«بينامتني» نظريهاي است که به روابط بين متوني ميپردازد که موجب آفرينش متن جديد ميشود و هر متن ادبي را به منزله «جذب و دگرگون سازي ديگر متون گوناگون گذشته و يا همزمان با آن» ميداند. در دهه شصت قرن بيستم ميلادي، ژوليا کريستوا، ناقد فرانسوي بلغاري الاصل، اين نظريه را ارايه کرد که بشدت مورد توجه ناقدان قرار گرفت. روابط بينامتني قرآن با اشعار احمد مطر، شاعر عراقي به گونه زيبا و ابتکارانه اي رخ داده است تا آنجا که اين روابط بينامتني با قرآن از ويژگيهاي برجسته شعري اين شاعر به شمار ميرود. عمليات بينامتني در اشعار احمد مطر نشاني ميدهد که بيشترين شکل بينامتني قرآني درشعر اين شاعر به صورت نفي کلي (حوار) است که بالاترين شکل تناص يا بينامتني به حساب ميآيد وهمين امر، شعر وي را موثر، عميق و جذاب کرده است.
کتاب بدیع القرآن تالیف ابن ابی الاصبع مصری متوفای سال 656 ه. یکی از ارزشمندترین کتابهایی است که اعجاز قرآن کریم را از نظر بلاغت و شیوایی بیان که به "اعجاز بیانی" معروف است، مورد بررسی قرار داده، و حقا "ناتوانی بشر را از آوردن مثل قرآن" به ثبوت رسانیده است. مولف نه تنها اسلوبهای زیبا و بی مانند تعبیرهای قرآنی که مورد بررسی دانشمندان پیش از خود بوده، با دقت و امعان نظر بیان داشته، بلکه خود نیز تعداد 33 نوع از انواع بدیع قرآن را باداع نموده، و به آخر کتاب افزوده است. این کتاب را مقدمه ای از مصحح مرحوم"حفنی محمدشرف" زینت بخشیده است، مصحح در این مقدمه به نوبت خود آنچه در توان داشته در تبیین آغاز بحثهای بیانی قرآن کریم قرو نگذاشته و خلاصه ای از مراحل تحول و پیشرفت شناخت اعجاز بیانی را تقدیم داشته است.
ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن با تفسیر لغوی و ادبی قرآن، اثر دكتر غلامرضا خسروى حسینى، ترجمهاى روان و گويا از كتاب «مفردات الفاظ القرآن»، راغب اصفهانى است. كتاب، با مقدمهاى پرمحتوا و نفيس آغاز مىشود كه در آن، مترجم، از تاريخ قرآن، آغاز تفسير قرآن، معانى و تفسير آيات قرآن در قرن اول، دوران تابعين و پايان قرن اول، قرن دوم هجرى، پايان دوره تفسير اسرائيليات و آغاز دوران عقلگزينى، سه نكته از استدلال توحيدى روايات از آيات قرآنى، قرن سوم و آغاز عظمت فكرى در معانى قرآن، قرآن و تأسيس علوم، علومى كه در قرآن ريشه دارد، سير تاريخى تفاسير واژههاى قرآنى و علماى آن علم تا عصر راغب و... سخن گفته است. دكتر خسروى حسینى، در بيان روش راغب اصفهانى، در نوشتن اين اثر، اينگونه مىنويسد: روش راغب در اين كتاب، بيان مدلول و معانى مفردات و الفاظ است؛ بهطورى كه هر مفسرى ناگزير از فهم آن است. راغب براى بيان معنى درست الفاظ، ابتدا، قرآن را ميزان قرار مىدهد و اگر لازم باشد از اشعار شعرا و اصطلاحات و عبارات متداول زبان، يارى مىجويد. معنى ريشهاى كلمات، سرآغاز هر واژهاى است و بعد از آن، عبارات مربوط به آن معنى اصلى را، به ترتيب تحوّل تدريجى تا جايى كه به معنى اوّلين آيه مورد استشهاد برسد، ذكر مىكند و گاهى بيست سطر در تغيير تدريجى واژه با ذكر اصطلاحات و تقسيمبندى معانى آنها مىنويسد تا به معناى زمان نزول وحى و آن آيه برسد، لغاتى كه معنايى مختلف و متغيّر نيافتهاند، بلافاصله بعد از واژه ذكر مىشوند؛ براى مثال، در ذيل واژه «بيت» مىگويد: اصل و ريشه واژه «بيت»، به معنى پناهگاه شبانه انسان است؛ چنانكه مىگويند: «بات»؛ يعنى شب را گذارند؛ همانطور كه براى روز مىگويند: «ظلّ بالنّهار»: روز را گذراند(در سايه). سپس به مسكن و جاى سكونت، بدون اعتبار و توجّه به شب، «بيت» گفته شده است. مترجم، در مورد سبب تكرار افعال«قيل» و «يقال» در متن عربى كتاب، اينگونه توضيح مىدهد: قصد راغب اين بوده كه نظر خود را با اقوال ديگران درنياميزد و حفظ امانت ادبى و علمیكرده باشد و هم اينكه براى ساير نويسندگان چنين روشى سرمشق قرار گيرد و نيز بفهماند كه از نظرات ديگران كاملا غافل نبوده، بلكه كاملا به كتابها و آراى گذشتگان تا زمان خويش واقف بوده و اشراف داشته است و... تكرار عبارات «قوله تعالى» يا «قال تعالى» يا «قال عزّ و جلّ» كه از اواسط كتاب، بهصورت «قوله» يا «قال» نوشته شده، براى اين است كه او در برابر كلام خدا و آيات او، نهایت خشيت و خضوع را داشته و اين حالت، در سرآغاز كتابش و استدعایش از اللّه، بهخوبى روشن است.
در این پژوهش شرایط تولید و دریافت معنا در«لقاءٌ فی لحظه رحیل»، از نسرین ادریس، نویسنده معاصر لبنانی را بررسی میکنیم. این داستان بهدلیل منطق روایی حاکم بر آن، قابلیت مطالعه از دیدگاه نشانهمعناشناسی نوین را دارد و شامل دو گفتمان کنشی عکاس و مبارزان است. کنشگر گفتمان عکاس، حمزه، تابع برنامه است و توانش مهارتی او در هنر عکاسی، موتور اصلی کنش او را بهوجود میآورد. البته فرمانده، بهعنوان شَوِشگزار، نقش مهمی در کسب توانش عاطفی حمزه دارد. در گفتمان دوم، مبارزان هم بعد از قرارداد و کسب توانش وارد کنش میشوند. از آنجا که دو گفتمان درهم تنیدهاند، کنشهای اصلی همزمان انجام میشود؛ مبارزان عملیات را شکل میدهند و حمزه به ثبت تصویری لحظات میپردازد. بهترتیب مراحل فرایند تحولی و روایی به انجام میرسد. هرچند گفتمان غالب هوشمند است، فرایند عاطفی گفتمان، نقش مهمی در شکلگیری ساختار معنایی و روایی داستان، بهویژه در گفتمان عکاس دارد. بدین ترتیب هدف مقاله، مطالعه فرایند معناشناسی داستان و ویژگیهای روایی آن است تا سازکارهای تولید معنا و عناصر اصلی شکلگیری معنا را بهدست آوریم. همچنین چگونگی تأثیرگذاری فرایند عاطفی بر فرایند معناسازی را بررسی میکنیم.
«گفتههاي داستاني» ابزار بيان سخنان و انديشهها و بستري مناسب براي پيشبرد حوادث داستان است که بخش گسترده هر داستان را تشکيل ميدهد؛ «راويتگر» بايد به گونهاي آنها را در داستان بازنمايي کند که خواننده عميقا با داستان آشنا شود؛ از اين رو سبکشناسي بازنمايي گفتههاي داستاني براي درک بهتر داستان ضروري مينمايد. شيوههاي بازنمايي گفتههاي داستاني که از رابطه راويتگر با شخصيتهاي داستاني به دست ميآيد، به پنجگونه مستقيم، غيرمستقيم، مستقيم آزاد، غيرمستقيم آزاد و گزارش روايتي تقسيم ميشود. مقاله پيش رو، به شيوه توصيفي ـ تحليلي و ضمن ارائه جامعه کامل آماري از گفتههاي داستاني، به تحليل رمان الصبار (1976) ميپردازد. يافتهها، نشان ميدهد که شيوههاي بازنمايي گفته مستقيم، گزارش روايتي و گفته مستقيم آزاد، به ترتيب بيشترين بسامد کاربرد را در رمان دارند؛ روايتگر، با استفاده از شيوههاي گفته مستقيم و مستقيم آزاد به شخصيتها اجازه داده تا به طور مستقيم با خوانندگان ارتباط برقرار کرده و آنها را با دغدغههاي سياسي، اجتماعي و فرهنگي خود آشنا نمايند؛ گاهي نيز خود زمام حوادث داستان را به دست گرفته و با شيوه گزارش روايتي، حوادث داستان را به پيش ميبرد. هدف از پژوهش حاضر، بررسي شيوههاي بازنمايي سخنان در رمان الصبار و تعيين بسامد کاربرد هر يک از شيوهها ميباشد.