يكي از رويكردهاي گوناگون امروزه به آثار ادبي، همزمان متن و محتوا را در نظر ميگيرد و از افراط و تفريطهاي پيروان فرماليسم و محتواگرايان دوري ميجويد. كساني چون باختين و گلدمن، شيوه تحقيقاتي خود را بر چنين رويكردي بنيان نهاده بودند. در اين رويكرد اعتقاد بر اين است كه ميان محتواي اثر و جهان بيني نهفته در آن با متن اثر، رابطهاي تنگاتنگ وجود دارد. بررسي شعر سهراب سپهري ميتواند گواهي بر درستي چنين رويكردي باشد؛ چرا كه ميتوان ميان انديشه عادتستيز سپهري و زبان هنجارگريزش ارتباط برقرار كرد. مطالعه شعر سپهري نشان ميدهد كه انديشه عادتستيز او بر زبانش نيز تاثير گذاشته است. نمونههاي فراوان هنجارگريزي و هنجارشكني در شعر او موكد اين امر است. نكته قابل تامل اينكه سپهري از بين انواع هنجارگريزيها (= معنايي، واژگاني، زماني) بيشتر از هنجارگريزي معنايي مانند تشخيص، پارادوكس، كاربرد تصاوير و تركيبات تازه، نماد و حسآميزي و ... استفاده كرده و از انواع ديگر هنجارگريزي، كمتر بهره جسته است. دليل اين امر را بايد در انديشه و نظام خاص فكري سهراب جستجو كرد كه از سويي بيشتر در پي توجه به معنا و ارايه مضامين و انديشههاي عرفاني است و از سويي ديگر هر گونه رويكرد به گذشته را نفي ميكند و همواره در پي تازگي و غبارروبي از هستي است. بنابراين نميتوان انتظار داشت از هنجارگريزي زماني (باستانگرايي) ـ كه مخالف ديدگاه فكري وي است ـ استفاده كند.
پیدایش، رشد، اعتلا و زوال جنبش های سیاسی و اجتماعی معاصر ایران در کنار تحولات و رخدادهای متعدد سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، جابجایی قدرت ها و نخبگان حکومتی و تغییرات گسترده در عرصه اجتماعی و سیاسی تاریخ معاصر ایران، به دلیل اهمیت و تأثیرات شگرف و متنوع آن، سبب گشته است تا از سوی پژوهشگران، مورخان و تحلیل گران حوادث اجتماعی و نخبگان سیاسی مورد تجزیه و تحلیل و نقادی و تقریر و تبیین قرار گیرد. تنوع و کثرت نگاه ها و اختلافات در نگاشته های تاریخی این دوره باعث پیچیدگی و سختی فهم و درک درست محققان و اندیشه گران این عرصه در تشخیص سره از ناسره و کشف درست حقایق تاریخی گردیده است. تاريخ نگاري و نوع نگاه مورخان به پديده هاي تاريخي از منظر ملي گرايي و شرح و بسط اين رويدادها و حوادث گذشته و حال بر آن اساس، مقوله اي است که در کنار ساير رويکردهاي اين جريان از جمله نمودهاي ادبي، جلوه ويژه و متفاوتي از نوع رسمي و مرسوم خود در جامعه ايراني داشته است. بررسي تاثيرات اين جريان فکري و فرهنگي در حوزه فرهنگ، خاصه تاثيراتي که تاريخ نگاري و تاريخ نگاران از آن گرفتند و تبعات و پيامدهاي آن در ساير بخش هاي اين حوزه، در تاريخ معاصر ايران، موضوع دامنه دار و چالش برانگيزي بوده که کم تر به حد کفايت مورد پژوهش و توجه محققان واقع شده است. پژوهش حاضر به بررسي ويژگي هاي اين جريان در تاريخ نگاري معاصر ايران مي پردازد و تاثيرات و تاثرات حاصل از رويکرد متفاوت اين تاريخ نگاري و مورخان و مولفان آن را از حيث شيوه هاي متفاوت نگرشي و نگارشي پي مي گيرد.
برای ترجمه اشعار، شعرها به تمامی از متن اصلی آنها به زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده است. شیوه مترجم بدانگونه بوده است که جوهر کلام شاعر در قالب شعر فارسی ریخته شود. و این او را ناگزیر کرده که ضمن وفاداری به متن اصلی تغییراتی را متناسب با شعر فارسی بپذیرد. زیرا اگر شعر شاعران غیرفارسی را عینا واژه به واژه به فارسی برگردانیم چیزی خواهد شد خشک و چه بسا که زیبایی کلام شاعر و گاه حتی خود مفهوم نیز در ترجمه رنگ خواهد باخت...
ريختشناسي قصههاي عاميانه، در سال 1928 م. توسط فرماليست روسي «ولاديمير پراپ» آغاز شد. وي اساس کارش را بر پايه اعمال شخصيتهاي قصه نهاد و عملا، ساختار صد قصه از قصههاي جن و پري روسي را مورد تجزيه و تحليل قرار داد. تحليل ساختاري که در حوزه ادبيات فارسي، به تازگي مورد استقبال قرار گرفته است، گامي است در جهت شناخت دقيق تر و همه جانبهتر آثار ادب فارسي. اين تحقيق بر آن است که يکي از قصههاي مثنوي با عنوان «قلعه ذات الصور» را بر اساس نظريه ولاديمير پراپ، مورد تحليل و بررسي قرار دهد و به الگويي ساختاري موافق با الگوي پراپ دست يابد.
دقت در شعر هر شاعري، ما را با انديشهها و روحيات او آشنا ميسازد و بررسي زبان، موسيقي و صورخيال و ديگر عوامل سازنده شعر، راهي است براي نزديكشدن به حالات دروني شاعر. به عبارت ديگر، حالات دروني شاعر بر روساخت كلام وي موثر است و اين تاثير را از بررسي عوامل سازنده شعر، ميتوان دريافت. ما برآنيم كه مفهوم «حركت» را در شعر محمدرضا شفيعي كدكني بررسيم. شفيعي يكي از شاعران معاصر است كه حركت و پويايي در شعر و انديشه او به گونهاي برجسته، نمود يافته است. به خصوص، اين امر در دوره سرودن دو دفتر شعر از زبان برگ و در كوچه باغهاي نشابور، تحت تاثير انديشههاي مبارزه جويانهاش در آن ايام، بسيار محسوس و قابل اعتناست. در اين جستار، از منظر زبان، موسيقي و صورخيال، به مفهوم «حركت» در دو دفتر شعر ياد شده او نگريسته شده است؛ نتيجه بررسيها نشان ميدهد كه تمامي اين عناصر، تحت تاثير مفهوم حركت قرار دارند؛ زبان شعر شفيعي، سرشار از واژگان، افعال و صفات حركتي است و شاعر با استفاده از نمادهاي طبيعت، به اين حركت و تكاپو، وسعت بخشيده؛ از سوي ديگر، موسيقي شعر او نيز بسيار غني است؛ به نوعي كه هر چهارگونه موسيقي (دروني، بيروني، معنوي و كناري) در آن يافت ميشود. در حيطه صورخيال هم، شاعر با كمك گرفتن از صنايع ادبي (تشخيص، تشبيهات گسترده و ...) بر پويايي و تحرك كلامش افزوده است. شعر شفيعي، شعر اميد و حركت و سرشار از رهايي و پويايي است و اين حركت و تكاپو، بازتاب روح ناآرام شاعر است كه در مجموعه شعرهاي از زبان برگ و در كوچه باغهاي نشابور به شكلي اثرگذار ديده ميشود.