام میدهد؛ امّا در نهایت این کوشش شاعر در اغلب موارد به تکلّف و تصنّع و دور شدن شعر از فوران عاطفی خود منجر میشود؛ افراط در خیالپردازی و دشوارگویی و دشوار پسندی، زمانی در شعر او بهتر به دید میآید، که شاعر همانند دیگر پیروان سبک هندی، موتیوهایی را دست مایه معادلهسازی و رسیدن به هدف غایی شعر، یعنی مضمون آفرینی قرار میدهد که ما امروز جز از طریق فرهنگهای عصر صفوی نمیتوانیم مفهوم و مدلول اصلی آنها را دریابیم. با وجود این هرگاه بعد عاطفی، توازن لفظ و معنا و انسجام شعر برمضمونسازی و ایجاد روابط پیچیده و حیرتانگیز غلبه میکند، تک بیتها و غزلیّات درخشان صائب به وجود میآید که برای همیشه نام او را در کنار مفاخر شعر و ادب فارسی جاویدان نگه میدارد. در این پژوهش سعی بر آن است، ضمن تحلیل جایگاه ساختاری و معنایی برخی از موتیوهای غریب و مهجور در شعر صائب، اهمیّت و تاثیر آنها را در چگونگی به وجود آمدن مضمونهای باریک و برقراری پیوند تقابلی، نشان دهیم.
تکيه بر فر ايزدي و اعتقاد به شاه آرماني در فرهنگ و ادبيات و اساطير ايراني، انديشهاي ديرين و پنداري با سابقه است. فر به عنوان يک اسطوره ريشهدار و عميق حداقل دو نقش اساسي بر عهده داشت؛ نخست اينکه نظام موروثي پادشاهي را توجيه ميکرد و ديگر آنکه با پيوند قدرت پادشاه به قدرت و اراده الهي به آن جنبه معنوي و ديني ميبخشيد. در اوستا و متنهاي پهلوي و به تبع آنها در شاهنامه رد پاي اين اسطوره به طرزي عميق و پررنگ نمايان است. محوريت انديشهفر در فلسفه سياسي، تفکر ديني و باورهاي مردمي ايران باستان از ژرفا و شمول هرچه تمام تر اين کهن اسطوره حکايت دارد، اما با توجه به تاثير انکارناپذيري که تحولات اجتماعي و ديني در ساختار و محتواي اسطورهها دارند، در طول دوره اسلامي، هرچه از دوران باستان فاصله ميافتد، تحول اسطوره فر از يک انديشه اعتقادي و بنياد سياسي و اجتماعي به يک پندار موهوم و باور عاميانه، بيشتر قابل مشاهده است. در اين دوره، از يک سو اسطوره فر رنگ ميبازد و از سوي ديگر با اسطوره «هماي سعادت» در ميآميزد. اين تلفيق، به وفور، در آثار ادبي سدههاي مياني در قالب تعبيراتي چون «فر هما» و «همايون فر» رخ مينمايد و در دورههاي متاخر به موازات کاسته شدن از جايگاه انديشه «فر کياني»، به تدريج «هماي سعادت» با ژرفايي به مراتب کمتر و صرفا در لا به لاي آثار ادبي و لايههايي از انديشه عاميانه جايگزين آن ميشود.