بي شك يكي از بزرگترين عارفان پهنه عرفان اسلامي شمسالدين محمد تبريزي، عارف نامآور قرن هفتم هجري است كه تحول بنياديني در تفكرات مولانا جلالالدين مولوي به وجود آورد. شمس تبريزي در تنها اثر به جا مانده از خويش؛ يعني «مقالات» نظريههاي جالبي در ابواب مختلف عرفاني از خود به يادگار گذاشته است كه برخي از آنها قابل توجه هستند. شمس تبريزي نظريات بديعي درباره تاويل و تفسير قرآن دارد كه تا كنون مورد توجه قرار نگرفتهاند. شمس در ضمن تاويلهاي خود بطنهاي جديدي را از قرآن عرضه ميكند كه باعث شگفتي و شيفتگي هر پژوهشگر و محقق آگاه به عرفان اسلامي ميشود. همين موضوع اهميت پرداختن به اين مقوله را دو چندان ميكند. اين مطالب به صورت پراكنده و از هم گسيخته در «مقالات» مندرج هستند و طبقهبندي آنها نياز به كوشش فراوان دارد. در اين پژوهش ابتدا نظريات كلي شمس درباره تاويل، لزوم رويآوردن به آن و آشنايان به علم تاويل را بيان كرده و سپس نظريات وي در باب قرآن و تاويل آن را به صورتي ساختارمند شرح داده و به بررسي آن پرداختهايم. علاوه بر اين، تفاسير شمس را با شش تفسيرِ عرفانيِ قبل و معاصر او مقايسه كرده و نوآوريهاي شمس را مشخص ساختهايم. شمس بر اين باور است كه انسان كامل يا ولي اعظم در هر عصري مظهر كامل قرآن است. در انديشه شمس قرآن داراي بطنهاي بينهايت است و اعتقاد به هفت بطن و هفتاد بطن نوعي سطحي نگري است. او در تعاليم خود دانستن تاويل و تفسير قرآن را براي هر مسلماني لازم دانسته و حضرت رسول(ص) را به عنوان نخستين موول و مفسر قرآن معرفي ميكند. در يك تقسيمبندي كلي ميتوان گفت كه شمس براي تاويل و تفسير آيات از چهار شيوه تاويلي استفاده كرده است كه عبارتند از: الف) تاويل يك واژه قرآني به يك مفهوم و يا واژه ديگر. ب) تاويل به وسيله اضافه كردن يك كلمه به آيه. ج) تاويل و تفسير بواسطه ارائهكردن شان نزولي خاص از آيه. د) تفاسير توجيهي كه در آنها كاربرد برخي از اصطلاحات را توجيه ميكند.
از موضوعات مهم قرآن که نسبتا بخش عمده اى از آن را در بر مى گیرد موضوع «قصص» در آیات شریف الهى است که پیرامون زندگى رسولان و پیامبران و امت هاى آنان سخن مى گوید و بعضا زندگى فرد و یا افراد محدودى را نیز مطرح مى کند. اگر بخواهیم قرآن را به سه بخش تقسیم کنیم دو بخش نخست آن را «عقاید و معارف» و «قوانین و احکام» و بخش سوم آن را داستان هاى قرآن تشکیل مى دهد، و مى بینیم قصص قرآن در هر دو بخش سابق حضور دارد زیرا درگیرى و کشمکش هاى پیامبران با امت ها و اقوام خویش درباره معارف و احکام بوده است در این صورت از قصص به عنوان ابزار هدایت بهره گیرى شده و در خدمت عقاید و قوانین اخلاقى قرار گرفته است. یکى از ویژگى هاى قصص قرآن بیان اهداف آنهاست. انبیاى الهى، پاکترین، آگاه ترین و امین ترینِ افراد براى هدایت انسان بودهاند، از همینرو خداوند متعال آنان را برانگیخت و با عنایت هاى خویش همراه نمود تا با دلیل و برهان، مردم را از شرک به یگانه پرستى و از نادانى به معرفت و آگاهى سوق دهد و حیات طیبه را براى آنان به ارمغان آورد. زندگانىِ برگزیدگانِ حق، از تولد تا وفات، به ویژه در دورانِ ابلاغِ رسالت، با حوادث گوناگون و شگفت انگیز و نیز ناملایمات فراوانى همراه بوده است، ولى سرانجام کامیاب گشتند و پیام هاى خداوند متعال را به مردم رساندند. مطالعه این داستانهاى واقعى و اعجاب آور براى هر خوانندهاى درس آموز و عبرت انگیز است.در این کتاب، تاریخ انبیا با استفاده از منابع معتبر و به دور از خیال پردازى و افسانه سازى با قلمى شیوا نوشته شده است. قرآن کریم سرشار از قصص و گزارشهای تاریخی مربوط به امّتهای پیشین و پیامبران آنان با هدف انتقال معارف وحیانی و هدایت انسان است. با این حال، در قرآن مستقیماً اشارهای به تاریخ و تاریخنگاری نشده است و خود این کتاب مبتنی بر تاریخنگاری نیست. داستان حضرت سلیمان به دلیل گستردگی و تنوّع ماجراها، تأثیرات گوناگون و متفاوتی در متون ادب فارسی گذاشته است که آن را از داستان دیگر پیامبران ممتاز میکند. با وجود قدمت روایت این داستان در منابع آیین یهود، قرآن کریم، بهترین و نخستین منبع شاعران و عارفان برای استفاده بوده است. موضوعاتی مانند عدالت سلیمان، منطق الطّیر دانستن او، تسلّط بر دیوان و...از جمله روایات قرآنی داستان سلیمان است؛ ولی با این وجود ادیبان فارسی از روایت تفاسیر و کتب قصص انبیاء در مورد سلیمان (ع) که پُر از اسرائیلیات است، بـه دلیل شهرت و جذّابیّت این داستان ها تاثیر پذیرفته اند، برای نمونه؛ موضوع انگشتری سلیمان که مضمون های زیبایی از آن در ادبیّات فارسی، خصوصاَ متون عرفانی، خلق شده است.
کتاب "جشن قرن هفتم ملای روم" مولانا در خانقاه شمس تبریزی اثر استاد شهریار، به کوشش کریم خمسه.
عبدالجواد بجنگردی معروف به ادیب نیشابوری(ادیب اول-یکم)، ادب شناس،شاعر، محقق، مدرس و اندیشمند معروف دوره مشروطیت است.ادیب به دو زبان فارسی و عربی شعر سروده است. در تاریخ ادبیات صدوپنجاه سال اخیر نیشابور دو نفر معروف به ادیب بودند: یکی میرزا عبدالجواد بجنگری معروف به ادیب اول و شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری معروف به ادیب دوم و متخلص به راموز که شاگرد ادیب اول بوده است. او اطلاعات فراوانی از دانشهای گوناگون اسلامی و علوم قدیم داشتهاست و اشرافش به واژههای فارسی و عربی، شعر او را از اشارات و تلمحیات مختلف سرشار کرده و این منطقی بودن و آگاهانه سرودنها سبب شدهاست تا در شعر او شور، حال و عواطف شاعرانه کمتر مورد توجه قرار گیرد. درسرودن شعرازسبک قاآنی پیروی میکرد. اما بعد ازمدتی به شیوه ترکستانی روی آورد و سرانجام خود صاحب سبکی ویژه شد. ادیب نیشابوری شاعری توانا بود و انتخاب الفاظ و انسجام ترکیبات و معانی دقیق ازخصوصیات بارز شعراوست. اشعار او را به سه دسته تقسیم کردند: اشعاری که در جوانی به پیروی از قاآنی سرودهاست که بعدها خودش نپسندید. اشعاری که به سبک خراسانی سروده که به علت برخورداری از واژگان غنی، بسیار استادانهاست. اشعار عرفانی و صوفیانه که گویا خودش بیشتر این اشعار را دوست میداشتهاست.... ما،بدان قامت وبالا نگرانیم هنوز در غمت،خونِ دل از دیده روانیم هنوز جز تو یاری نگرفتیم ونخواهیم گرفت بر همان عهدکه بودیم،بر آنیم هنوز به امیدتو شبِ خویش به پایان آریم آن جفادیده که بودیم،همانیم هنوز ای دریغا،که پس از آن همه جان بازی ها در سرِ کویِ تو بی نام ونشانیم هنوز دیگران وادیِ عشقِ تو به پایان بردند ما به یادِ تو در این دشت،دوانیم هنوز آرمیدند همه در حَرَمِ حُرمت و ما ساکنِ کویِ خراباتِ مغانیم هنوز نوبهار آمد وبگذشت،ولیکن من ودل همچنان در تبِ آسیبِ خزانیم هنوز.. *** همچو فرهاد بود کوهکنی پیشه ی ما کوهِ ما،سینه ی ما،ناخنِ ما:تیشه ی ما شورِ شیرین زبس آراست رهِ جلوه گری همه فرهاد تراود ز رگ و ریشه ی ما بهرِ یک جرعه ی می،منتِ ساقی نکشیم اشکِ ما:باده ی ما،دیده ی ما:شیشه ی ما عشق شیری است قوی پنجه و می گوید فاش: هرکه از جان گذرد،بگذرد از بیشه ی ما...
سیدعمادالدین نسیمی، شاعر و متفکّر حروفی در قرن هفتم هجری بود. وی به ترکی و فارسی و عربی شعر سروده است؛ ولی دیوان عربی او در طول زمان مفقود شده است. دیوان نسیمی حاوی قالب های متنوع شعری از قبیل غزل، قصیده، رباعی و ... است و بیشتر به زبان ترکی است. به علت تأثیری که طریقت حروفی به دیگر عقاید عرفانی داشته، بسیاری از شعرهای بکتاشی و علوی به نسیمی نسبت داده شده است. این دیوان نسیمی بر اساس یک نسخه نویافته کهن و هفت نسخه کهن دیگر فراهم آمده و به روش علمی تصحیح شده است.