یکی از عناصر کلیدی و بسیار تعیین‌کننده در داستان‌نویسی امروزی پرداختن به شخصیت و شخصیت‌پردازی است. اشخاص ساخته شده‌ای راکه در داستان و نمایشنامه ظاهر می‌شوند شخصیت می‌نامند و شخصیت؛ در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیت‌روانی و اخلاقی او، در عمل وی و در آنچه می‌گوید و می‌کند، وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیت‌هایی را که برای خواننده در حوزه داستان و رمان مثل افراد واقعی جلوه می‌کنند شخصیت‌پردازی می‌گویند. مقاله پیش‌رو به بررسی شخصیت و شخصیت‌پردازی در یکی از رمان‌های دفاع مقدس به نام نخل‌ها و آدم‌ها پرداخته تا چگونگی پردازش شخصیت‌ها و انعکاس و نمود واقعیت را در شخصیت‌های این رمان نمایان سازد. این بررسی نشان می‌دهد، شخصیت‌های رمان بیشتر به صورت مستقیم پردازش شده‌اند. همچنین، استفاده هر چند اندک نویسنده از روش شخصیت‌پرداز ی غیرمستقیم، در کنار شیوه مستقیم و ارتباط منسجمی که میان شخصیت با دیگر عناصر داستان ایجادکرده در استحکام بنای داستان نقش ویژه‌ای ایفا کرده است.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

57affaae1c122.PNG

سياوش در تاريخ داستاني ايران (پس از اسلام)

ذوالفقار علامی

اين مقاله درباره يکي از مهم‌ترين و محوري‌ترين شخصيت‌هاي شاهنامه ـ سياوش ـ است. داستان اندوهناک سرگذشت سياوش بخش مهمي از شاهنامه را به خود اختصاص داده به گونه‌اي که تاثير آن بر حوادث و داستان‌هاي بعدي شاهنامه انکار نشدني است. مي‌توان به قطع اذعان کرد که زيباترين و گيراترين داستان شاهنامه است که فردوسي بر اساس اصول تراژدي و داستان‌نويسي آن را به رشته تحرير درآورده است. در اين نوشتار به بررسي نقش آيين‌ها در داستان سياوش پرداخته شده است. ردپاي بسياري از آيين‌هاي کهن در داستان قابل تشخيص است که استاد سخن بخوبي از عهده اداي معناي آن در قالب تراژدي جذاب و ماندگار برآمده است؛ آيين‌هايي که تا به حال نيز در قالب رسوم و سنت‌هاي نوروزي مانند حاجي فيروز و سوگ سياوش در جامعه جريان دارد. سياوش نه تنها شخصيتي اساطيري بلکه شخصيتي ديني است که در بسياري از متون ديني کهن مانند اوستا و بندهشن و... به وي اشاره شده است. پژوهش پيش رو سعي مي‌کند در حد امکان به بررسي آيين‌هاي مرتبط با سياوش: «حاجي فيروز»، و «سوگ سياوش» و ارتباط سياوش با خداي شهيد شونده نباتي در تمدن بين النهرين )دموزي) بپردازد.

فرهنگ و تمدن/اسطوره و فرهنگ
مقاله
571e792567aeb.PNG

جايگاه شعر نزد افلاطون و ارسطو

ذوالفقار علامی

يکي از مباحث مورد توجه و حائز اهميت در تاريخ نقد ادبي در يونان باستان، موضوع حملات افلاطون به شعر و در مقابل دفاعيات ارسطو از آن است. با اينکه نظريات آنها بر فرضيات مشترک استوار بود و هر دو هنر را صورتي از تقليد مي‌دانستند، اما درباره ارزش شعر و هنر و مفهوم تقليد، هم داستان نبودند. از سوي ديگر برخورداري اين دو فيلسوف از دستگاه فلسفي خاص و از نبوغ و عظمتي که قرن‌هاي متمادي بر حکمت، فلسفه و نقد ادبي سايه‌گستر و تاثيرگذار بوده، سبب شده است تا افکار و انديشه‌هاي آنان همچنان جاي تامل و بررسي داشته باشد. از اين رو در اين مقاله مباني فکري و نظام انديشگي آنان در اين رد و قبول و حمله و دفاع، بررسي و اختلاف آرا آنها تبيين شده و سپس تفاوت ديدگاه اين دو درباره شعر مورد ارزيابي و سنجش قرار گرفته است.

پژوهش‌ها/پژوهش‌ در شعر و شاعران
مقاله