در پژوهش پیش رو به بررسی تطبیقی مفهوم مرگ و زاویه دید و شیوه برخورد دو سراینده اندیشمند همدوره، ابوالعلاء معری و خیام پرداخته شده است. دغدغه فکری عمده دو شاعر بیم از مرگ و نابودی و سرانجام آدمی در جهان بازپسین است. به اعتبار یگانگی آبشخورهای فکری و رنگپذیری خیام از معری، همانندیهای بسیار میان اندیشههای دو شاعر دیده میشود. اما فرجام کار و شیوه برخورد آنان به فراخور تفاوت بینش و زیستگاه با یکدیگر سخت متفاوت است. معری در وحشت شدید از مرگ، زندگی این جهانی خویش را نیز تباه کرده، اما خیام راهی بهتر از آن نمییابد که در همین مجال اندک با اغتنامِ فرصت تکرارناشدنی موجود، داد خویش از بهرههای خوشگوار، اما ناپایدار این جهان بستاند. دستاورد این پژوهش بازگفت همین همانندیها و تفاوتهاست.
مولف کتاب در مورد موضوع کتاب می گوید: "... شرح غزلها بیشتر بر روش شرح تطبیقی استوار است که در ایران تقریبا بدیع و کم سابقه است. یعنی سعی نگارنده بر این است که بتوانم شرحی تطبیقی با عنایت به هر سه زبان اصلی عالم اسلام عربی و ترکی و فارسی بنگارم ...
طب کنونی جهان از نظر مبانی تاریخی دنباله طب قدیم ایران است و ریشه آن به کتاب قانون ابن سینا می رسد که ترجمه لاتینی آن مدت چندین قرن در دانشگاههای اروپا تدریس می شده است. طب سنتی ایران یک مکتب اصیل پزشکی مستند به یک سلسله اصول و نظرات علمی و متکی به مشاهدات و تجربیات دقیق چند هزارساله است که همواره طی قرون و اعصار مورد تایید عموم پزشکان قدیم ایران و سایر ملل باستانی بوده و مجموعه عقاید مزبور در کلیه متون طبی قدیم ثبت و ضبط شده و آخرین یادگار آن که مهمترین اثر علمی طب سنتی ایران است و در عین حال ارزش جهانی از لحاظ تاریخ پزشکی دارد کتاب قانون ابن سینا می باشد.
«ملطفه» یکی از اصطلاحات دیوانی است که در متون نثر دوره غزنوی و سلجوقی فراوان به کار رفته است. از آنجا که این واژه در کتابهای عصر مغول دیده نمیشود، میتوان نتیجه گرفت که این اصطلاح تا اواخر سده ششم هجری مرسوم بوده است، اما پس از استیلای مغولان و رواج اصطلاحات دیوانی ترکی و مغولی، دبیران و نویسندگان، دیگر این اصطلاح را به کار نبردهاند. در میان کتابهایی که به دست ما رسیده است، اصطلاح «ملطفه» نخستین بار در تاریخ بیهقی به کار رفته که اتفاقاً بسامد آن در تاریخ بیهقی، نسبت به متون دیگر بسیار بیشتر است، با این همه در این کتاب تنها به صورت «ملطفه» به کار رفته است.
ابن فارض از بزرگترین سرایندگان شعر صوفیانه در ادبیات عرب است؛ از طرفی حافظ، خداوندگار غزلهای عاشقانه ـ عارفانه است. موضوع عرفان از لطیفترین و بااهمیتترین موضوعات بشری است و آن، دستیابی به کنه حقیقت و فناشدن در ذات حضرت معشوق است. هدف عرفان و عارف رسیدن به صفای باطن، فانی شدن از صفات رذیله و غرقشدن در دریای حضرت حق از طریق کشف و شهود، و نایلشدن به معرفت حقیقی و اتّحاد با حضرت حق است که اهمیّت این موضوع و شباهتهایی که میان اندیشههای خواجه شیراز و ابن فارض وجود دارد، باعث شد تا نگارنده به بررسی تطبیقی مفهوم عرفانی «فنا» در «دیوان» حافظ و «تائیه» کبری ابن فارض حموی بپردازد.