این مقاله در پی تبیین کیفیت درک معنی سخن و عواملی است که درک مشترک معنی را دچار اختلال میکند. به نظر نویسنده علت اختلال در فرآیند ادراک معنی سخن، یا فاقد مصداق تجربیبودن سخن است که این وضع ناشی از پیدا نکردن مدلولی قابل قبول در حیطه تجربه بنابر معنای زبانشناختی ثابت و همیشگی سخن است و یا برای معنی زبان شناختی سخن میتوان مصداقی تجربی پیدا کرد؛ اما بافت بیرونی حاکم بر سخن مانع قبول مصداق ناشی از معنی درونی یا معنی زبانشناختی کلام میشود. در این هر دو صورت برای آن که از سخن معنی قابل قبولی درک کنیم که فرض میکنیم متکلم یا نویسنده آن را اراده کرده است، دست به تاویل سخن میزنیم؛ یعنی خود را از اقتدار نشانهها که معنی از پیش قراردادی شده خود را بر ما تحمیل میکنند، آزاد میکنیم و به نشانهها معانی خود را تحمیل میکنیم. به عبارت دیگر بر نظام نخستین و جبری کلام، نظامی ثانوی بنا میکنیم که در این نظام، نشانهها از بار ذهنیت ما سرشار میشوند. فرآیند معنی بخشیدنی از این دست به متن، به معنی تلقی کردن نشانهها در مقام رمز و تاویلپذیری متن است. نظام تک معنایی زبان که از این نظرگاه در هم میریزد و در نتیجه چند معنایی جانشین تک معنایی جانشین تک معنایی میگردد، شیوه تازهای از خواندن ایجاد میکند که خصلت معنیزایی جانشین معنیپذیری متن از اسباب اصلی آن است. این مقاله با ارائه نمونههایی در پی اثبات مطالبی از این دست و شیوه برخورد با متنهایی از این نوع و نگاهی از این دریچه به شعر کلاسیک فارسی است.
فصل اول کتاب که دهها صفحه را فراگرفته است، وظیفه بحث در "سبک" و "سبک شناسی" را تقبل کرده است. در معرفی این مباحث به نظر رسید که بهتر است بسیاری از کلمات مثل "ادبیات" و "معنی" مجددا مورد رسیدگی تازه قرار گیرد و یکبار دیگر این کلمات از نظر "زبانشناسی" بررسی شود. بعدا سعی شد تا مراکزی که عهده دار مطالعه امکانات جدا کردن "صورت" از "معنی" است معرفی شود؛ تا روشن گردد که دشواریهای این امر چیست و چرا در قرن اخیر مساعی فراوان برای جدائی "صورت" از "معنی" بکار رفته است. در بخش دو باید به خاطر سپرد که "معنی" و مطالعه آن از دشواریهای کنونی دنیای ماست. از زمانی که قدرت فلسفه و استقلال سرزمینهای آن به انقراض گرائیده و به مرزهای آن تجاوزاتی شده، فلسفه از یک واحد مستقل به اجزاء پاره پاره درآمده و هر جزء آن به علمی وابسته و مرتبط شده است. ناچار "معنی" و "دلالت" هم توان حفظ تمامیت نیافته و علوم دیگر سرپرستی و اداره آن را عهده دار شده است. از این جاست که هر چه درون "دلالت" و " معنی" را بیشتر بشکافند، مشکلات آن ظاهرتر و فزون تر می شود تابجائی که اکنون این دشواری به صورت یکی از پیچیده ترین معماهای عصر ما درآمده و علم امروز در مقابل آن درمانده گشته است. در فصل سوم کتاب به صنعت شاعری دیگر او که تکرار یک صامت در آغاز دو یا چند کلمه یک بیت است توجه گردیده است. در این فصل کوشش شده تا ارتباط میان صامتهای تکرار شده در اول کلمات یک بیت با "معانی" مورد نظر شاعر نشان داده شود. در این فصل اشاره شده که امرسون بارها و با نظم خاص صامت آغازی کلمات یک بیت را با مقاصد مختلف مربوط کرده است ولی کمتر کسی متوجه این ارتباط شده است. در فصل چهارم مطالعه کلمات مرکب شعر او مورد توجه است. برای اینکه باز "سبک" امرسون در ساخت و بافت کلمات روشن شود. هزاران کلمه مرکب شعر او بررسی گردیده و نحوه و "سبک" پیوستن کلمات مرکب او مثل شیوه اتصال دو اسم، اسم و صفت ، اسم و قید، صفت و اسم، فعل و اسم نظائر این ترکیب ها طبقه بندی شده است. بعدا "سبک" او در اتصال کلمات با شیوه شاعران دیگر در ترکیب و ساخت کلمات مرکب مقایسه گردیده است. کوشش شده تا توجه خواننده باصالت "سبک" او در اصل کلمات معطوف شود. زیاده بر یکصد و ده مورد دیده شد که آنها را باید اثرات خلاقیت او در سکه زنی کلمات مرکب در واژگان انگلیسی دانست. در فصل پایانی به کاربرد کلمات و خصوصیات دستوری امرسون از باب اسم و صفت و قید و طرز پیوستگی و ارتباط آنها به یکدیگر توجه شده تا از این راه بتوان وجه دیگر از "سبک" او را دسته بندی کرد.
در فن آرایش سخن و صنایع بدیعی "سوال و جواب" را یکی از محسنات بدیع معنوی به شمار آورده اند و آن چنان است که شاعر در بیتی و یا چند بیت و یا بیش از آن، سخن خود را به صورت پرسش و پاسخ موضوع می کند و این تفنن ادبی، گاه چندان به درازا میکشد که از آغاز تا پایان یک قصیده طولانی را نیز دربر میگیرد. کتاب حاضر که "گفتگو در شعر فارسی" نام دارد بیشترین اشعاری را که تاکنون به شیوه پرسش و پاسخ سروده شده اند، شامل میشود.
محمد بن سلیمان، ملقب به فضولی در عراق متولد شد. درباره زادگاه او اختلاف است. بعضی کربلا، بعضی بغداد و بعضی حله را زادگاه او شمردهاند. سال تولد او نیز دقیقاً معلوم نیست و بیشتر احتمال دادهاند که دهه آخر قرن نهم متولد شده باشد. درباره سال وفات او چندان اختلافی نیست. عهدی بغدادی صاحب گلشن شعراء که معاصر او بوده، اشاره کرده است که در سال 963 هجری به مرض طاعون در شهر مقدس کربلا درگذشته است.
خواب و رويا، جايگاهي مهم در دين اسلام دارد. وحي، در اوايل بعثت پيامبر (ص) به واسطه روياي صادقه بوده است. نويسندگان اوليه اسلامي توجه خاصي به خواب و تعبير آن داشته و نوعي ادبيات غني در اين باب به وجود آوردهاند. عرفا و صوفيه، نسبت به اعتقادات و پيش فرضهايي که علماي اسلامي در كتابهاي تعبير خواب آوردهاند، آشنايي داشته و از آن پيروي کردهاند؛ اما براي آنها روياي صادقه اهميت خاصي داشته و به واسطه آن به معرفتي منحصر به فرد که به سير روحاني آنها کمک ميکرده است، دسترسي مييافتند. اين مقاله به بررسي خواب و رويا در آثار مولانا ميپردازد. مولوي در آثار خود سخني منظم و مفصل و يا نظريهاي کامل، در مورد خواب و رويا ارايه نميکند؛ بنابراين براي بررسي اين مساله، به پنج بخش عمده نسبت به خواب و رويا، پرداختهايم: 1. تقسيمبندي خواب و رويا و برخي تعاريف مربوط به آن 2. عالم خواب و رويا، 3. ارتباط بين عالم رويا و بيداري، 4. رويت خدا در خواب، 5. مساله برگشت به اصل. به واسطه اين پنج بخش، ابعادي از مساله خواب و رويا در آثار مولوي و جايگاه آن در نظر او روشن ميگردد.