احمد بن محمد نخشبي بخارايي دهلوي ملقب به مسعودبک، از سخن وران پارسي زبان سدههاي هشتم و نهم هجري است که پس از گرايش به تصوف و عرفان و روي آوردن به طريقه چشتيه، نوشتهها و سرودههاي پرمغزي به يادگار گذاشته است. به رغم شهرت وي در خارج از ايران به ويژه در هند و پاکستان، چهره وي در کشور ما چندان شناخته نيست. آثار و انديشه عرفاني مسعودبک، بازتاب نگرشهاي بزرگاني چون عينالقضاه همداني، عطار، سعدي و ديگر عارفان و سخنوران ايراني است. در اين نوشتار، کوشش شده است که روايتهاي گاه تناقضآميز تذکرهها درباره زندگي و آثار مسعودبک با هم سنجيده شود و با تکيه بر آثار و اشعار وي از جمله مرآتالعارفين و ديوان شعرش، تصويري روشنتر از سوانح زندگي نويسنده و آثار و انديشه او نشان داده شود، براي نمونه، در اين جستار، درباره اسم، لقب و نسبت وي و نيز چند و چون حکمراني او در ماوراءالنهر و سرانجام ترک تعلقات دنيوي و پيوستنش به چشتيان دهلي، سخن رفته است.
این کتاب تکمله کتابِ فارسیِ «سِیَر الاولیا» (تالیفِ: خواجه میر خورد) است. خواجه گُل محمد احمد پوری «تکمله سِیَرالاولیاء» را پس از وفاتِ مرشدی (خواجه قاضی محمد عاقل وفات: 1230 هجری) نوشته است که در سال در «تکمله سِیَر الاولیاء» تذکره سلسله چشتیه (به طور کوتاه) و تذکره سلسله چشتیه فخریه (به طور مفصل) آورده شده است. شایان ذکر است که «تکمله سِیَر الاولیاء» به زبان اردو ترجمه و چاپ شده است.
در اين مقاله ضمن در نظر داشتن سبک قصهپردازي مولانا نخست ويژگيهاي آن كلي همراه با برخي نظريات مثنويشناسان و بعضي عناوين اطلاق شده بر آن به اختصار بررسي شده است. نظريات و عناوين مطرح شده غالبا به پيچيدگي و بعضا به بينظمي مطالب مثنوي اشاره ميكند در حالي كه تامل در روابط ابيات نشان ميدهد پيوند بيتها، تمثيلها و قصهها از آنچه گفتهاند، بيشتر است. ضمن اينکه امروزه محققان در اين شيوه غالبا محاسن را جستجو ميکنند و سبک مولانا را سبکي متفاوت و بر هنجارگريزي و ساختارشکني مبتني ميدانند. بر اين اساس در ادامه به نقش تداعي معاني و تمثيل به عنوان دو عامل موثر در شناخت پيوند ابيات پرداخته شده است. بررسي تداعي و تمثيل نشان ميدهد، اين دو مقوله ضمن ايجاد ابهام، سياليت، گسست و گسستهنمايي در عين حال ميتواند عناصري در جهت پيوند و انسجام متن نيزبه شمار آيد. براي تبيين اين موضوع مثالهايي انتخاب شده است كه گسستگي و پراكندگي ظاهري در آنها مشهودتر است. ضمن بررسي دلايل پراكنده نمايي اين موارد، نهايتا شيوههاي پيوند حاكم بر آنها نمايانده شده است.
اين مطالعه در جهت تحليل ابعاد شخصيت در آثار سعدي و تطبيق آن با ديدگاه روانشناسي جورج کلي انجام گرفت. ابتدا ديدگاه کلي کاملا بررسي و ارزيابي شده است و سپس با توجه به اين ديدگاه، انديشه سعدي درباره ماهيت انسان مورد تجزيه و تحليل قرارگرفت. آنچه در اين مقاله بدان پرداخته شد، بررسي و تحليل تطبيقي برخي از اصول تبعي(فرعي) جورج کلي با ديدگاههاي شناختي سعدي است. اين جستجو به دور از ملاک ارزشگذاري به طور تقريبي به روش مقايسهاي انجام شده است. شيوه پژوهش کتابخانهاي و اسناد پژوهي است. روش تحليل نيز بيشتر جنبه تطبيقي دارد. ضرورتا بر بسامد نمونهها نيست اما درطرح و بحث هر سازه به نمونههاي چندي اشاره شده است. گذشته از تفاوتهاي انديشگي و شيوه بيان که طبيعي به نظر ميرسد يافتههاي اين طرح بيشتر در حوزههاي شباهتهاي فکري سعدي و کلي است که در بررسي و تحليل سازهها به تفصيل آمده است. نتيجه اينگونه پژوهشها بازکاوي نو از متن و طرح همسانيهاي انديشگي ميان انديشمندان است که نيز ميتواند زمينهاي خوب در هم انديشي فرهنگها و مکاتب فکري باشد.