قصاید خاقانی حاوی مضامین متعددی چون مدح، منقبت و موعظه و پند است که در برخی جنبهها ممکن است با هم متضاد به نظر برسند؛ اما مسلم است گوینده واحد، آن هم گویندهای دقیق و ماهر چون خاقانی، دارای اندیشه واحد و منسجم است و میان زبان و اندیشه او پیوند تام وجود دارد، برای دستیابی به کیفیت این پیوند، با توجه به اهمیتی که جمله در دانش معانی دارد، جملات انشایی قصاید خاقانی مورد بررسی قرار گرفته است. انتخاب جمله انشایی از آن جهت است که در آن احتمال صدق و کذب وجود ندارد، چون جمله انشایی از مساله یا حادثهای بیرونی خبر نمیدهد، بلکه بیانگر اندیشه و قصد و غرض گوینده است. جملههای انشایی شامل پرسش، امر و نهی بر اساس دو مقوله دستوری و معنایی استخراج شده است. مواردی که جملههای انشایی در معنی اصلی خود به کار رفته بسیار کم و معدود است، در عوض مواردی که این جملات در معنی ثانوی خود به کار رفته است، چند برابر است؛ بدین سبب بر اساس نقشهای معنایی که گوینده از این جملات در بافت ابیات لحاظ کرده، است آنها ذیل مقولات معنایی طبقهبندی شدهاند و بر اساس جدولهای آماری مقولات معنایی، بسامد این مقولات توجیه و تحلیل شدهاند تا شیوه و قصد خاقانی از سرودن مضامین متعدد روشن شود.
کتاب حاضر شرح قصاید منتخب خاقانی بر اساس نسخه دکتر ضیاالدین سجادی است .این اشعار در سوگ فرزند، همسر، عم، پسر عم و مقتدای او امام محمد بن یحیی شافعی سروده شدهاند .در اثر حاضر پس از شرح زندگی خاقانی این مطالب عنوان شده است 1 : معرفی قصیده به همراه معنی لغات، اصطلاحات و استشهاد به نظم و نثر فارسی 2 ; توضیح تلمیحات و اشاره به نکتههای بلاغی و دستوری 3 ; توضیح مفهوم بیت به همراه معنی مورد نظر شاعر 4 ; پارهای توضیحات حاشیهای به دنبال معنی ابیات; صفحات پایانی به فهرست منابع، آیات قرآنی، احادیث و روایات اختصاص دارد.
عبدالعلی کارنگ در بیان سبب تالیف این کتاب میگوید: "یکی از دوستان عزیز کتابی به نام انیس القلب که محتوی قصیده شیوایی از فضولی بغدادی و ترجمه و شرحی به زبان ترکی عثمانی با الفبای لاتین داشت را به من به امانت داد، خلاصه مضمون این نسخه چنین بود: "قصیده شیوای انیس القلب نظیره ای است که فضولی بغدادی شاعر قرن دهم هجری به قصاید بحر الابرار خاقانی شروانی مرآت الصفای امیرخسرو دهلوی و جلاءالروح عبدالرحمن جامی ساخته و بقول خود ارکان خانه آسایشی را که سه شاعر مزبور بنیان نهاده بودند تکمیل کرده است. کاتب چلبی در کتاب کشف الظنون بوجود چنین قصیده ای اشاره کرده بود ولی تا سال 1944 میلادی کسی از وجود نسخ و کیفیت آنها اطلاعی نداشت......". در جلسه ای دیگر من اشاره به پیدا شدن قصیده انیس القلب کردم و حاج محمد نخجوانی گفت من نیز نسخه ای از قصیده انیس القلب دارم. این نسخه علاوه بر قصیده مزبور غزلیات ترکی فضولی، قصاید بحر الابرار، مرآت الصفا، جلاء الروح و نظیره های قاضی حسن میبدی و مسیحی و قریب دویست رباعی برگزیده و دهها غزل منتخب شورانگیز از شعرای پارسیگوی اواخر صفویه و اوائل قاجاریه را در برداشت. این نسخه را گرفتم و قصیده انیس القلب و رباعیات برگزیده را استنساخ و بطور الفبایی مرتب کردم و چند رباعی لطیف بر آن افزودم و سپس بعد از چندی تصمیم به طبع آن گرفتم و مقدمه و شرح مختصری بر آن افزوده و آماده چاپ ساختم"
سنتی ژرف و پایدار هست که انسان امیدوار است کسی بیاید و او را از محنتها نجات بخشد. این فرد قهرمان آرمانی است. ویژگیهایی که به قهرمان آرمانی نسبت داده میشود متأثر است از آنچه انسان در آیینها و اسطورههایش درباره نمونه نخستین انسان میاندیشیده است و در پرتو آن آیین، راز آفرینش را تبیین میکرده است. در این کتاب با توجه به کارکردهای نخستین انسان، چگونگی و علت تغییر و تحول پیش نمونه نخستین انسان به نخستین شاه بررسی شده، آنگاه با توجه به علت پیوند قهرمان با نخستین آفریده، جابجایی اسطوره نخستین آفریده با قهرمان نجاتبخش توضیح داده شده است. ضمن اشاره به کسانی چون کیخسرو، طهمورث، جمشید، کیومرث و سیاوش که دارای ویژگیهای نخستین انسان و نخستین شاه هستند، به مسئله نجاتبخشی و قهرمانی آرمانی آنها نیز استناد شده و همچنین برای اثبات آیینی بودن این مسئله به نمونههایی از آن در قالب داستان سیمرغ، ققنوس و سگ آبی اشاره شده است.
«هاويه» نخستين مجموعه داستان كوتاه ابوتراب خسروي است. به منظور دريافت شيوه نويسنده و تحليل داستانها، به کمک روش ساختارگرايي تودوروف پس از استخراج پيرفتها، ژرف ساخت داستانها را تحليل کردهايم. ژرف ساخت اين مجموعه مبتني بر مبارزه با زمان و مظاهر آن است. بررسي ساختار روايتها نشان ميدهد نويسنده آگاهانه در پي آن است که ژرف ساخت را در شيوه و ساختار روايتها نيز بازتاب دهد و ميان روايت و ژرف ساخت تا حد ممکن تناسب ايجاد کند؛ در روايتهاي ساده و تک محور که ترکيب پي رفتها زنجيرهاي است نويسنده به کمک عناصر ديگر نظير ايجاد شک و تعليق، ژرف ساخت مبارزه با زمان را بازتاب ميدهد و در مواردي که ترکيب پيرفتها تناوبي است با ايجاد حالتي دوري، ژرف ساخت مذکور را همخوان ميسازد. فقط داستان «هاويه آخر» داراي روايتي چندمحور است و روايتي واحد به چند شکل تکرار شده تا با اين تکرار، ژرف ساخت مقابله با زمان به منظور براندازي يا بياعتبار کردن آن تداوم يابد.