در اين مقاله به تبيين حذف حروف اضافه فضايي قبل از عناصر مکاننما در گونه محاورهاي فارسي معاصر تهران و مقايسه دو فرضيه، در اين خصوص ميپردازيم. در فرضيه نخست، صرف وجود حشو معنايي بين حرف اضافه فضايي و عنصر مکاننما، عامل امکان حذف حرف اضافه فضايي انگاشته ميشود. در فرضيه دوم، حذف حروف اضافه فضايي قبل از عناصر مکاننما به دو عامل وجود اشتراک معنايي بين حروف اضافه فضايي و عناصر مکاننما و همچنين طبقه معنايي فعل، وابسته است. در حمايت از فرضيه دوم، ابتدا نشان ميدهيم که صرف وجود حشو معنايي بين حروف اضافه فضايي و عناصر مکان نما نميتواند تمامي موارد حذف حروف اضافه را قبل از عناصر مکاننما تبيين نمايد. آنگاه با استفاده از آراي تيلر و ايوانس (2007) و بر مبناي طبقهبندي معنايي سهگانه آنها از عناصر فضايي، نشان ميدهيم که امکان حذف اين حروف اضافه قبل از عناصر مکاننما، علاوه بر وجود اشتراک معنايي بين حرف اضافه فضايي و عنصر مکاننماي بعد از آن، به طبقه معنايي فعل نيز وابسته است.
واکنش شاخههاي مختلف علوم انساني به بحران زيست محيطي، به شکل گيري مباحث ميان رشتهاي تازهاي ازجمله زبانشناسي زيست محيطي با زيرشاخههايش، اخلاق زيست محيطي و نقد بومگرا در حوزه ادبيات منجر شد. نقد بومگرا که در نيمه دوم قرن بيستم شکل گرفت، به بررسي رابطه ادبيات و محيط فيزيکي ميپردازد. ناقد بومگرا در اين نقد، دغدغههاي زيست محيطي را لحاظ ميکند. در اين مقاله ضمن بيان ضرورت نگرش بومگرايانه در علوم انساني، به معرفي گرايشهاي بومگرا در حوزه زبانشناسي، دين و اخلاق پرداختهايم، سپس نقد بومگرا و موضوعات و روشهاي آن را تبيين کرده و در پايان اصطلاح زمينه که حلقه اتصال اين نقد با رويکردهاي گذشته نقد ادبي است ـ و نيز تفاوت حوزه معنايي و اهميت اين اصطلاح را در نقد بوم گرا توضيح داده ايم. اين مقاله مي تواند راهگشا و زمينهساز نقد عملي بوم گرا باشد.
غزل مولانا در بلندايي است كه نقل و نه بعد از آن، نظيري برايش يافت نميشود. شعري ساختمند كه بر محور عمودي زبان قوام يافته و از طريق روايتگري و تمثيلگويي و پرورش استعاره به وحدت و انسجام رسيده است، اما استحكام غزل مولانا بر موسيقي استوار است، و اگرچه وحدت معنايي و موسيقايي دارد و مضمونهاي تخيلي و رنگارنگ، ولي نوعي گسست در تار و پود زيرينش ديده ميشود. مقاله ميكوشد نشانههايي از پيوستها و گسستهاي ساختاري در غزلهاي او را بيابد.
این کتاب شامل مجموعه سخنرانیهای نوام چامسکی بنیانگذار دستور زایشی است که در سال 1986 میلادی در ماناگوا (نیکاراگونه) ایراد کرده است. چامسکی در این اثر به مسائل بنیادی مربوط به شر پرداخته و آن را در ارتباط با دانش زبان مورد بحث و بررسی قرار داده است. هدف از ترجمه این اثر، آشناکردن دانشپژوهان و دانشجویان علاقمند به زبانشناسی و علوم شناختی با بحثهای نسبتاً جدید چامسکی در قالب نظریه حاکمیت و مرجعگزینی است. اجتناب چامسکی از طرح مسائل پیچیده در این کتاب، در آن را برای خواننده آسان و وی را آماده مطالعه بحثهای تخصصیتر در این زمینه میسازد.
در این مقاله در بند 1 به معرفی و نقد تحلیل دبیر مقدم میپردازیم از آنچه وی آن را مبتدا در جملات بنیادی یا جملات ساده میخواند که حاصل حرکت نیست. در بند 2. به بررسی تحلیل ایشان از مبتدا در ساختهای حاصل از حرکت خواهیم پرداخت و مبتداسازی در ساختهای غیرارتقایی، ساختهای ارتقایی و تطابق نداشتن فاعل ارتقا یافته و فعل جمله ارتقایی را بررسی خواهیم کرد. در آن بند، نشان خواهیم داد که تلقی جابهجایی در ساختهای ارتقایی، به عنوان مبتداسازی، قادر به توصیف رفتار نحوی متفاوت عناصر جابهجا شده در ساختهای ارتقایی و تعلیل رفتار نحوی متفاوت عناصر جابهجاشده در ساخت غیرارتقایی و ارتقایی نیست.