در ديوان حافظ، ادبيات تعليمي و ادبيات غنايي به خوبي با هم پيوند خوردهاند و نتيجه هم نشيني اين دو نوع ادبي، به شکلگيري لحني خاص در کلام حافظ منجر شده است. حافظ با زدن رنگ عاطفي به پند و اندرزهاي کوتاه و فشردهاش، نوعي خاص از ادبيات تعليمي را که داراي لحني نرم و تاثيرگذار است، تقويت و برجسته کرد و با گنجاندن بايستهها و نبايستههاي اخلاقي در فرم غزل، راههاي درست زندگي را در بياني هنري و دلنشين به مخاطبانش نشان داده است. در اين مقاله ضمن بيان اهميت عنصر لحن در فهم و تفسير ديوان حافظ، مولفههاي کشف لحن تعليمي در اشعار او معرفي ميگردد و انواع لحن تعليمي در غزلياتش بررسي و تحليل ميشود. بررسي غزليات حافظ در محور افقي و عمودي بر اساس روش توصيفي ـ تحليلي نشان ميدهد که حافظ از گونههاي مختلف لحن در ابيات تعليمي بهره برده است اما لحن او در برابر عموم مخاطبانش، اغلب غيرتحکمي و خيرخواهانه است. او بيشتر از طريق گزينش واژگان مناسب و دقت در نحوه چينش آنها و هماهنگ کردن موسيقي کلام و بهرهگيري از انواع تکرارها به ايجاد لحن تعليمي مورد نظرش دست يافته است.
این کتاب آشنایی مختصری در باب ادبیات غنایی و ذکر گلچین و نمونههایی از آثار دلنشین شاعران در ادوار مختلف ادب فارسی است. در این مجموعه آثار غنایی منظوم مورد بررسی قرار گرفته است. این اثر از جنبه محتوایی تازگیهایی دارد؛ چرا که قدما اغلب شعر را از نظر قالب تقسیم بندی میکردند. اهمیت قالبهای شعری در نزد آنان موجب شده است که معیار تقسیم انواع شعر، پیکر ظاهری شعر باشد. اما گاه توصیفاتی که قدما درباره محتوای اشعار دادهاند، سبب شده آن محتوا، نام همان شعر نامیده شود، مانند: تغزل، ساقینامه، مدحیه، خمریه، مرثیه، بهاریه، حبسیه و ....
این کتاب در دو جلد به نگارش درآمده است. نخستین جلد آن شامل مباحثی مقدماتی پیرامون فن نقد بهویژه نقد اخلاقی، اخلاق و معیارهای آن در اسلام، رابطه اخلاق و هنر، شعر و ارتباط آن با مبانی اخلاقی، شعر و شاعری از دیدگاه اسلام است که به منزله مدخلی برای ورود به مبحث اصلی یعنی «نقد شعر کهن فارسی براساس ضوابط اخلاق اسلامی» به رشته تحریر درآمده و موضوع اصلی کتاب در جلد دوم در دو بخش «تاریکیها» و «روشناییها» بررسی و تحلیل شده است.
شرحنويسي بر متون ادبي در دوره معاصر از ابزارهاي مهم ترويج ادب فارسي به شمار ميرود و نقش مهمي در فرايند فهم مخاطبان ادبيات دارد. شرحها با برقراري رابطه ميان خواننده، متن ادبي و شاعر يا نويسنده، فهم متن را آسان و زمينه خوانشهاي تازه را از متن فراهم ميآورند. مقدمهنويسي در شرحها اهميت ويژهاي دارد، بخش مهمي از اهداف شارحان به وسيله مقدمهها تامين ميشود و مخاطبان از طريق مقدمهها با محتوا، ساختار شرحها و آثار مشروح آشنا ميشوند. در اين مقاله ضمن اشاره به اهميت و پيشينه شرحنويسي، بر ضرورت رعايت اصول مقدمهنويسي در شرحها تاکيد شده و با بررسي 150 مقدمه از شرحهاي چاپ شده، مهمترين مباحث آنها گزارش، و ويژگيهاي مقدمه مطلوب در اين گونه آثار معرفي شده است. در پايان به اين نتيجه رسيدهايم که مقدمههاي مطلوب در شرحهاي متون ادبي مقدمههايياند که متناسب با نوع اثر، سطح دانش مخاطب و اهداف شرح، مطالب مورد نياز خوانندگان را در حجمي مناسب، به صورت مستدل و مستند، در ساختاري منسجم ارائه کنند.
صادق هدايت، شاخصترين نويسنده ادبيات سياه در عرصه داستاننويسي معاصر ايران است که آثارش بر پايه ياس و نااميدي بسيار شکل گرفته است. هدف از اين نوشتار، شناسايي زمينهها و عواملي است که به سياهنويسي وي منجر شده است. در اين مقاله، نخست از نشانههاي نااميدي در احوال و آثار صادق هدايت بحث شده و آنگاه زمينههاي موجد ياس در وجود هدايت و در تار و پود آثارش با رويکردهاي تاريخي، جامعهشناسانه و روانشناسانه مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته و تاکيده شده است که ياسگرايي هدايت علاوه بر اينکه در خصوصيات روحي و ويژگيهاي شخصيتي او ريشه داشت؛ معلول اوضاع و احوال سياسي و اجتماعي دوران و وضع خانوادگي او و همچنين محصول جريانهاي فکري ـ ادبي رايج در نيمه اول قرن بيستم بود. مجموعه اوضاع فرهنگي، سياسي و اجتماعي خاص عصر هدايت در کنار ويژگيهاي فردي و خانوادگي، او را با تناقضها و دوگانگيهاي فکري و رفتاري روبه رو کرد و زمينهساز گرايش او به سمت ترديد و ياس شد.