در مقاله حاضر، توزيع بسامدي و درصدي انواع زمان را در سه دفتر چهارم، پنجم و ششم مثنوي با رويكرد «سبك شناسي رايانشي ـ پيكرهاي» بررسي كردهايم كه هدف از آن، كشف جنبههايي از صداي دستوري، سبكروايي و ميزان واقعگرايي در دفاتر ذكر شده است. مباني نظري و كاربردي پژوهش، تلفيقي از «نظريه نقشگرايي هليدي» و دستور سنتي فارسي است و پيكره زباني آن شامل15890 فعل است كه به روش نمونهگيري نظاممند از جامعه آماري دفاتر فوق، انتخاب و شانزده متغير زمان در آن تحليل شده است. يافتههاي آماري نشان ميدهد كه انواع زمان حال با 64 درصد، بيشترين و آينده با سه درصد كمترين بسامد را دارند، زمان گذشته نيز 35 درصد زمانها را به خود اختصاص داده است. نمود گذشته چهار درصد و نمود حال، صفر است؛ امر، نهي و الزام نيز شامل هجده درصد ميشود. درصد بالاي زمان حال بيانگر اين است كه مولانا، فلسفه «روانشناسي انسانگرايانه» داشته و به زندگي در «اينجا و اكنون» ميانديشيده است. همچنين وي از داستانها و رويدادهاي گذشته نيز براي تبيين احوال افراد استفاده كرده كه زمينه گفت وگو و چندصدايي حال و گذشته را موجب شده است.
کتاب اندیشه ها مجموعه اشعاری است از محمد زمان حاج قوانلو معروف به "زمان" که در سال 1354 به کوشش مجتبی بدیعی به چاپ رسیده است
استعاره يکي از مهمترين موضوعات زبانشناسي شناختي است. هدف اين مقاله بررسي وجود و کيفيت استعاره مفهومي «گذر زمان به مثابه حرکت در مکان» در قصههاي کودک در گروههاي سني «الف»، «ب» و «ج»، در چارچوب معناشناسي شناختي بر اساس نظريه معاصر استعاره ليکاف است. روش پژوهش به صورت توصيفي ـ تحليلي، و جمعآوري دادهها اغلب به روش کتابخانهاي است. در اين مقاله، نتايج مطالعه شصت کتاب کودک بررسي شده است. يافتههاي مقاله به اين شرح است: 1. به نظر ميرسد کودک فارسي زبان در گروههاي سني مورد بررسي مفهوم زمان را به واسطه حرکت در مکان درک ميکند و اين نه تنها از طريق حرکت خطي در راستاي افقي و عمودي امکانپذير است، بلکه از لحاظ کيفي، جهت حرکت ميتواند متفاوت باشد. به اين معنا که حرکت ميتواند به صورت حجمي، فضا يا ظرفي را پر کند، سطحي را بپوشاند يا به شکل تغيير حالت و وضعيت خود را نشان دهد. 2. کودک فارسي زبان در گروههاي سني مورد بررسي نه تنها مفهوم زمان را به واسطه حرکت در مکان درک ميکند، بلکه عملکرد الگوي نگاشت «زمان چيز است»، «آن چيز در حرکت است» در استعاره زمان، با فرافکني هستيشناسانه به ماه و خورشيد و اشيا پيرامون کودک وابسته است و بر درک مفهوم زمان تاثير مستقيم دارد. 3. نظريه معاصر استعاره ليکاف ابزار نظري مناسبي براي بررسي ساختار مفهومي داستانهاي کودک به زبان فارسي است، البته، اين نظريه جهان شمول و فرهنگ بنياد است.
از سالها پیش، «هفت خوان» را به همین صورت یعنی با «و او معدوله» یاد گرفتهام و باور داشتهام؛ و هرگاه که لازم شده به همین شیوه، نوشتهام. اخیراً در جایی آن را به صورت «هفت خان» دیدم. این دوگانگی، کنجکاوی مرا برانگیخت و نخست به دو نسخه معتبر شاهنامه، یعنی نسخه چاپ مسکو و نسخه ژول مول که در اختیار داشتم، مراجعه نمودم. در اولی یعنی نسخه چاپ مسکو، هیچ ذکری از هفت خوان یا هفت خان ندیدم و کل داستان، با عنوان «پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران» نوشته شده است، در نسخه ژول مول با واو معدوله و به صورت هفت خوان، یعنی همان طور که موافق پسند نگارنده است، چاپ شده بود. از روی تحقیق و تفحص، مطلب را با یکی از صاحبنظران که پیشتر، افتخار شاگردی او را داشتهام، در میان نهادم. وی ضمن بحث درباره نظریههای مختلف، گفت که از آنجا که یکی از معانی «خان»، نام عقبهیی بوده و کلمه خان، بعداً به معنای عقبه و پیچ، هم متداول گردیده است.
آفتاب شمس، نه تنها بر دیوان کبیر پرتو افکنده است، بلکه در مثنوی هم، کانونهای نور و نار ایجا کرده است. هر جا که بویی از شمس به مشام میرسد سخنان مولوی، عشق صرف و شورمحض میشود و به قول دکتر یوسفی «طرفگی» خاص مییابد. مولوی طالب خاموشی است و قایفهپردازی را حجاب میداند؛ ولی با خواندن دیوان شمس و مثنوی به این باور میرسیم که هیچکس به اندازه مولوی برای شرح عشق از کلام، آن هم کلام آتشین، بهره نگرفته است و هیچکس به اندازه او با آگاهی و تسلط، از فن شگرف قافیهپردازی و هنر بیبدیل موسیقی، با به کار گرفتن قافیهها، ردیفها و تکرارهای زیباف قافیهاندیشی و حوزه موسیقایی سخن را گسترش نداده است. شعر مولانا جویبار زلالی است که بیگمان از عالم دیگر سرچشمه میگیرد و در این که مولوی به خود شعر نمیگوید جای هیچ بحث و انکار نیست.