مساله چگونگي حصول علم و تعقل (دانش و شناخت) در انسان از مسايلي است که همواره ذهن فلاسفه و دانشمندان را به خود مشغول داشته است. در ميان فلاسفه روزگاران پيشين، شيخ شهاب الدين يحيي سهروردي (شيخ اشراق) به اين مساله توجه خاصي داشته و در آثار متعدد فلسفي فارسي و عربيي خود تعاريف گوناگوني از اين مقوله ارايه داده است. هدف از اين مقاله پاسخ به اين پرسش است که آيا اين تعاريف گوناگون، برآمده از سردرگمي و رکود فکري شيخ در اين گونه مسايل بوده است و يا بيانگر نوجويي و سير تکامل انديشه در فلسفه اوست؟ پاسخ به اين پرسش در گرو بررسي دقيق اين تعاريف و مقايسه آنها با همديگر و تعيين تقريبي تقدم و تاخر زماني آنهاست که اين مقاله در پي آن است. نتيجه‌اي که از اين جستار به دست آمده است، اين است که چون شيخ اشراق در آثار آغازين خود تحت تاثير فلسفه مشا بوده است، علم و تعقل را نتيجه حصول صورت اشيا در ذهن دانسته است، سپس در جريان تکامل فکري خود، تعاريف ديگري از اين مقوله ارايه داده است تا سرانجام پس از رسيدن به جهان بيني نوري ـ اشراقي خود، علم و تعقل را حاصل ماهيت نوري نفس و حضور و ظهور اشيا براي نور اعلام داشته است. منابع مورد استفاده در اين مقاله، در درجه نخست، آثار فلسفي فارسي و عربي در دسترس شيخ و دو شرح مشهور و معتبر شهرزوري و قطب شيرازي بر حکمه الاشراق است و دليل اين امر هم بهرمندي مستقيم و بدون واسطه از سخنان خود شيخ يا شارح نامدار حکمه الاشراق است و در درجه دوم، ديگر منابع در دسترس مرتبط با اين موضوع است. درضمن از آن جا که ملاصدرا از شيخ اشراق، بسيار متاثر بوده است ،به گونه اي گذرا به تفاوت اساسي نظر ملاصدرا با شيخ در اين مساله نيز اشاره خواهد شد.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

5749dfe0753f4.PNG

بررسي «طلب» در مثنوي مولانا

سیدمحمدخالد غفّاری

بنابر اعتقاد اکثر عرفا، اولين منزل در سلوک طريقت، طلب و شوق انسان براي بازگشت به وطن اصلي خويش است. اين شوق و ميل به بازگشت به اصل خويش به مصداق، کل شيء يرجع الي اصله (هر چيزي به اصل خويش باز مي‌گردد) نه تنها در انسان، بلکه در تمامي ذرات عالم هستي جريان و سريان دارد. جزوها را روي‌ها سوي کل است بلبلان را عشق با روي گل است (مثنوي، 1/767) آنچه از دريا به دريا مي‌رود از همانجا کآمد، آن جا مي‌رود از سر که سيل‌هاي تيزرو وزتن ما جان عشق آميز رو (مثنوي، 1/772-771) مولوي نيز از همان نخستين ابيات مثنوي (ني‌نامه) سخن خود را با دعوت به گوش فرادادن به درد دل‌هاي «ني» آغاز مي‌کند که به سبب دوري از نيستان، شکوه سر مي‌کند و از آنجا که به اعتقاد اکثر پژوهش‌گران، تمام مثنوي در هجده بيت «ني‌نامه» خلاصه شده است، مثنوي مولانا به عبارتي، داستان همين شوق و طلب است و بيشتر حکاياتي که مولانا در مثنوي بيان مي‌کند، به نوعي هدفش بر افروختن شعله «طلب» و اشتياق در دل سالکان راه حق است. اين مقاله کوششي است در بررسي موضوع «طلب» از نگاه مولانا که پس از مقدمه و نظر تعدادي از مشايخ صوفيه در اين مورد، ديدگاه خاص مولانا را در ارتباط با اين مقوله در مثنوي پي‌گيري مي‌کند. نوع روش تحقيق در اين مقاله عمدتا تجزيه و تحليل عقلاني و به صورت کتابخانه‌اي است. نتيجه‌اي که از اين پژوهش به دست آمده، آن است که: چون مولانا مثنوي را در حالت شور و سماع و مستي مي‌سروده، نکات عرفاني، به صورت پراکنده در خلال حکايت‌هاي آن بيان شده است و براي دريافت ديدگاه مولانا در خصوص هر کدام از آنها ناگزير بايد شش دفتر مثنوي را با دقت هر چه تمام‌تر جست و جو کرد. اين پژوهش تلاشي براي گردآوري و استخراج ديدگاه مولانا در زمينه «طلب» به گونه‌اي منظم و منطقي است. با اين هدف که پژوهندگان نکات عرفاني مثنوي براي بررسي اين مقوله، نيازي به مطالعه تمام مثنوي نداشته باشند.

مشاهیر ادبیات فارسی/مولوی/پژوهش درباره مولوی
مقاله
568f79dab583c.PNG

زندگی، آثار و عرفان شیخ حسن مولاناباد

سیدمحمدخالد غفّاری

شیخ حسن مولاناباد، نویسنده، شاعر و عارف گمنام کردستان در اواخر حکومت صفویان (1136 ـ 1073 هـ ق) است که متاسفانه تا زمان حال هیچ‌گونه تحقیق و پژوهش علمی بر آثار و حنبه‌های مختلف زندگی ایشان صورت نگرفته است و می‌رود با ادامه این روند، خدمات علمی، ادبی و دینی ایشان به فراموشی سپرده شود. در حالی که شیخ حسن تأثیرات اجتماعی فراوانی بر مردم در عصر خود و بعد از آن داشته است. در این تحقیق سعی شده است نمایی از زندگی، تحصیلات، آثار علمی و عرفانی او روشن و مشخص شود.

شرح حال/تک نگاری پژوهش‌ها/پژوهش‌های عرفانی
مقاله