در میان داستانهای خمسه نظامی، ماجرای عشق خسرو پرویز، پادشاه ساسانی به شیرین برادر زاده بانوی ارمن، به سبب رنگ ملی و برخورداری اززمینههای افسانهای و غنایی از زیبایی و اهمیت خاصی برخوردار است. امیرخسرو دهلوی دومین منظومه خمسه خویش را به این داستان اختصاص داده است. او با آنکه سوژه و سیر اصلی داستان را مطابق روایت نظامی سروده است اما تغییراتی نیز در جریان داستان ایجاد کرده است. ضرورت و اهمیت این پژوهش از آن جهت است که برتری و تواناییهای زبانی، انتخاب واژگان و صورخیال نظامی در خمسه سبب شده است تا دیگر جنبههای داستانی، افسانهای و تاریخـی نادیده گرفتـه شود. لذا در پژوهش حاضر با شیـوه توصیفی ـ تحلیـلی وتاریخی داستان غنایی خسرو و شیرین بر اساس قدیمترین منابع معتبر مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت و در نهایت این نتیجه به دست آمد که: امیرخسرو، بیش از نظامی، به الگوی تاریخی پایبند بوده است. او هر چند به اعتراف خود هرگز نتوانست به پای نظامی برسد، اما توانسته است، با رویآوردن به الگوی تاریخی و تغییراتی جزئی اما هنرمندانه در بخشهای افسانهای و تاریخی، از بین دیگر نظیرهپردازان این اثر غنایی بزرگ تاحدّی نوآور باشد.
نام این مثنوی «قِران سَعدین» است که معنی لفظی آن عبارت است از مقارنهی دو اختر یا ستارهی سعد. این منظومه دربارهی برخورد و رویارویی معزالدین کیقباد (جانشین غیاث الدین بلبن و پادشاه دهلی) است با پدرش بغراخان. معزالدین کیقباد پس از آنکه به شاهی رسید، به لهو و لعب پرداخت. برای همین پدرش، بغراخان، از بنگال راهی دهلی شد تا او را از راه ناراست بازدارد، که کیقباد جوانی کرده و لشکر در برابر پدر آراست. اما هنگام رویارویی دو طرف، مخاصمت از میان برخاست و آشتی برقرار شد. امیرخسرو دهلوی، شاعر بزرگ فارسی سرای هندوستان، از این رویارویی تعبیر به «قران سعدین» کرده و شرح آن را در قالب منظومهیی به همین نام در سال ۶۸۸ هجری قمری به نظم درآورده است.
این پایان نامه بررسی کوتاهی است در زندگینامه نظامی و امیرخسرو دهلوی و همچنین اشعار خسرو و شیرین و شیرین و خسرو. در این رساله دویست بیت از خسرو و شیرین نظامی و دویست بیت از شیرین و خسرو امیرخسرو دهلوی در دو داستان مشابه انتخاب و به بررسی صنایع ادبی آنها پرداخته شده است.
ريختشناسي قصههاي عاميانه، در سال 1928 م. توسط فرماليست روسي «ولاديمير پراپ» آغاز شد. وي اساس کارش را بر پايه اعمال شخصيتهاي قصه نهاد و عملا، ساختار صد قصه از قصههاي جن و پري روسي را مورد تجزيه و تحليل قرار داد. تحليل ساختاري که در حوزه ادبيات فارسي، به تازگي مورد استقبال قرار گرفته است، گامي است در جهت شناخت دقيق تر و همه جانبهتر آثار ادب فارسي. اين تحقيق بر آن است که يکي از قصههاي مثنوي با عنوان «قلعه ذات الصور» را بر اساس نظريه ولاديمير پراپ، مورد تحليل و بررسي قرار دهد و به الگويي ساختاري موافق با الگوي پراپ دست يابد.
يكي از رويكردهاي گوناگون امروزه به آثار ادبي، همزمان متن و محتوا را در نظر ميگيرد و از افراط و تفريطهاي پيروان فرماليسم و محتواگرايان دوري ميجويد. كساني چون باختين و گلدمن، شيوه تحقيقاتي خود را بر چنين رويكردي بنيان نهاده بودند. در اين رويكرد اعتقاد بر اين است كه ميان محتواي اثر و جهان بيني نهفته در آن با متن اثر، رابطهاي تنگاتنگ وجود دارد. بررسي شعر سهراب سپهري ميتواند گواهي بر درستي چنين رويكردي باشد؛ چرا كه ميتوان ميان انديشه عادتستيز سپهري و زبان هنجارگريزش ارتباط برقرار كرد. مطالعه شعر سپهري نشان ميدهد كه انديشه عادتستيز او بر زبانش نيز تاثير گذاشته است. نمونههاي فراوان هنجارگريزي و هنجارشكني در شعر او موكد اين امر است. نكته قابل تامل اينكه سپهري از بين انواع هنجارگريزيها (= معنايي، واژگاني، زماني) بيشتر از هنجارگريزي معنايي مانند تشخيص، پارادوكس، كاربرد تصاوير و تركيبات تازه، نماد و حسآميزي و ... استفاده كرده و از انواع ديگر هنجارگريزي، كمتر بهره جسته است. دليل اين امر را بايد در انديشه و نظام خاص فكري سهراب جستجو كرد كه از سويي بيشتر در پي توجه به معنا و ارايه مضامين و انديشههاي عرفاني است و از سويي ديگر هر گونه رويكرد به گذشته را نفي ميكند و همواره در پي تازگي و غبارروبي از هستي است. بنابراين نميتوان انتظار داشت از هنجارگريزي زماني (باستانگرايي) ـ كه مخالف ديدگاه فكري وي است ـ استفاده كند.