متنبي و حافظ دو قله بلند ادب عربي و فارسي هستند که هر دو سر به قله کيوان و اوج آسمان دارند. هر دو به اخذ و اقتباس از آثار گذشتگان و فرآوري آن به شکلي بديع و بينظير شهرت دارند. آثار هر دو برآيند تلاشهاي گذشتگان به اضافه معماري و طراحي جديد و بيبديل به مدد قريحه و ذوق خداداد آنهاست. متنبي غزل را براي شروع به عنوان تشبيب در ابتداي قصايد خود آورده و انگيزه او در غزلسرايي، عرف و پسند مردم روزگارش بوده است، حال آنکه حافظ غزلسراست، حافظ عاشق است و هستي را طفيل عشق ميداند، متنبي عشق را بيماري ميپندارد. با اين وجود هر دو گوينده بزرگ با دو هدف و نگرش متفاوت دست به غزلسرايي زدهاند. حافظ سخت متاثر از ادب عربي است، بالطبع متنبي هم که جايگاه ويژهاي در ادب عربي دارد، مطمح نظر او بوده به گونهاي که در ديوان او يک مصراع از اشعار متنبي ديده ميشود و مضامين بسيار نزديک و شبيه به مضامين متنبي در غزليات او ديده ميشود که صاحبنظران به آن اشاره کردهاند. در اين مقاله با نشاندادن برخي شباهتها در اشعار اين دو شاعر و نقد و مقايسه آنها، نظري گذرا به تفاوت غزليات آنها از دريچه مضمون و نوع نگرش مياندازيم.
راویان و ناقدان ادب عربی در اینکه قصیده «بانت سعاد» از زیباترین و مشهورترین قصاید عربی است، اجماع و اتفاق دارند و اعتقاد به اینکه در زبان عربی هیچ قصیدهای به این درجه از اعتبار و اعتنا و اشتهار نرسیده، از مسلمات میشمارند. اوج اشتهار و مزیت این قصیده عربی که مورد اقبال و اهتمام بسیاری از لغویان و نحویان مستشرقان بوده و در شرح و ترجمه آن به زبانهای مختلف و در تضمین و تخمیس و تشطیر آن عنایت خاص و سعی بلیغ به کار بستهاند، مورخان آن را جزء سیرت رسولالله آوردهاند. در این کتاب این قصیده به انضمام قصایدی چند از ابوالعلاء معری و متنبی با شرح لغات و مفردات و ترکیب و ترجمه ابیات آورده شده است.
شرح غزلیاتی از حافظ که تقریرات استاد بدیعالزمان فروزانفر در دانشسرای عالی و دانشکده ادبیات در سال 1319 شمسی است و تحریر دکتر حسین بحرالعلومی، قسمت اول در مجله یغما سال بیستوسوم (1349) و سال بیستوچهارم (1350) انتشار یافت. سپس در مجموعه مقالات و اشعار استاد که به کوشش عنایتالله مجیدی در سال 1351 منتشر شد. این رساله شرح دو غزل خواجه است: 452 و 481 چاپ قزوینی و 443 و 472 خانلری. غزل اول در این شرح پانزده بیت و در قزوینی و خانلری چهارده بیت است و غزل دوم در قزوینی و خانلری هشت بیت و اینجا هفت بیت است. قسمت دوم در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران سال بیستودوم که به یاد استاد انتشار یافته و شامل غزل 218 قزوینی و 212 چاپ خانلری است.
جامی شاعر، نویسنده، عارف و دانشمند نامدار سده نهم هجری دارای آثار متعدّد در نظم و نثر فارسی است. یکی از کتابهای ارزشمند او به نثر، بهارستان است که نویسنده، آن را به شیوه گلستان سعدی نگاشته است. هرچند جامی مدّعی شده که حکایات بهارستان یا دستِ کم حکایات منظوم آن را از کسی نگرفته است و همگی آنها ساخته و پرداخته قریحه اوست، امّا تتبّع در آثار پیشینیان، به ویژه منابع عربی، سرچشمههای حکایات بهارستان را آشکار میسازد. پرسمان بنیادی این نوشتار آن است که آیا جامی در داستانسرایی خویش، به منابع پیشین نظر داشته است یا خیر. بر این مبنا یک روضه از روضههای هشتگانه بهارستان انتخاب و مآخذ حکایتهای آن در متون عربی پیش از جامی کاویده شد. در نتیجه ریشه 21 داستان از 43 حکایت این روضه، یعنی تقریباَ نیمی از آن، در منابع پیشین شناسایی شد. به دیگر سخن میتوان ادّعا کرد که جامی همچنان که سنّت ادبی روزگار وی بوده است، در پردازش حکایتهای بهارستان به حکایتهای مندرج در آثار پیشینیان عنایت ویژه داشته و آبشخور بسیاری از حکایات وی، منابع عربی پیش از عهد وی بوده است.
هدف این مقاله نشاندادن تأثیر حکمتهای خسروانی و اندیشههای ایرانشهری در ادب عربی است. با آنکه این سخن جدید نمینماید، موضوع از زاویه جدیدی مطالعه شده که تا به حال به آن پرداخته نشده است. این مقاله مدعی است علاوه بر حضور گسترده حکمتهای ایرانی در ادب عربی، بخش اعظم بیش از هزار مثل مولدی (غیرعربی) که در منابع عربی وجود دارد، ایرانی است. لذا پس از ترسیم زمینههای تاریخی برای انتقال این اندرزها به ادب عربی، با معرفی دهها نمونه از این امثال که در ایرانیبودن آنها تردید وجود ندارد، راه را برای پژوهشهای بعدی هموار کردهایم. به علاوه برای آنکه تأثیر ادب و فرهنگ ایرانی را در ادب عربی نشان داده باشیم، مضامین مشابه آنها را در ادب فارسی عربی نقل کرده، به امثال و حکم دهخدا ارجاع دادهایم. در م واردی نیز به نقد شرح و تحلیل برخی متون ادب فارسی پرداختهایم تا نشان دهیم تأثیر اندیشههای ایرانی در ادب عربی بیش از آن است که امروز بر اذهان محققان حاکم است و حق فرهنگ و ادب ایران نه تنها از سوی محققان عرب که از سوی اندیشمندان ایرانی هم، جنانکه باید شناخته نشده است.