در اين پژوهش مقوله دستوري «قمر» بررسي شده است که توسط تالمي در پژوهشهاي معناشناختي و ردهشناسياش معرفي شده است. او قمر را مقوله دستوري بستهاي ميداند که شامل هر سازهاي غير از متمم اسمي يا گروه حرف اضافهاي همراه فعل ميشود که با ريشه فعل رابطه خواهري داشته باشد در اين نوشتار نمودهاي صوري اين مقوله در زبان فارسي و مقولات معنايي که توسط آن بيان ميشوند را بررسي کردهايم. نمود اصلي قمر در زبان فارسي در دورههاي پيشين در افعال پيشوندي است؛ اما در دوره کنوني برخي از عناصر فعل يار در افعال مرکب نقش قمر را ايفا ميکنند. بنابراين در اين مقوله نوعي واژگانيشدن در حال انجام است. همچنين مشخص کردهايم که زبان فارسي از نظر تقسيمبندي تالمي (قمر ـ محور و فعل ـ محور) ميتواند در هر دو دسته واقع شود، چرا که در برخي موارد با خصوصيات زبانهاي قمر ـ محور سازگاري دارد و در برخي موارد با ويژگيهاي زبانهاي فعل ـ محور. بنابراين بهتر است اين تقسيمبندي دوگانه، جاي خود را به يک پيوستار بدهد که زبانهاي دنيا ميتوانند در آن جاي گيرند و حتي در حال حرکت به يکي از دو سوي پيوستار باشند. گفتني است اسلوبين به اين تقسيمبندي تالمي دسته سومي نيز اضافه کرده است که با ويژگيهاي زبان فارسي سازگار نيست.
یکی از پارامترهایی که در ردهشناسی زبانها بسیار مورد استفاده قرار گرفته پارامتر ترتیب کلمات اصلی در سطح جملات ساده زبان و ارتباط آن با ترتیب سازهها در سطح گروه، بند و جمله است. این پارامتر در مطالعات ردهشناختی و نیز در بررسی تمایزات بین جهانیهای مطلق، یعنی جهانیهای زبانی بدون استثناء و جهانیهای نشانگر نوعی تمایل عام زبانی، که استثناپذیرند، نیز به کار میرود. ترتیب سازههای اصلی یا کلمات جمله یکی از مهمترین پارامترهای ردهشناسی ترتیب کلمات است که بیانگر تمایلات جهانی در ساختار زبانهاست و نوعی جهانی آماری محسوب میشود.
بين روساخت نحوي يک اثر يا قطعه زباني با انديشه و طرح ذهني صاحب آن رابطهاي تنگاتنگ وجود دارد. ساخت نحوي يک اثر بيتاثير ازساخت معنايي آن نيست، به طوري که ميتوان با دقت و تامل در روساخت تا حدودي به انديشه و نيت آفريننده آن روساخت پي برد. هر طرح ذهني و ساخت معنايي نميتواند در هر قالب و توالي نحوي ظاهر شود و صراحت و رسانگي لازم را داشته باشد و اين حکايت از نظاممندي دستگاه زبان دارد. حتي يک دستگاه بسيار جزيي از دستگاه دستوري زبان به نام «مطابقه»(concord) نيز از اين حقيقت مستثنا نيست. به همين دليل است که دستگاه مطابقه موجود در آثار زباني تحت يک الگو و طرح واحد و ثابت تعريف نميشود و هر اثر يا قطعه زباني ميتواند دستگاه مطابقه مخصوص به خود داشته باشد. لذا براي زباني مثل زبان فارسي نميتوان يک طرح يا الگوي واحد از دستگاه مطابقه ارايه داد. در اين مقاله نويسنده با بررسي دستگاه مطابقه کتاب «فرار از مدرسه» استاد زرين کوب و مقايسه آن با طرح موجود از دستگاه مطابقه زبان فارسي به اين نکته مهم پرداخته است.
انگیختگی بهمعنی وجود سرنخی در صورت، برای رسیدن به معناست و بهطور مستقیم، ما را از صورت به معنا رهنمون میشود؛ بدان معنا که رابطه صورت و معنا همواره یا تنها قراردادی نیست و یا اینکه گاه رابطه قراردادی به رابطه تصویرگونه مبدل میشود. یکی از انواع انگیختگی، انگیختگی درسطح واژههای مرکب است. واژه مرکب شفاف، واژهای است که از مجموع معنای اجزای آن بتوان به معنای کلی دست یافت. درباره انگیختگی، گروهی بر این باورند که واژگان ابتدایی بشر انگیخته بودهاند و با گذشت زمان، بهدلیل رویدادن تغییرهای آوایی ویا دگرگونیهای دیگر، درجه انگیختگی واژگان کاهش یافته است. در این پژوهش، بهصورتی عمیقتر و دقیقتر به این پدیده نگریستهایم و برای بررسی این فرضیه، با انتخاب چهار متن سفرنامه از زمان حال و استخراج 2800 واژه محتوایی از آنها، انگیختگی واژگان مرکب را در این متنها بررسی کردهایم؛ سپس این واژهها را با 2800 واژه استخراجشده از چهار متن در دویست سال پیش مقایسه کردیم تا با بررسیها و مقایسههای آماری دریابیم که از دویست سال گذشته تاکنون، واژگان مرکب زبان فارسی بهسمت انگیختگی رفتهاند یا ناانگیختگی. مقایسه نتایج حاصل از بررسی این دو دوره نشان میدهد که در شمار واژگان مرکب نیمهانگیخته در زبان فارسی، در زمان حال، افزایشی معنادار نسبت به دویست سال پیش صورت گرفته است؛ اما در شمار واژگان مرکب انگیخته، ناانگیخته و در مجموع واژگان مرکب، تغییری معنادار روی نداده است؛ بنابراین شاید بتوان گفت از دویست سال گذشته تاکنون، واژگان مرکب نیمهانگیخته در زبان فارسی، بیشتر بهسمت شفافیت پیش رفتهاند تا تیرگی.
در اين تحقيق، رويکرد معيار را که در چهارچوب ردهشناسي صرفي به دست داده شده است، در زبان فارسي، برخي گويشهاي آن و نيز برخي ديگر از زبانهايي که در سرزمين پهناور ايران، بدانها تکلم ميشود، بررسي کردهايم. در روي کرد معيار، بر خلاف بيشتر روي کردهاي صرفي ديگر که به پديدههاي زباني پربسامد ميپردازند، به پديدههاي کم بسامد نيز توجه ميشود و از منظر اين روي کرد، بسامد کم، دليل اهميت کم نيست؛ بنابراين، بيقاعدگيها يا موارد غيرمعمول که معمولا از سوي ديگر روي کردها کنار گذاشته ميشوند، در اين روي کرد، با توجه به معيارهايي ردهبندي ميشوند و از طريق اين ردهبنديها، صورتهاي ممکن در زبانها مشخص ميشوند. دو پديده مطرح در روي کرد معيار، عبارتاند از: همايندي و صورتهاي مکمل. گر چه اين دو پديده در صرف زبان فارسي، نادرند، مواردي استثنايي از آن را ميتوان يافت. بررسي برخي ديگر از گونهها و زبان هاي موجود در ايران نشان ميدهد که همايندي در صيغههاي فعل در زبانهاي کردي کرمان شاهي، کزيکي، کردي مهابادي، سيستاني، کرمانجي خراساني، کاخکي، خانيکي و فردوسي، پديدهاي غالب و رايج است و در گويشهاي لري و ترکمني هم به صورتي نه چندان متداول وجود دارد؛ اما در گويشهاي تايبادي، کاشمري، رقهاي، شويلاشتي، خوافي، دلبري، رامسري، اصفهاني و کليمي اصفهاني همايندي وجود ندارد. در اين بررسي، سلسله مرتبه صيغگان را به دست آورده و دريافتهايم که برخي معيارها براي تعيين نمونه معيار در صورتهاي مکمل، بر زبان فارسي منطبق است و صورت هاي مکمل نيز به ميزاني اندک در تمام زبانها و گونههاي بررسي شده ديده مي شوند.