شادی یک پدیده درونی و روحی است که در زندگی فردی و اجتماعی بشر حضور و نقش فعّالی دارد. از این رو در دین و عرفان اسلامی جایگاهی والا یافته است. ابعاد تعلیمی شادی در عرفان از مهمترین نقشهای آن به شمار میآید. غزلیات جلالالدّین محمد مولوی بلخی ـ موسوم به غزلیات شمس تبریزی ـ به اعتبار میزان کاربرد مضمون شادی، برای تحقیق در این مورد اهمیت و ظرفیت زیادی دارد و هدف این مقاله آن بوده که پس از تعریف شادی، از دیدگاههای مختلف ـ بویژه عرفانی ـ نقش تعلیمی، عوامل و نشانههای شادیگرایی را در غزلیات شمس بررسی نماید. در این تحقیق به شیوه کتابخانهای و اسنادی تمامی غزلیات مولوی مطالعه و شواهد مربوط به موضوع تحقیق استخراج و بررسی شد. نتیجه این بررسی نشان میدهد که مولانا شاعری شادیگرا بوده و از خواصّ و کارکردهای تعلیمی شادی برای القای اندیشههای عرفانیاش بهره فراوانی برده است.
در این مجموعه، دو رساله کوتاه از حکیم "عمر خیام"، متن عربی و ترجمه فارسی به طبع رسیده است .در رساله اول، سه مسئله مطرح و پاسخ داده شده است .این مسائل درباره نفوس ناطقه، حوادث امکانی باطل، و اثبات وجود زمان به حرکت و حد حرکت، و سپس قائم نبودن حرکت به ذات خود، است .رساله دوم نیز "پرتوی عقلانی بر موضوع علم کلی "نام دارد .
کتاب حاضر نظریات تمام مکاتب مختلف جهان و فلاسفه ای را که در زمینه ارائه مدل انسان کامل سخن گفته اند، بررسی نموده و بالاخره در درس پنجم انسان کامل از دیدگاه: فارابی - عرفا - مولوی (متفکران اسلامی) ارائه شده است.
سنایی شاعر دوران ساز تاریخ ادبیات فارسی، در نقطه عطف شعر عرفانی ایرانی قرار دارد. جان دان شاعر انگلیسی زبان آمریکایی قرن هفدهم از ویژگیهای شخصیتی و فکری مشابه سنایی برخوردار است. احوال متغیّر و روح ناآرام، شخصیت دوگانه و تراژیک، نبوغ تحول آفرین در عرصه اندیشه عرفانی، نوآوری و برجستگی در غزلسرایی و شریعتمداری در عرفان، از صفات بارز و همسان این دو گوینده بزرگ است. بر این اساس، موضوعات مهم عرفانی مشترک مانند خداشناسی، عشق، کشف و شهود، توبه، فنا و مرگ از دیدگاه سنایی و دان در این مقاله مطالعه میشود.
معراج سفری روحانی از دنیای ناسوت به جهان لاهوت است و در ادبیات شرق و غرب، خاستگاههای کهنالگویی عمیقی دارد. مهمترین رکن اساطیری در معراج، کهنالگوی صعود است. معراج روایت نمادین سیر انسان به سوی کیهان و سفری درونی، از کثرت خودآگاه به سوی وحدت ناخودآگاه جمعی است. در این سیر و سفر، ادراک جزئی انسان تبدیل به ادراک کلی میشود. در بازگشت از این سیر و سفر، فرد پالایش یافته و به کمال رسیده با پشت سر گذاشتن مراحل مرگ ارادی و تولد دوباره و دست یافتن به رستاخیزی نو به انگاره انسان کلی یا کهن الگوی خود دست مییابد. نظامی با بیان شاعرانه معراج پیامبر در پایان منظومه خسرو و شیرین، نقش همین بازگشت را نمادینه کرده است. در این مقال ضمن بررسی فرایند تحول مزبور، به تحلیل معراج پیامبر در خسرو و شیرین نظامی و نمادهای موجود در آن از دیدگاه نقد کهنالگویی یونگ پرداخته شده است.