آثار داستانی لوکلزیو، اندیشه بازگشت به جهان معنوی، درک زیباییهای طبیعت و تأمل در رازهای جهان آفرینش را نوید میدهند. بیشتر قهرمانان او در پی بازیابی هویت و اصالت انسانی خویشاند. بیزاری از فضاهای پر هیاهو، سرخوردگی از دستاوردهای جهان مدرن، و نیز عشق به آزادی، شخصیتهای داستانی این نویسنده را به هجرت از زادگاهشان وا میدارد، نیز فرصتی برای تأمل و خلوت با خود، تا رسیدن به آرامشی روحانی را فراهم میآورند. لوکلزیو با خلق فضاهایی اغراقآمیز و گاه فراواقعی، به دنبال گریز از آزارهای جهان مادی و کاوش در هویت آدمی است. سفرهای گوناگون او به اقصی نقاط جهان، به ویژه نزد سرخپوستان آمریکا نیز او را با فضاهای معنوی و قدرتهای فرازمینی آشنا میسازد. نگاه اسطوره پرداز لوکلزیو به همراه مکاشفهها و توصیفهای شورانگیزش، جهانی خواستنی در داستانهایش میآفریند. این مقاله میکوشد تا جهان معنوی و مکاشفههای درونی شخصیتهای داستانی این نویسنده، و نیز چگونگی بازیابی هویت در آنها را بررسی کند.
طبیعت نامحدود صورت متناسبی است از حقیقت خود یا اصل وجود. دامنه دانش وسیعتر از ملاحظاتی است که در زمانها پایه علمی قرار می گیرد، زیرا دانش طبیعت به وسعت همه طبیعت است که بشر در زمانها به قدر ترازوی خود آنرا می سنجد و به همین جهت است که عمر قوانین علمی جاودان نیست و آن مقرراتی هم که نسبتا صاحب زمان بیشتری هستند معادلات آن نزدیک تر یا متکی به اصل ثابت وجود و فطرت می باشد. مولف کتاب سعی دارد ضمن رساله خود تا انجا که ممکن است رابطه و اتصال بی فاصله فیزیک و متافیزیک را که نتیجه یک اشتباه کوچکی است از میان بردارد و واقعیت طبیعت را بنابر شایستگی های او توضیح دهد.
نخل های سوخته مجموعه چند گزارش سفر به مناطق مرزی کشور است ... گذار از خرمشهر، آبادان اهواز ... چشم و دل را از تازگی ها ر نمی کند. هر گوشه از خاک مرزنشینان کشور هزار قصه تاریخی در خود نهفته دارد. دردها و آلام در این مناطق، کهنه و عمیق است... هنگامی که از چند شهر مرزی کشور برای اولین بار گذر کردم، کلمه محرومیت در فرهنگ شعور و ادراکم رنگ باخت، هزاران معنا پیدا کرد. چگونه می توان شهروندان محروم را که از فرط بی پناهی قانون شکنی می کنند، سرزنش کرد؟ اصلا قانون در زندگی افراد محروم، واجد کدام معناست؟ آنان که از فرط محرومیت مالی دل به دریا می زنند، قاچاق می کنند و آنان که از فرط محرومیت معنوی سر به کوه و بیابان می گذارند هر دو به تکدی می روند. هر دو خطر می کنند.... هر دو در بزنگاه تاریخ معاصر ایران وامانده اند، غریب و سرگردان، هر دو چشم انتظار ایستاده اند... راستی برای منتظران چه سوغاتی در راه است؟
تئاتر خیابانی یکی از اشکال نمایشی است که کمتر در جامعه ما و حتی در میان هنرمندان مورد توجه واقع شده است. این نمایش که غالباً در فضای باز انجام میشود، به واسطه صمیمیت حاکم بر فضای آن، و نیز به خاطر بیان دردهای اجتماعی، میتواند در جامعه مؤثر واقع شود. تئاتر خیابانی کارکردی دوگانه دارد، نخست، کارکرد جشنوارهای آن است که به صورت نمایشهای دسته جمعی و کارناوالهای شادی برگزار میشود و سبب ایجاد همدلی در میان شهروندان میشود؛ اما کارکرد دیگر آن، اجرای نمایشهایی است که دارای ویژگیهای اعتراضآمیز و عصیانگرانهای است، که بیانگر تناقضهای فرهنگی و یا کاستیهای اجتماعی است. در این مقاله، ضمن شناسایی رویکردهای گوناگون موجود در عرصه این گونه نمایش، به بررسی ویژگیها و دغدغههای موجود در آن میپردازیم، و راهبردهای لازم را برای رسیدن به قابلیتهای مؤثر آفرینش هنری بررسی میکنیم.
در اين مقاله، ما ديدگاه لكان را درباره زبان و ناخودآگاه بررسي ميكنيم. ديدگاههايي كه برگرفته از تئوريهاي «فرويد» است. ژاك لكان براي ناخودآگاه ذهن انسان ساختاري شبيه به ساختار زبان قايل است. يعني همان رابطه دال و مدلول حاكم در نظام زباني كه در ساختار ناخودآگاه ذهن نيز وجود دارد. به عبارت ديگر، همچنان كه بكارگيري دالهايي همچون اصوات و كلمات، زنجيرهاي از مدلولها يا معاني را در ذهن مخاطب ايجاد ميكنند، ناخودآگاه ذهن نيز در تماس با دالهايي همچون مزه خوراكيها، رايحه برخي اشياء يا اشخاص و يا ديدن بعضي از تصاوير، خاطراتي را از گذشته به صورت مدلولهايي در ذهن ما بيدار میكند. پيش از لكان، ساختارگراياني همچون كلود لوي ـ استروس نيز، براي تمامي فرايندهاي اجتماعي، از جمله زبان، ساختاري بنيادين قايل بودند كه غالب اوقات به شكل ناخودآگاه باقي ميماند. درست همانند زبان كه زنجيرهاي از واحدهاي نشانهاي و نمادين را تشكيل ميدهد، ناخودآگاه انساني نيز مجموعهاي از عناصر نشانهاي را كه حاصل اميال ارضاء نشده فرد است، همچون كدها و رمزگان زباني درخود ذخيره ميكند. لكان به تآسي از فرويد، ميان سه مفهوم «نيـاز»، «كشش» و «ميل» تفاوتي اساسي قائل است؛ و در حالي كه مفهوم نخست را يك نيرويي فيزيكي قلمـداد ميكند، براي دو مفهوم ديگر فرايندي روانشناختي قايل است. لكان فرضيه «عقده اديپ» را وارد نظام زباني ميكند. از ديدگاه او وقتي كه كودك متولد ميشود، در فضايي رقابتي با پدر، براي تصاحب مادر قرار ميگيرد، حال اين كودك يراي رقابت با پدر بايد در همان نظام نماديني كه پيش تر پدر وارد آن شده، حضور يابد و از زبان به عنوان ابزاري براي ايجاد اين گفتمان استفاده كند. اين مقاله تلاشي است تا چگونگي تشكيل گفتماني را با حضور عنصر زبان به عنوان نظامي نمادين نشان دهد، نظامي كه در ذهن كودك شكل گرفته تا او را در فضايي رقابتي با پدر براي تصاحب مادر قرار ميدهد.