استعاره به عنوان مبحثي مهم و قابل اعتنا از ديرباز در حوزههاي فلسفي و ادبيات مطرح بوده است و متفکران و اديبان از عهد درخشش تمدن يونان باستان تا امروز به آن پرداختهاند. امروزه با پيشرفت و گسترش زبانشناسي، استعاره به عنوان فرايندي ذهني ـ زباني مورد توجه زبانشناسان بويژه زبانشناسانشناختي قرار گرفته است. از نظر اين زبانشناسان، استعاره به مثابه ابزاري براي تفکر، درک و شناخت مفاهيم انتزاعي است. نگارنده در اين مقاله، ضمن طرح ديدگاههاي نوين در اين حوزه با تاکيد بر نظريات زبانشناسانشناختي بويژه جرج ليکاف به شناسايي و معرفي استعاره در شعرهاي قيصر امينپور در آخرين دفتر شعر او «دستور زبان عشق» ميپردازد. ليکاف با تاکيد بر نظريه معاصر، استعاره را در مفهومي متفاوت، يعني نگاشت بين قلمرو در نظام مفهومي به کار گرفته است.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
مجموعه شعر چهل کلید سروده سیاوش کسرایی است. او در سال ۱۳۰۵ در اصفهان متولد شد. وی سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد.بسیار زود به همراه خانواده اش به پایتخت آمد. او در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران درس خواند و علاوه بر فعالیتهای ادبی و سرودن شعر، عمری را به تکاپوهای سیاسی (حزب توده ایران) گذراند. اما سرانجام، ناگزیر از مهاجرت شد و دوازده سال پایانی زندگی اش را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بسر برد. وی سالهای پایانی عمر خویش را دور از کشور خود و در تبعید در اتریش و شوروی گذراند؛ وی در سال ۱۳۷۴ به دلیل بیماری قلبی در وین، پایتخت اتریش در سن ۶۹ سالگی بر اثر بیماری ذات الریه زندگی را بدرود گفت و در گورستان مرکزی وین (بخش هنرمندان) به خاک سپرده شد.
«کک کي» از آن دسته شعرهاي نمادين نيماست که تاريخ سروده شدنشان ذيل شعر ذکر نشده است، اما نيماپژوهان آن را ميان دو شعر «برف» و «پاسها از شب گذشته» قرار دادهاند که به ترتيب داراي تاريخهاي 1334 و زمستان 1336 هستند. ساختار، پيام و محتواي شعر نيز بر اين امر صحه ميگذارد. نگارنده در مقاله حاضر، به روشي برگرفته از آرا شلاير ماخر با مطالعه آثار نيما و درباره نيما و اوضاع و شرايط اجتماعي، سياسي، فرهنگي سالهاي پس از کودتا تا پايان عمر نيما، به تاويل «کک کي» پرداخته است. وي در مورد شعرهاي نماديني که شاعر در آنها سعي در ابلاغ پيامي اجتماعي ـ سياسي دارد، تلاش براي دست يافتن به معناي مورد نظر مولف را از وظايف تاويلگر ميداند، ضمن اين که به سبب تراوش معني از نماد و اهميت افق معنايي تاويلگر، بر امکان تاويلهاي مختلف از اين گونه شعرها، با انگيزههاي زبانشناختي محض، تاکيد ميورزد.
در تاويل شعرهاي نمادين نيما يوشيج، با اين پيش فرض روبرو هستيم كه تعدادي از اين شعرها داراي درونمايه اجتماعي ـ سياسي است كه شاعر به دلايلي نميتوانسته يا نميخواسته آنها را به طور روشن و صريح بيان كند و براي ابلاغ آنها به نمادهاي شاعرانه متوسل شده است. نگارنده سعي دارد با استفاده از شيوههاي تاويل شلايرماخر و همفكرانش، به معنا و پيام مورد نظر مولف هنگام سرودن شعر، نزديك شود. براي اين منظور، از طريق مطالعات مستمر و دقيق در زندگي، آثار، افكار و اوضاع اجتماعي ـ سياسي روزگار نيما و نيز راهنمايي خود متن، به عنوان يك اثر زباني، مدعي است كه توانسته است تا حدودي به اين منظور دست يابد. در مقاله حاضر، علاوه بر تاويل دو شعر«شب پره ساحل نزديك» و «سيوليشه»، به لحاظ نزديكي فضاي حاكم بر دو شعر، كه از تلنگرزدن كسي به شيشه پنجره اتاق شاعر سخن ميگويند، و نيز از نحوه سخن گفتن و برخورد شاعر با هر دو مورد، نگارنده به اين نتيجه رسيده است كه نمادهاي «شب پره ساحل نزديك» و «سيوليشه»، هر دو به موقعيتي يكسان يا مشابه كه در آن شخصي با گرايشهاي كمونيستي، به اميد رخنهكردن در خانه نيما، به شيشه اتاق وي ميكوبد، اشاره دارند. اين رويكرد به شعرهاي نمادين نيما، به هيچ وجه به معني انكار رويكرد مخاطب محور به متون ادبي نيست؛ و نگارنده حتي در مورد شعرهاي نمادين داراي پيامهاي اجتماعي ـ سياسي، تاويلهاي متفاوت را از ديدگاههاي مختلف ممكن ميداند.