بهمننامه از منظومههای پهلوانیای است که پس از شاهنامه و به سیاق اثر عظیم فردوسی سروده شد. این اثر ذکر پهلوانیهای بهمن ـ پسر اسفندیارـ و ثبات او در انتقامجویی از خاندان رستم، پس از مرگ او است؛ اما خویشکاریهای بهمن در بسیاری موارد بیشتر از آنکه حماسی و پهلوانی باشد، به شکلی ضدحماسی جلوهگر شده و در مغایرت با پیشفرضهای الگویی در رابطه با یک پهلوان حماسی است. رعایت نکردن چهارچوب ساختاری حماسه و بیمقدمه واردشدن بهمن ـ به عنوان قهرمان ـ به داستان، شکستهای پیدرپی بهمن، کمرنگ بودن فره ایزدی در او و کمفروغ بودن مشروعیتش به عنوان پادشاهی آرمانی، نبرد با یلان سیستانی و به آتش کشاندن سیستان به جای مبارزه با انیران و اهریمنان، نداشتن خویشکاری نبرد با زیانکاران، پشت سرگزاردن هفتخانی آرام و بدون مبارزه و شکست او در تنها نبردش با زیانکاری چون اژدها، از مهمترین عواملی هستند که انتظار مخاطب حماسه را برای مواجهشدن با پهلوانی/ شاهی نمونه و آرمانی برآورده نساخته و عظمتی را که لازمه حماسه است، به او یادآور نمیشوند. به نظر میرسد قرار دادن رستم و خاندانش به عنوان هماوردان بهمن، نیز در شکلگیری چنین تناقضاتی نقش داشته و زیربنای ساختاری تفکر سراینده که ناخودآگاه رستم را ابرمرد دنیای حماسه میداند، بر فضای اثر غلبه کرده و پهلوانی را پرورانده که خویشکاریهایش در مقابل یلان سیستانی بسیار ضعیف و کمفروغ جلوه میکند.
انقلاب مشروطیت و مجاهدت مجاهدان بزرگ به همراه ملت شجاع ایران پشت استعمار را خماند....اما دیری نپائید که انقلاب را به انحراف کشاندند، بزرگ مردان انقلاب را توسط شاه دست نشانده قاجار یا به دار آویختند یا به طریقی از میدان به در کردند. با این وجود ابرقدرتان آن زمان روس و انگلیس از قیام مردم و آتشی که زیر خاکستر بود و هر لحظه انتظار می رفت شعله ور شود بیم و هراس داشتند. وجود حکومتهای محلی و قیام گاه و بیگاه مردم در اطراف ایران چون لرستان کردستان گیلان راه چپاول را بر استعمارگران بسته بود. استعمارگران در طول تاریخ هماره سعی بر این داشته اند که بر این منطقه سیطره پیدا کرده دامنه نفوذ خود را بر دیگر نقاط ایران بگسترانند اما هربار با مقاومت دلاوران لرستان روبرو شده مجبور به عقب نشینی شده اند.در عصر ننگین سر سلسله پهلوی (رضاخان) بار دیگر این منطقه مورد تاخت و تاز قرار گرفت. سیصد هزار خانوار اعم از شهری و روستایی با دلاوری و رشادت کم نظیر در مقابل قوای مهاجم و دست نشانده بریتانیا ایستادند و دوازده سال مقاومت کردند. آنها با رشادت و بی باکی خود حماسه ها آفریدند.
گوینده این منظومه اسدالله منتخب السادات یغمایی متخلص به منتخب که از تبار یغمای جندقی شاعر قرن سیزدهم است و پدر حبیب یغمایی نویسنده و شاعر و مدیر مجله یغما. حماسه فتحنامه نایبی منظومه ای است درباره ظهور و قدرت گرفتن عیاران حلقه نایبی که در برابر بیدادا ناصرالدین شاه در شهر کاشان سر به شورش برداشتند و در ضمن زد و خوردها و ستیز و گریزهای فراوان و استیلا بر تعدادی از شهرها و روستاهای کویری به تدریج به اقتضای تعالیم سید جمال الدین اسد آبادی به قیام مشروطیت متمایل شدند و به مهاجران ملی پیوستند و جنگ کنان تا قصر شیرین و بغداد پیش رفتند و سران آنها با نقشه دولت انگلیس و بر سر همین ملتخواهی بر سر دار رفتند .
ریختشناسی قصههای پریان، اثر ولادیمیر پراپ (vIadimdr Propp)، زبانشناس روسی، اثری دورانساز است که از زمان ظهور خود تا دهههای بسیار، توجه منتقدان را به خود معطوف کرد. به رغم اینکه جایگاه این کتاب در سایه روشن فرمالیسم و ساختارگرایی در نوسان بود، سرانجام به عنوان اثری معرفی شد که کارکرد آن، گذرا از فرمالیسم، به ساختارگرایی است. پراپ، پس از بررسی طبقهای از قصههای عامیانه، تحت عنوان قصههای پریان، این نظریه را مطرح کرد که قصهها دارای اشکال متفاوت، با شخصیتهای مختلف، اما دارای یک طرح بنیادین اولیه هستند. در این مقاله، با تکیه بر این رویکرد، تلاش میشود نگاه ذرهنگر به ادبیات، کنار گذاشته شده و با نگاهی شامل و در عین حال نوین، به ساختار کلی منظومههای حماسی نگریسته شود و نشان داده شود که چگونه خویشکاری مطرح شده از جانب پراپ، به طرزی شگفت به ویژه در صحنههای آغازین این منظومهها و بخش مقدماتی داستانها، قابل ردیابی است.
ایران و یونان دو کشور کهنسال بوده که تمدنی دیرینه دارند. از اینرو محققان در آثار خود این دو فرهنگ را از زوایای مختلفی چون مباحث سیاسی تقابل جامعه دموکرات یونان و جامعه پادشاهی ایران و... مورد بررسی قرار دادهاند. اما نکته قابل ذکر، کمتوجهی محققان به مقایسه تطبیقی اساطیر این دو تمدن دیرینه میباشد. در این مقاله سعی گردیده است تا با استفاده از نظریه باختین به مقایسه اساطیر این دو کشور پرداخته شود. به نظر نویسندگان، اسطورههای ایران و یونان براساس رویکرد باختینی تفاوتهای عمدهای دارند که مهمترین آنها عبارتند از: الف) حذف دیگری در اسطورههای ایرانی و عدم آن در اسطورههای یونانی؛ ب) وجود گفتگو و دیالوگ در اساطیر یونان و تکصداییبودن اسطورههای ایرانی؛ ج) تفکیک کارکرد خدایان در اساطیر یونان و عدم آن در اسطورههای ایرانی که نویسندگان در این مقاله سعی در تبیین آن داشتهاند.