يکي از مباحث پيچيده و مبهم در کتابهاي تاريخ ادبيات ايران، سرآغاز و چگونگي شکلگيري سبک هندي است. مطالعه نظر محققاني که به اين مساله پرداختهاند از فراواني ديدگاههاي ارايه شده حکايت دارد. برخي محققان اين سبک را نتيجه ناگزير سير طبيعي شعر فارسي دانسته، برخي ديگر اين سبک را در ارتباط با عواملي اجتماعي و محيط شکلگيري آن بررسي کردهاند. در اين ميان، پژوهشگراني هم هستند که ريشه اين سبک را نه در ارتباط با عوامل اجتماعي يا محيط شکلگيري بلکه در شعر شاعران گذشته جستجو کردهاند. اين دسته از محققان غالبا از شاعراني چون خاقاني، حافظ، وحشي بافقي و ... به عنوان پايهگذار اين سبک نام بردهاند؛ اما نکته حايز اهميت قبول عام نيافتن چنين پژوهشهايي است. واقعيت اين است که سبکي به گستردگي سبک هندي را نميتوان و نبايد نشات گرفته از شعر يک شاعر دانست، بلکه بايد از ميزان و چگونگي تاثيرگذاري اين شاعران بر اين سبک سخن گفت و اين امر نيز تنها به واسطه استفاده از روشي تازه، يعني تحليل محتوا انجامشدني است. در اين مقاله نيز کوشيده شده است تا با تحليل محتواي شعر چهار شاعر پيشگام سبک هندي يعني خاقاني، حافظ، وحشي بافقي و بابا فغاني ميزان و چگونگي تاثيرگذاري آنان بر شکلگيري سبک هندي نشان داده شود.
مولف در این کتاب اشعار نظیری و عرفی را با هم مقایسه کرده است و برای نشان دادن این که دو شاعر هم زمان و هم سبک در حالی که شباهتهای فراوانی با هم دارند چقدر می توانند با یکدیگر تفاوت داشته باشند و این مقایسه که بین دو شاعر سبک هندی به وجود می آید، جذاب و شیرین به نظر می رسد. نویسنده در ضمن مقایسه، به بررسی و نقد شعر هر دو شاعر هم پرداخته است .
مولف در مورد کتاب میگوید: از دیرباز به شعرهای دلپذیر و دل نشین وحشی بافقی یزدی عشق می ورزیدم. و در هر فرصتی که دست می داد، از نسخه های چاپی و سنگی و خطی کتابخانه های مختلف ایران و پاکستان بهره می بردم. قضا را نشریه طلایه بازنگری کلیات وحشی را به اینجانب واگذار کرد. تردیدی نیست که با پیدا شدن نسخه های خطی جدید و جنگها و تذکره شعرا، روز به روز آثار مشاهیر ادب این کشور جامع تر می شود و چاپهای جدیدتری در اختیار علاقمندان قرار می گیرد. البته این به معنای نفی زحمات و خدمات محققان و دانشمندانی که سالیان درازی از عمر خود را یکسره صرف پژوهش و تصحیح آن کرده اند، و تقدم فضل دارند، نیست.
تعداد آثاری که به بررسی تاریخ ادبیات معاصر پرداختهاند (تاریخ تحلیلی شعر نو، چشمانداز شعر معاصر ایران، از صبا تا نیما و ...) اگر فراوان نباشند، اندک نیز نیستند اما در این میان با چراغ و آینه شفیعی کدکنی چه به دلیل نام و اعتبارِ نویسنده آن و چه به دلیل تز و فرضیه تازه آن کتابی است از لونی دیگر؛ فرضیهای که تمام تحولات شعر مدرن فارسی را تابعی از متغیّر ترجمه شعر و ادبیات اروپایی میداند. با چراغ و آینه با معرفی جنبههای ادبی شخصیتهایی چون وثوق الدوله و معرفی بسیاری از سرچشمههای الهام شاعران معاصر و .... کتابی سودمند و قابل اعتناست. با این حال انتقاداتی نیز بر آن وارد است. از جمله: اختصار و جاافتادگی مطالب، لغزش در تعریف مفاهیم نظری |فلسفی، فقر تاریخیّت و تأکید بسیار بر نقش ترجمه در پیدایش ادبیات و شعر معاصر. اما انتقاد اصلی به فرضیه و تز کتاب بازمیگردد، زیرا پیش و بیش از ترجمه، بیاعتباری گفتمان سنتی بود که زمینه را برای شکلگیری شعر معاصر آماده ساخت و در این میان ترجمه تنها نقشی تثبیت گر (و نه بدعتگذار) داشت.
ميخائيل باختين از آن دست متفکراني است که هرچند در زمان حياتش شهرت چنداني نيافت، هرچه از خاموشياش ميگذرد، او و نظريه «منطق گفت وگويي اش» با اقبال فراوان و روزافزوني روبه رو ميشود، تا آنجا که برخي او را بزرگترين نظريهپرداز ادبيات در سده بيستم ميدانند (تودروف، 1377: 7). همين غناي انديشه و همخواني نظريه او با دغدغههاي انسان معاصر سبب شده است تا مورد توجه بسيار محققان حوزههاي گوناگون و به ويژه علوم انساني قرار گيرد. محققان ايراني نيز از اين قاعده مستثنا نبوده، به باختين و آراي او روي خوش نشان دادهاند و کتابها (مانند دموکراسي گفت و گويي اثر منصور انصاري) و مقالههاي بسياري را با توجه به انديشههاي اين متفکر روسي نوشتهاند. اما متاسفانه، اين توجه به آراي باختين هميشه دقيق و درست انجام نشده است، چنان که مطالعه و بررسي برخي از آخرين مقالاتي که با الهام از آراي باختين به چاپ رسيدهاند، يعني «گفت و گومندي و چندصدايي در شعر حافظ» و «چندصدايي در رمان زنان ايران» گوياي درستي اين ادعايند. هدف مقاله حاضر نيز نقد مقالات نام برده است.