در بين موجودات عالم هستي، انسان تنها حيوان انديشمندي است که براي تداوم حيات و رفع نيازهاي مادي و معنوي خويش از گوهر تفکر خلاق و انتقادي بهره ميگيرد. ارتقاي فکري انسان از موضوعات قابل تامل در فرهنگ قرآني ـ اسلامي است. عارفان با استمداد از اين فرهنگ به واکاوي ژرفاي وجود آدمي پرداختهاند. مولوي بلخي در زمره عارفاني است که در بستر دين با دستيابي به آگاهي کيهاني، درصدد حل مسائل مادي و معنوي انسان از مجراي انديشه و در قالب تمثيل و حکايات دلنشين برآمده است. با وجود آنکه مولانا گوهر وجودي انسان را انديشه وري تلقي ميکند اما از مضيق افهام کهن و وسواس افکار، جهل و عصبيت فکري مردمان نيز به تنگ آمده است و همواره در تمناي افکار نو و معاني بکر برميآيد. او فکر خلاق و بکر را امري فطري ميپندارد و بر آن است که با فکر شيرين و ذکر مدام ميتوان زمينه خلاقيت در انديشه و تفکر منتقدانه را فراهم آورد. وي انسان کامل را الگوي تفکر درست و خلاق ميشمرد.
کتاب حاضر نظریات تمام مکاتب مختلف جهان و فلاسفه ای را که در زمینه ارائه مدل انسان کامل سخن گفته اند، بررسی نموده و بالاخره در درس هشتم انسان وارونه (ویژگیهای انسان غربی) ضمیمه (انسان کامل از دیدگاه زرتشت) را مورد بررسی قرار داده است
کتاب حاضر نظریات تمام مکاتب مختلف جهان و فلاسفه ای را که در زمینه ارائه مدل انسان کامل سخن گفته اند، بررسی نموده و بالاخره در درس ششم انسان کامل از دیدگاه: نیچه - مارکس - اریک فروم (اومانیسم و ماتریالیسم جدید) ارائه گردیده است.
بدون تردید از زمانی که عرفان و تصوف اسلامی با شعر آمیخته شد؛ قدرت و قوه تفهیم آن برای خوانندگان این دانش رو به فزونی نهاد و قلمرو آن نیز گسترش فوقالعادهای یافت، آنچنان که بهندرت متنی عرفانی و صوفیانه را میتوان یافت که در آن حداقل به یک مصراع یا بیت یا یک حکایت لطیف ادبی اشاره نشده باشد و از سویی آثار ادبی بزرگان این سرزمین نیز خالی از اشارات لطیف و نکات دقیق صوفیانه و عارفانه نیست. در این کتاب در دوازده فصل به صورت مجمل به معرفی تاریخ و بررسی سیر اندیشه عارفان و صوفیان مسلمان پرداخته شده و به بیان امهات مسائل صوفیانه از سدههای آغازین اسلام تا قرن سیزدهم پرداخته شده است.
در محیط دربار سلطان مسعود غزنوی، بیاعتمادی عمیقی در لایههای مختلف حکومت وجود داشت که زمینه انواع توطئهها و فتنهانگیزیها را فراهم میآورد. ابوالفضل بیهقی به کمک ابزارهایی همچون عنصر داستانی «گفتگو»، کوشیده است به نحوی زیرکانه و پوشیده آن واقعیتها را آشکار سازد و آنها را در بوته نقد قرار دهد. بیهقی با این انگیزه و هدف خاص از طریق گفتگو به توصیف دقیق شخصیتها و روابط آنها پرداخته است. وی گاه از طریق بازگویی جملاتِ اشخاص در لابهلای گفتگوهایشان، آنها را قابلاعتماد یا غیرقابل اعتماد معرفی کرده است. همچنین گاه فضای بیاعتمادی را از طریق گزینشها و پارههای برگزیده خود از میان گفتگوی شخصیتها منعکس کرده است. بیهقی معمولاً انتقاد خود را در لفافهای از گفتگوهای دیگران میپیچد و از طریق گفتگوی آنها بسیاری از سیاستهای اشتباه حکومت غزنویان و شخص مسعود را زیرکانه و غیر مستقیم برملا میکند.