در ادبیات معاصر ایران نام ملک الشعرای بهار همواره یادآور مبارزههای سیاسی و انتقادهای اجتماعی است. او با شعر استوار خود در دوران استبداد به نبرد با پلیدیها رفت و در این راه به همراه مبارزان دیگر، آزار فراوان دید. از همین روی شناساندن این شاعر بزرگ به نسلهای بعد از او نوعی وظیفه اجتماعی به شمار میرود. یکی از زمینههای مناسب نکوداشت بهار انتخاب اشعار و آثار او در کتابهای درسی و معرفی زمانه او در این کتابها به دانش آموزان است. در کتاب فارسی دوم راهنمایی و دوره پیش دانشگاهی بخشهایی از قصیده دماوندیه بهار انتخاب شده و به عنوان نمونهای از شعر سیاسی و اجتماعی دوران حیات شاعر به دانش آموزان تدریس میشود. در انتخاب این قصیده اشکالات و سهوهایی وجود دارد که نمیتوان آنها را سرسری گرفت و از کنارشان گذشت. خصوصا این که تبدیل یک اسم به ضمیر بدون استناد به دیوانهای پیراسته باعث سردرگمی دبیران و دانش آموزان شده و معلوم نیست که بر اساس این تصرف، معنا و مفهوم بیت بهار چیست. در این تحقیق ضمن مروری بر شعر بهار و توجه به شهرآشوبسرایی او و نیز دقت در بیزاری خاصی که او از پایتخت و برخی اهالی آن داشته، بر تصحیح سهوهای مندرج در کتاب درسی دوره پیش دانشگاهی اشاره شده و موضوع، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
این مقاله پژوهشی در مورد دیدگاههای سیاسی محمدتقی بهار (1330-1265 ش) و احمد شوقی (1932-1868 م) دو شاعر برجسته ادبیات فارسی عربی در دوره معاصر است. این دو شاعر به بیان تحولات دنیای پس از انقلاب صنعتی به زبان هنر پرداختند. در این مقاله دیدگاههای سیاسی آنان در سه بخش استعمار، آزادی و جنگ تنظیم و مورد بررسی قرار گرفته و در پایان وجوه تشابه و اختلاف دیدگاههای هر کدام و شیوههای تبیین موضوع بیان گردیده است.
بهار و نوروز و آنچه بدان مربوط است از قبيل دگرگوني در طبيعت و آداب و رسوم ويژه آن، موضوع سخن شاعراني فراوان قرار گرفته است. اما از چشماندازه شاعران طنزپرداز به آن نگريستن لطفي ديگر دارد. در اين مقال كوشش شده مهمترين نكتههايي كه به لحاظ مايههاي طنز مورد توجه شاعران واقع شده، دستهبندي و تقديم گردد. گرچه موضوعات مورد عنابت بسيار زياد است ولي به شانزده مورد اشاره ميگردد. دگرگونيهاي شگرفي كه در طبيعت، موجودات زنده، پرندگان و انسان حاصل ميشود در راس آن است و بقيه شامل: خانه تكاني و دشواريهاي آن، هزينههاي گزاف براي نونوار شدن و درآمدهاي ناچيز، اجناس نامرغوب و بنجل و اجحاف فروشندگان، و آن گاه ناشكيبي و تنك حوصلگي خانوادهها، چهارشنبه سوري، هفت سين، عيديگرفتن و عيديدادن، سورچراني، ميهمانداري و سيزده به در ميباشد. خالي از لطافت و كيفيتي نيست كه ميشويد شاعري آغاز بهار را چنين توصيف ميكند: هر درختي چون جنون ما ز نو گل ميكند هر گلي هم خندهها بر ريش بلبل ميكند
تشبيه مرکب گونهاي از تشبيه است که در آن دو هيات به يکديگر مانند ميشوند. مشبه به در اين تشبيه، بيش از يک جزء و تصوير حاصل از تشبيه، مرکب است. در تشبيه مرکب، عناصر متعددي از مشبه به مورد نظر شاعر هستند که ضمن ترکيب با يکديگر به صورت يک «کل واحد» به مشبه پيوند ميخورند. در خصوص تشبيه مرکب گفتهاند: تشبيهي است که ميتوان تصوير حاصل از آن را به صورت يک تابلو نقاشي درآورد. اين تشبيه در روند تطور هنري خود از سبک خراساني عبور کرده و سرانجام به شکلي بسيار فشرده، در شعر سبک عراقي و هندي جلوه کرده است. فرخي سيستاني و منوچهري دامغاني از شاعران طراز اول سبک خراساني هستند که در ديوانشان تشبيه و مخصوصا تشبيه مرکب جايگاه خاصي در زمينه تصويرگري و تخييل دارد. در ديوان فرخي سيستاني تشبيه، بيشتر زمينههاي اشرافي و سپاهي دارد و نيز متضمن مدح ممدوح و وصف عناصر درباري است، اما در شعر منوچهري که شاعري طبيعتگرا و اهل توصيفات پيچيده از طبيعت است، تشبيه مرکب در خدمت توصيف و خلق تصاوير طبيعي قرار گرفته و از اين نظر وي هنرمندانهتر با اين ابزار صورخيال برخورد کرده است. ساختارهاي خاصي از نظر تعدد ابياتي که در آنها تشبيه مرکب آمده در ديوان هر دو شاعر به چشم ميخورد که اولين نمونههاي اسلوب معادله و تشبيه تمثيل از آن دست هستند. در اين تحقيق به بررسي و تحليل ساختارهاي سه بيتي، دو بيتي و تک بيتي متضمن تشبيه مرکب در ديوان اين دو شاعر پرداختهايم.
اخلاقالاشراف عبید زاکانی با سایر آثار او هم در روش طنزپردازی و هم در زمینهها و مضامین طنز متفاوت است. در این رساله، عبید با استفاده از نقیضهسازی از سخن شاعران و نویسندگان پیشین، به توصیف وضعیت طبقات مختلف اجتماع خصوصاً طبقات فرادست جامعه میپردازد و با توجه به انحطاط اخلاق و مرگ فضیلتها، به طریق کنایه و تهکّم، اخلاق را مایه تباهی و بیاخلاقی را مایه سعادت میداند. باژگونگی مفاهیم و مسلّمات دینی و اخلاقی و نیز اصرار عبید بر فضاسازیهای هزلآمیز از اجتماع عصر خود، نشان از موقعیت سیاسی ـ اجتماعی ایران در عصر او دارد. انحطاط اخلاق در قرن هفتم و هشتم، علیرغم نگارش کتابهای اخلاقی، از زمینههای فساد اجتماع و سیاست ایلخانان بودهاست. نگاه هجوآمیز عبید به آثار بزرگانی چون فردوسی، نظامی و سعدی، طنز تلخ اخلاقالاشراف را به مجموعهای از ارجاعات به متون گذشته تبدیل کردهاست. این ارجاعات نه تنها در اثبات پیامها و حکمتهای مندرج در شعر و نثر پیشینیان، بلکه با کنایههای تلخ به اهل روزگار، بیاعتنایی آنان را به حکمت و دین و اخلاق باز مینمایاند. در این تحقیق برای نشاندادن شگردهای طنز عبید در اخلاقالاشراف به تحلیل سبکی و بررسی این متن با رویکردی توصیفی و ساختاری میپردازیم.