يکي از مباحث مورد توجه و حائز اهميت در تاريخ نقد ادبي در يونان باستان، موضوع حملات افلاطون به شعر و در مقابل دفاعيات ارسطو از آن است. با اينکه نظريات آنها بر فرضيات مشترک استوار بود و هر دو هنر را صورتي از تقليد ميدانستند، اما درباره ارزش شعر و هنر و مفهوم تقليد، هم داستان نبودند. از سوي ديگر برخورداري اين دو فيلسوف از دستگاه فلسفي خاص و از نبوغ و عظمتي که قرنهاي متمادي بر حکمت، فلسفه و نقد ادبي سايهگستر و تاثيرگذار بوده، سبب شده است تا افکار و انديشههاي آنان همچنان جاي تامل و بررسي داشته باشد. از اين رو در اين مقاله مباني فکري و نظام انديشگي آنان در اين رد و قبول و حمله و دفاع، بررسي و اختلاف آرا آنها تبيين شده و سپس تفاوت ديدگاه اين دو درباره شعر مورد ارزيابي و سنجش قرار گرفته است.
در این کتاب از هنرهای زیبا سخن رفته و از دقایق آن با صراحت و اختصار و جامعیت در تنوع مطالب یاد شده که برای همگان قابل استفاده میباشد. همه جا از شعر به عنوان چاشنی هنر استفاده شده است. افزون بر بحث درباره هنر و شعر و ارتباط هنرها با یکدیگر، به طور کلی نسبت هنرهای زیبا و اصیل ایرانی گفتگو شده و جهات ذوقی و استعداد و پیشرفتهای هنری تبیین شده است. همچنین در این کتاب نظریات مختلف دانشمندان جهان درباره هنر و زیبایی و هنرهای زیبا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و مفهوم هنر را در معانی خاص و عام آن رسانده است.
شعر دوره سقوط با ویژگیهای خاص در تاریخ ادب عربی معرفی شده است. تقلید و تکرار و عدم نوآوری شعرا، رشد کمی شعر، معماگویی، بازی با حروف و کلمات، و استعمال بیش از حد صنایع بدیعی، از جمله صفاتی است که شعر دوره سقوط را به آن متصف نمودهاند. شرف الدین انصاری از شعرای قرن هفتم این دوره است. اغراض شعری او به مدح اختصاص یافته و فقط سه مورد رثاء در کل دیوان او ملاحظه میشود. او ابیات امرؤالقیس، متنبی، ابوتمام، کعب بن زهیر و عمربن ربیعه را تضمین نموده، و همه تضمینها از یک سطح برخوردار نیستند بلکه بعضی از آنها نقد پذیرند. زهدیات در شعر او از جایگاه ویژهای برخوردار است، که این امر به زمان شاعر و روحیه فردیش باز میگردد. اصطلاحات عروضی به کار رفته در شعرش و معماهای رد و بدل شده بین او و پدرش، از تأثیر او از عوامل سقوط حکایت میکند. اقتباسهای قرآنی در اشعار او بسیارند. بعضی از این اقتباسها به علت تکرار و کثرت، قوه خیال شاعر را تحت تأثیر قرارداده است، ولی برخلاف دیگر شعرا ایات محدود به سورههای خاصی نیست و از پراکندگی خوبی برخوردار است. اقتباس از آیات سوره شمس و نازعات به عنوان نمونه بارز اقتباس در شعر عربی مشهور گشته است. در مدائح نبوی او برخلاف دیگر بدیعه سرایان تاریخ و حدیث و روایت کمتر به چشم میخورد، علاوه بر اینکه اهل بیت (ع) در کنار پیامبر (ص) مورد توجه قرار گرفته است..
اين مقاله درباره يکي از مهمترين و محوريترين شخصيتهاي شاهنامه ـ سياوش ـ است. داستان اندوهناک سرگذشت سياوش بخش مهمي از شاهنامه را به خود اختصاص داده به گونهاي که تاثير آن بر حوادث و داستانهاي بعدي شاهنامه انکار نشدني است. ميتوان به قطع اذعان کرد که زيباترين و گيراترين داستان شاهنامه است که فردوسي بر اساس اصول تراژدي و داستاننويسي آن را به رشته تحرير درآورده است. در اين نوشتار به بررسي نقش آيينها در داستان سياوش پرداخته شده است. ردپاي بسياري از آيينهاي کهن در داستان قابل تشخيص است که استاد سخن بخوبي از عهده اداي معناي آن در قالب تراژدي جذاب و ماندگار برآمده است؛ آيينهايي که تا به حال نيز در قالب رسوم و سنتهاي نوروزي مانند حاجي فيروز و سوگ سياوش در جامعه جريان دارد. سياوش نه تنها شخصيتي اساطيري بلکه شخصيتي ديني است که در بسياري از متون ديني کهن مانند اوستا و بندهشن و... به وي اشاره شده است. پژوهش پيش رو سعي ميکند در حد امکان به بررسي آيينهاي مرتبط با سياوش: «حاجي فيروز»، و «سوگ سياوش» و ارتباط سياوش با خداي شهيد شونده نباتي در تمدن بين النهرين )دموزي) بپردازد.
یکی از عناصر کلیدی و بسیار تعیینکننده در داستاننویسی امروزی پرداختن به شخصیت و شخصیتپردازی است. اشخاص ساخته شدهای راکه در داستان و نمایشنامه ظاهر میشوند شخصیت مینامند و شخصیت؛ در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیتروانی و اخلاقی او، در عمل وی و در آنچه میگوید و میکند، وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیتهایی را که برای خواننده در حوزه داستان و رمان مثل افراد واقعی جلوه میکنند شخصیتپردازی میگویند. مقاله پیشرو به بررسی شخصیت و شخصیتپردازی در یکی از رمانهای دفاع مقدس به نام نخلها و آدمها پرداخته تا چگونگی پردازش شخصیتها و انعکاس و نمود واقعیت را در شخصیتهای این رمان نمایان سازد. این بررسی نشان میدهد، شخصیتهای رمان بیشتر به صورت مستقیم پردازش شدهاند. همچنین، استفاده هر چند اندک نویسنده از روش شخصیتپرداز ی غیرمستقیم، در کنار شیوه مستقیم و ارتباط منسجمی که میان شخصیت با دیگر عناصر داستان ایجادکرده در استحکام بنای داستان نقش ویژهای ایفا کرده است.