دستنویس مصوّر شاهنامه، موسوم به شاهنامه کوچک دوم، نسخهای، پراکنده و ناقص از شاهنامه فردوسی است که بر اساس برگهای مصوّر موجود ازآن و نیز3 دستنویس مشابه دیگر به سده 8 هجری قمری و کتابت در بغداد منسوب شده است؛ و بر همین اساس به عنوان اولین دستنویس مصوّر شاهنامه تا به امروز محسوب میشود. از این دستنویس 285 برگ در قالب میکروفیلم موجود بوده که متشکل از51 برگ مصوّر و 234 برگ غیر مصوّر است. مطابق بازسازی رایانهای که بر روی این دستنویس انجام پذیرفته، بنظر میرسد که این دستنویس در اصل از یک ساختار 2جلدی در 602 صفحه، معادل 301 یا 302 برگ و حدود 49700 بیت تشکیل شده باشد، که از این تعداد صفحات حدود 280 صفحه در جلد اول و 302 صفحه نیز در جلد دوم آن برآورد میشود. بر همین اساس با توجه به برابری تقریبی میزان افتادگى و افزودگى ابیات دستنویس شاهنامه کوچک دوم با دست نویس ناقص شاهنامه کتابخانه ملى فلورانس، (614 ه. ق) این دستنویس میتواند مکمل دستنویس فلورانس محسوب گردد. اساس این مقاله با توجه به پراکندگی برگها و ناشناختهبودن در محافل علمی داخل ایران، بر پایه شناخت و معرفی این دستنویس استوار است.
رساله حاضر که نام ادوات شعر و مقدمات شاعری بر آن نهاده ایم منتخب خاتمه کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم مفصل ترین تالیف معتبر فارسی در عروض و قافیه و بدیع و نقد الشعر است. مصنف این کتاب شمس الدین محمد بن قیس رازی از ادیبان نکته سنج و دقیقه یاب سده های ششم و هفتم هجری است. منظور از فراهم آوردن این کتاب، یکی این بوده که خواننده گرامی با نثر جزل و استوار این کتاب اشنا شود و دو دیگر آنکه از شیوه نقدالشعر قدیم فارسی آگاه گردد. البته بعضی از آنچه شمس قیس در این باب آورده امروز بی بنیاد می نماید. همچنانکه بسیاری از نکات و اشارات وی در نقد شعر، هنوز مقبول و معتبر است.
بهاالدين محمد بن حسين خطيبي بلخي مشهور به بها ولد (628- 545 ق) نويسنده کتاب معارف و پدر مولانا جلال الدين محمد بلخي است. محورهاي عمده فکري بها ولد را مي توان در سه رکن "خداشناسي"، "جهانشناسي"، انسانشناسي" متمرکز ساخت. اين مقاله پس از اشارهاي گذرا به گزيده افکار بها ولد پيرامون خداشناسي و جهادشناسي، يکي از مسايل انسانشناسي او تحت عنوان "ادراک ژرف لذات و تحصيل کمال مزهها" ميپردازد. او عليرغم اينکه عارفي وارسته و متقي بود، به فقه حنفي باور داشته و طريقه اشعري را الگو قرار داده است. ميل وافري به ادراک تمامي صور حيات و چشيدن ژرف لذات دنيوي دارد (که آنها را صوري از جمال الهي ميداند) اين ويژگي به بنده اين اجازه را داد که افکار او را با آندره ژيد (1869 ـ 1951) مقايسه کنم و مشابهتهاي اين دو روح تشنه و وجوه تمايز آندو را بيرون کشم. بها ولد سرچشمه لذات، عشق و شهوات را کوهسار عرش الهي ميداند و آن را وسيلهاي براي شناخت بيشتر تلقي ميکند.