پادشاهي، در باور و فرهنگ ايرانيان، مدت‌ها فره‌اي ايزدي به حساب مي‌آمد. شاهان گرچه به مدد زر و زور يا به طريق موروثي بر اريکه قدرت تکيه مي‌زدند، در حقيقت حکومت را هديه‌اي از جانب پروردگار و حق مسلم خود مي‌دانستند. اگر ما نيز اين عقيده نااستوار را، صحيح فرض کنيم، بايد بگوييم کمتر پادشاهاني در طول تاريخ وجود داشته‌اند که قدر اين موهبت الهي را دانسته و از آن در جهت منافع و مصالح جامعه استفاده کرده باشند. بيشتر آنها کساني بوده‌اند که براي استمرار قدرتمندي خود، بر زيردستان ستم کرده، امنيت مالي و جاني آنها را قرباني خواسته‌هاي سيري‌ناپذير خود کرده‌اند. در اين گفتار، با توجه به متون ادبي قرن چهارم تا هفتم هجري به ويژگي‌هاي يک حکومت آرماني پرداخته‌ايم تا دانسته شود که حکومت چگونه بايد رفتار کند تا همگان آرامش و امنيت را حس کنند و از رفاهي نسبي برخوردار باشند، سپس به يادکرد اخلاق و منش پادشاهاني پرداخته‌ايم که بنا به روايت شاعران و نويسندگان اين دوره، از عدالت و دادگري بهره‌اي داشته‌اند و رد پاي حاکميت صحيح در زندگيشان ديده شده است. بديهي است آنچه از نظر مي‌گذرانيد، شواهدي است که از متون ادبي استخراج شده، بنابراين مي‌تواند در مقايسه با حکومت‌هاي آرماني‌اي که از زبان متفکران و جامعه‌شناسان معرفي شده، مورد بررسي قرار بگيرد.

منابع مشابه بیشتر ...

58724121c75b9.jpg

دیالکتیک نمودهای ملی در تاریخ ادبیات فارسی یا مسیر ملیت در تاریخ ادبیات فارسی

منوچهر هنرمند

منوچهر هنرمند در این کتاب تلاش کرده است تا ادبیات ایران را از نظر ملیّت تجزیه و تحلیل کند و با تطبیق و تلفیق مبارزات ملی علمای اجتماعی ایران و شعار انقلاب سفید محمدرضا شاه پهلوی اصالت تاریخی فلسفه انقلاب را شناسایی کند. شعار فلسفه پهلویسم عدالت و رفاه اجتماعی بود. منوچهر هنرمند در هفت فصل به ملیت در ادبیات فارسی طی قرن اول تا نهم هجری پرداخته و پس از آن ناسیونالیته را از زمان صفویه تا دوران حکومت رضا شاه مورد توجه قرار داده است. در نهایت به ناسیونالیته در ادبیات پس از شهریور 1320 پرداخته است. اثر پیش رو که سومین کتاب نویسنده در رابطه با فلسفه پهلویسم و خدمات آن به شمار می آید، در تایید و تمجید حکومت پهلوی نگاشته شده و در سال 1347 منتشر گردید.

575f234e15c42.PNG

بررسي تطبيقي مفهوم عدالت در شاهنامه (ايران باستان) و آثار افلاطون

عیسی امن‌خانی, زهرا نظام اسلامی

ايران و يونان، دو تمدن کهن، در طول تاريخ همواره با يکديگر در ارتباط بوده‌اند. به رغم برخوردهاي نظامي که گاه ميان آنها درمي‌گرفته است، تاريخ گوياي دادوستدهاي فرهنگي آنها نيز بوده است؛ چنان که در دوره‌اي ايرانيان از انديشه فلاسفه يونان بهره‌ها برده‌اند و در زماني ديگر يونانيان از فرهنگ ايرانيان تاثير گرفته‌اند. بررسي مفهوم عدالت در شاهنامه (ايران باستان) و آثار افلاطون و به ويژه کتاب جمهوري او مي‌تواند روشن‌کننده بخشي از اين دادوستدهاي فکري و فرهنگي باشد که در اين مقاله به چگونگي آن خواهيم پرداخت. آنچه از بررسي تطبيقي مفهوم عدالت در ميان اين دو تمدن برمي‌آيد، گوياي تاثيرپذيري افلاطون از انديشه‌هاي ايرانيان باستان ـ که انعکاس آن را در شاهنامه مي‌توان ديد ـ است. جداي از وجود يک ساختار طبقاتي ايستا در نظريه افلاطون که ظاهرا بايد متاثر از نظام طبقاتي ايرانيان باستان بوده باشد، مي‌توان به موارد ديگري چون فضاي دموکراتيک يونان که با نظام طبقاتي بيگانه بوده است، نزديکي برخي از تمثيل‌ها و آموزه‌ها و ... اشاره کرد که مي‌تواند اثبات‌کننده تاثيرپذيري افلاطون از نظريه سياسي ايران باستان باشد.