کتاب الموت بارتول، یکی از شاهکارهای ادبیات کشور اسلوونی و اروپا، بیش از هفت دهه است که در معرض تفاسیر گوناگونی قرار گرفته است. از نظر منتقدان صاحب نظر، سادهترین، یا به ادعای این مقاله، سادهلوحانهترین تفسیرآن، تاریخی قلمداد کردن آن است. در این مقاله، مهمترین دیدگاهها درباره این کتاب، با بهرهگیری از نقدهای دو تاریخنگار ادبی که با شیوه بررسی محتوایی و انتقادی رخدادهای تاریخی است، با شواهد معتبر، واقعیت تاریخی آن به خواننده معرفی میشود. این مقاله، در مقابل انگارههای منتسب به این کتاب مدعی است که بارتول ضمن داشتن آگاهیهایی از تاریخ ایران و خاورمیانه، از یک برهه زمانی خاص، به جریانهای مصیبتبار جامعه خود نظر داشته و با خلق حسن صباح دلخواهش، پیام تندی به ملت خود در برابر ظلم و نفوذ دولتهای اشغالگر و استبدادی داده است. مقاله حاضر ضمن پذیرش داستان «الموت» به عنوان یک اثر ادبی برجسته، عمق دردهای اجتماعی ناشی از رویکرد ملیگرایانه نویسنده را دلیل جاودانگی این داستان بارتول میداند.
پیوند مردم سرزمین ما با افکار و آثار متفکر نامدار خراسان حکیم عمر خیام نیشابوری ریاضیدان و شاعر معروف و نیز وقوف به زندگی پرماجرا و حیرتآور عقاب قلعه الموت حسن صباح چهره نستوه و مرموز تاریخ این مرزوبوم، ریشهای عمیق و پرسابقه دارد. این کتاب به دور از هرگونه جنجال تعریف یا تمجید بیمورد و هیاهوی تبلیغ، نهتنها یک دنیا تازگی و زیبایی از اندیشههای این دو چهره بیبدیل را در قلمرو و تفکر و سیاست با خود به همراه دارد، بلکه کتابی است که نویسنده ضمن بیان و قند و بررسی اندیشههای این دو شخصیت، بهویژه حکیم عمر خیام در عرصه ریاضیات و مقابله و مقایسه افکار فلسفی و علمی او با متفکران جهان، افقهای شگرف و اعجابآور اندیشههای ناشناخته این فیلسوف و ریاضیدان نابغه را برای خواننده نمودار میسازد.
نورتروپ فرای در این کتاب بر آن است تا نظری اجمالی درباره دامنه و نظریه و اصول و فنون نقد ادبی به دست دهد. کتاب مشتمل است بر مقدمهای جدلی، چهار مقاله و نتیجهگیری مشروط. مقدمه و نتیجه در دفاع از هدف است ودر چهار مقاله هم به ترتیب ذیل عناوین نقد تاریخی، نقد اخلاقی، نقد آرکتیپی، نقد ریطوریقایی ـ ساختار کلامی مفروض نقد ادبی، نظامبندی شده است، با این قید که نقد ادبی یکی از علوم انسانی خودایستاست.
زبان فارسي تنها زبان رسمي کشور ماست و در کنار آن چندين زبان و گويش ديگر نيز وجود دارد که هر يک داراي تعدادي گويشور در نقاط گوناگون کشور است. زبان انگليسي به عنوان زبان جهاني و زبان عربي به عنوان زبان مذهبي نيز در برنامههاي آموزش زباني ما جايگاهي دارند. برنامهريزي در خصوص کاربرد و آموزش هر يک از اين زبانها در حوزه برنامههاي سياسي دولت قرار دارد و در واقع از وظايف هر دولتي است. بديهي است کاربرد زبان فارسي، به عنوان زبان ملي، لزوم توجه به ديگر زبانهاي موجود در کشور را محدود نمينمايد و در برنامهريزي سياست زباني لازم است شان و کاربرد ديگر زبانها نيز در کنار زبان فارسي تضمين شود. طي پژوهشهاي مقاله حاضر، بررسي برخي از مهمترين اسناد دولتي، همچون قانون اساسي، سند چشمانداز، اساسنامه سياست فرهنگي و فرهنگستان زبان، نشان داده که در اکثر اين اسناد به برنامههاي زباني چندان اشاره نشده و سندي مشخص و مخصوص سياست زباني، که حاوي قوانين جامع مربوط به کاربرد و آموزش کليه زبانهاي موجود در ايران باشد، تدوين نشده است. لذا پيشنهاد اين مقاله تدوين سياستي منسجم و سنجيده در خصوص کاربرد و آموزش همه زبانها و گويشهايي است که ايرانيان به نوعي با آنها سروکار دارند. در اين مقاله، بخشهاي گوناگون چنين سندي پيشنهاد شده است، ضمن اينکه قانون اساسي و سند چشمانداز مرجع شاخصهاي لازم براي تدوين اين سياست در نظر گرفته ميشوند.
مقاله حاضر گزارشي است از نتايج يک بررسي درباره پذيرش نوواژههاي عمومي، مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسي، با همکاري 450 پاسخگو در سه استان (تهران، اصفهان و کرمان). مبناي نظري اين بررسي الگوي انتشار نوآوريهاي رابرت ال.کوپر است که به حوزه برنامهريزي زبان مربوط ميشود. پژوهشي ميداني در مورد مهمترين عوامل غيرزباني است که بر انتشار نوواژههاي مصوب فرهنگستان اثر ميگذارد. فرض بر اين است که، در جامعه آماري مورد نظر، به عنوان مخاطبان نوواژههاي مصوب فرهنگستان، بين سطوح پيشنهادي کوپر درباره نوآوريهاي ارتباطي، که عبارتاند از: آگاهي، ارزيابي، دانش و کاربرد، رابطه وجود دارد. چگونگي اين روابط از طريق شيوههاي آماري توصيفي و استنباطي گوناگون و با استفاده از پرسشنامه به دست آمد. بر پايه نتايج به دست آمده، بين دو عامل آگاهي و دانش پاسخگويان و نيز بين دو عامل ارزيابي و کاربرد نوواژهها همبستگي مثبت ديده شد. علاوه بر اين، بين دو عامل آگاهي و سن و نيز دو عامل دانش و تحصيلات پاسخگويان همبستگي معنيدار مثبت وجود دارد. در اين مقاله، با کشف و توصيف اين روابط، راهکارهايي براي کمک به تسريع فرايندهاي پذيرش و انتشار نوواژهها پيشنهاد ميشود.