از جمله عرصههای تعامل علم و ادبیات شعر تعلیمی است. در واقع یکی از خدمتهای بزرگ ادبیات به علم، حفظ و نگهداری آن از طریق منظومههای تعلیمی در طول قرنهای متمادی است. دیگر آنکه استفاده از شعر تعلیمی، از بهترین روشهای یادگیری محسوب میشود. با این وجود، این نوع شعر که یکی از انواع چهارگانه شعر در جهان به شمار میآید، آنطور که باید مورد بررسی و پژوهش قرار نگرفته است. از این رو، مقاله حاضر میکوشد با تکیه بر دو ادبیات غنی فارسی و عربی، ابعاد مختلف شعر تعلیمی و نقش و جایگاه آن را در تعلیم و تعلم را مورد بررسی قرار دهد.
مجموعه شعر "از خواف تا ابیانه دو منظومه دو اقلیم" از مجتبی کاشانی (سالک) در سال 1376 چاپ شد که شامل این عناوین است: سفرنامه خواف، دوبیتی ها، با بهار در ابیانه.
گوینده این منظومه اسدالله منتخب السادات یغمایی متخلص به منتخب که از تبار یغمای جندقی شاعر قرن سیزدهم است و پدر حبیب یغمایی نویسنده و شاعر و مدیر مجله یغما. حماسه فتحنامه نایبی منظومه ای است درباره ظهور و قدرت گرفتن عیاران حلقه نایبی که در برابر بیدادا ناصرالدین شاه در شهر کاشان سر به شورش برداشتند و در ضمن زد و خوردها و ستیز و گریزهای فراوان و استیلا بر تعدادی از شهرها و روستاهای کویری به تدریج به اقتضای تعالیم سید جمال الدین اسد آبادی به قیام مشروطیت متمایل شدند و به مهاجران ملی پیوستند و جنگ کنان تا قصر شیرین و بغداد پیش رفتند و سران آنها با نقشه دولت انگلیس و بر سر همین ملتخواهی بر سر دار رفتند .
براساس منطق گفتگویی و توجه به دیگربودگی در نظریه باختین، میتوان اصالت رمان را در ویژگی چندزبانگی آن دانست؛ از همین رو، زبان رمان در تعامل گفتگومند با سایر زبانهای برآمده از خاستگاههای متنوع اجتماعی ایدئولوژیک و نیز در تعامل بینامتنی با زبان سایر متون قرار دارد و به بازنمایی آنها میپردازد. بدین ترتیب، رماننویسان زن نیز در نوشتار زنانه خود، یا تکیه بر چندزبانگی، گفتمانی دوصدایی ایجاد کرده، امکان بروز صدای زنانه را فراهم میکنند. مقاله اضر با روش توصیفی ـ تحلیل و با بهرهگیری از نقد باختینی، در مقایسهای تطبیقی ـ بر پایه مکتب امریکایی ـ جلوههای گفتگومندی زبان در دو رمان زنانه فارسی و عربی را بررسی میکند: رمان چراغها را من خاموش میکنم، اثر زویا پیرزاد و ذاکره الجسد (خاطرات تن)، اثر أحلام مستغانمی. این دو نویسنده، علیرغم تفاوت در راهبردهای روایتی، در نوشتار زنانه خود به مسئله زبان و جایگاه آن در رمان توجه کرده، براساس ویژگیهای سبک خویش اشکال متنوعی از حضور زبانهای دیگر را در رمان بازنمایی کردهاند. در نتیجه گفتمان دوصدایی، در سه سطح مختلف، دیدگاه زنانه نویسندگان را به شکلی منکسر بروز میدهد؛ با این تفاوت که پیرزاد به ایجاد دنیای ناهمگون زبانی و شکست هژمونی زبان مسلط بر ادبیات توجه کرده است، در حالی که مستغانمی نگاهی انتقادی به مقوله جنسیت میافکند.
قسمی از ادبیات عریی عصر نهضت که به فکر چارهاندیشی و در صدد روشنگری و تبیین چالشها و معضلات پیش روی جامعه بشری است چندان به آرایههای لفظی نمیاندیشد بلکه زیبایی را در معنا بویژه معانی بلند انسانی میداند. سهولت، روانی، وضوح و تأثیر عمیق از مهمترین ویژگیهای چنین ادبیاتی است. یکی از چهرههای برجسته اپن گرایش ادبی که گاه زیر شاخه ادبیات متعهد قرارگرفته و زمانی عنوان ادبیات اجتماعی را پسندیده و وقتی به عنوان ادبیات انسانی مطرح میگردد "عبدالرحمن کواکبی" است. وی قلم و حیات خود را در خدمت به ارزشهای انسانی قرار میدهد. مقاله و داستان دو بازوی نیرومندی است که کواکبی به کمک آنها میکوشد تا انسان معاصر را از غرقاب بحرانها بیرون کشیده، ساحل اطمینان را به وی بشارت دهد. آزادیخواهی، استبدادستیزی، تمسک به مفاهیم بلند قرآنی، احیای شیوه شورامداری با تکیه بر رعایت حقوق حقه مسلمانان و سنتشکنی از مهمترین مسائل مورد تأکید کواکبی در آثارش میباشد.