مولوی بر اساس دریافتهای شهودی خود و با تاسی از آیات قرآنی و دانش دینی خود، کلیه ذرات عالم را با شعور، زنده و فعال میشمارد که در یک هماهنگی کامل و ذاتی، با شعور حاکم بر هستی در ارتباط است. این ارتباط زمانی کامل میشود که اجزاء هستی؛ از جمله انسان، از بعد ماد ی خود دور شده، بر بعد معنوی و روحی خود بیفزاید. این همان قانون آنتروپی (کهولت مادی) و نگانتروپی (افزایش حیات معنوی) در فیزیک است. مولوی مانند انیشتین به دو نوع نور حسی و تقدیری معتقد است و مرگ انسان را نیز تبد ل بعد مادی به نور تقدیری و جاودانگی برمیشمارد. در نظر مولوی بهرهمندی انسان از نور تقدیری و ازلی و ارتباط با کلیت حاکم بر جهان هستی و دستیابی به جاودانگی نورانی، در سایه کسب قابلیت حسی یا شعور باطنی و شهود میسر است.
مجموعه حاضر مشتمل بر مقالاتی از نگارنده درباره راز سعادت و جاودانگی انسان است که عمدتا بهرهگیری از مطالب علمی، دینی و ادبی نگاشته شدهاند .برخی از مقالات از این قرارند" :در مقوله شناخت"، "بار امانت"، "راز هستی"، "علم آزاد و علم در بند"، "غم زبان"، "پرواز به ابدیت"، "غم عشق "و "انسانم آرزو است ."مقالات یاد شده از سال 1370به بعد به تدریج در روزنامه اطلاعات چاپ شده است .
میرچا الیاده استاد بزرگ ادیان تطبیقی جهان در این کتاب، متون و روایات دینی را از سراسر جهان گردآوری و برحسب موضوع طبقهبندی و به دانشجویان و علاقمندان تاریخ ادیان جهان و مطالعات دینی عرضه کرده است. این مجلد به موضوع مرگ، زندگی پس از مرگ و رستاخیز آخرت اختصاص یافته و بخشهای مختلفی همچون خدایان در دنیای زیرین، مرگ و وضعیت میانه به روایت اوپانیشادها و متون بودایی، مراسم و آیینهای تدفین در ملل مختلف، اعتقادات ملل باستانی درباره مرگ و بیمرگی یا جاودانگی، انواع بهشتها و سرانجام بحث مفصلی درباره رستاخیز به اعتقاد اقوام و ادیان مختلف را دربر میگیرد.
ماهیت علمي ادبيات، به عنوان تجلي شهودي و رواني آدمي، تاكنون به طور كامل مورد بررسي و تحليل قرار نگرفته است. اغلب نظريهپردازان ادبي نيز آن را از منظر زيباييشناختي و يا اخلاقي مورد توجهه قرار داده و گاهي نيز آن را در حد التذاذ نفساني پايين آوردهاند. در حالي كه ميان كاركردهاي غريزي ذهن و كاركردهاي ادبي و در پي آن ميان احساس و انديشه انسان با جهان هستي رابطه هماهنگ و تنگاتنگي وجود دارد كه از طريق تخیل ادبي اين شناخت و ارتباط برقرار ميگردد. جلوههاي بياني سخن ادبي نيزـ مانند نماد، استعاره، تمثيل، رويا و داستان و... ـ همگي صورتهاي مختلف معرفتي و انديشهزايي ادبيات به شمار ميآيند. در اين مقاله سعي شده تا ضمن بررسي آرا نظريهپردازان مهم ادبي جهان، مولفهها و مشخصههاي علمي و انديشهزايي ادبيات نيز مورد شناسايي و تبيين قرار گيرد.
ماهیت علمی ادبیات، به عنوان تجلی شهودی و روانی آدمی، تاکنون به طور کامل بررسی و تحلیل نشده است. اغلب نظریهپردازان ادبی نیز آن را از منظر زیباشناختی مورد توجه قرار دادهاند و از رویکردهای معرفتی و اندیشهزایی ادبیات غافل مانده و گاهی نیز آن را در حد التذاذ نفسانی پایین آوردهاند. عدهای نیز به تبیین ماهیت اخلاقی ادبیات اکتفا کردهاند. در حالی که در ماهیت و سرشت ذاتی ادبیات دانشها و معارف ناپیدای هستیشناسانه و عمیقی وجود دارد که به علت برجستگی صورتهای مادی سخن ادبی، اغلب از شناخت آن غافل هستیم. در حالی که میان کارکردهای غریزی ذهن و کارکردهای ادبی و متعاقباً میان احساس و اندیشه انسان با جهان هستی رابطه هماهنگ و تنگاتنگی وجود دارد که از طریق تخیل ادبی این شناخت و ارتباط برقرار میگردد. جلوههای بیانی و سخن ادبی نیز مانند نماد، استعاره، تمثیل، رؤیا و داستان و ... همگی صورتهای مختلف معرفتی و اندیشگی ادبیات به شمار میآیند. در این مقاله سعی شده تا ضمن بررسی آراء نظریهپردازان مهم ادبی جهان، مولفهها و مشخصههای علمی و اندیشهزایی ادبیات نیز، شناسایی و تبیین گردد.