بررسي تقابل‌هاي دوگانه در آثار هنري و ادبي توجه برخي زبان‌شناسان، اسطوره‌شناسان، روايت‌شناسان و نشانه‌شناسان معاصر را به خود جلب کرده است. آنها بر اين عقيده‌اند که از اين منظر به درک و دريافت بهتري از آثار ادبي مي‌توان دست يافت. در اين پژوهش با نگاهي ديگر به اشعار خواجه شمس الدين محمد حافظ، به بررسي تقابل‌هاي دوگانه يا زوج‌هاي متقابل ـ به عنوان يکي از عناصر محوري اشعار او ـ خواهيم پرداخت و چنان که ديده مي‌شود، غالب غزل‌هاي حافظ از اين ويژگي برخوردارند. براي اين غرض 100 غزل از مواضع مختلف ديوان او انتخاب شد. در اين غزل‌ها 637 مورد تقابل دوگانه، يعني در هر غزل تقريبا 6.4 مورد، ديده شد. اين تقابل‌هاي دوگانه در سه بخش واژگاني و لفظي (35%)، معنايي و فکري (54%) و ادبي (11%) دسته‌بندي شده‌اند. زوج‌هاي متقابل معنايي در اشعار حافظ بسامد بيشتري دارند. برخي از اين زوج‌هاي متقابل زيرشاخه مفاهيم کلاني است که در ديوان خواجه کاربرد بالايي دارند، تقابل‌هايي نظير زهد و شادنوشي، نقص و کمال، تهيدستي و توانگري و .... حافظ از طريق اين تقابل‌ها غزل‌هاي خود را تشخص خاصي داده و سبک شعري خود را از ديگران متمايز کرده است.

منابع مشابه بیشتر ...

57df90a3e31d3.PNG

تحليلي انتقادي از مسئله جنسيت و زنانگي در تفکر ابن عربي

ملیحه علیزاده

در ميان منابع تصوف، آثار ابن عربي حاکي از نگاهي متعالي و مثبت به مساله زنانگي است. اين مقاله بر آن است تا نشان دهد در پس نگاه استعلايي او به زن، تقابل‌هاي دوگانه‌اي که از نظرگاه هلن سيکسو، مبناي برخوردهاي متفاوت با زن و مرد قرار گرفته و در نهايت به شکل‌گيري نگاهي مردسالار مي‌انجامد، خودنمايي مي‌کند. در بخش نخست مقاله، مباني هستي شناسانه‌اي که بر نحوه برخورد ابن عربي با مساله زنانگي موثرند مطرح شده و در بخش‌هاي بعدي، نظرگاه‌هاي منفي و مثبت او به زن که نمايانگر تفکر او درباره مشخصه‌هاي جنسيتي است مورد تحليل قرار مي‌گيرد. در خلال چنين تحليلي، دگرديسي عناصر مردسالارانه به مفاهيم متافيزيکي در تفکر ابن عربي نشان داده مي‌شود.

57b94d0b107c9.PNG

تقابل‌هاي دوگانه در شعر احمدرضا احمدي

عنایت الله شریف پور, محمدرضا صرفی, یحیی طالبیان, فاطمه کاسی

ساختارگرايي ادبي يکي از روش‌هاي تحليل است که در دهه 1960 به اوج شکوفايي رسيد و ريشه آن را در زبان‌شناسي ساختارگرا بايد جست. تقابل‌هاي دوگانه اساس تفکر ساختارگرا است. در اين مقاله، شعر احمد رضا احمدي بر مبناي همين تقابل تحليل شده است که ما را به شناخت متفاوت و تازه‌اي از شعر او رهنمون مي‌گردد. احمدي، از شاعراني است که با انتشار کتاب طرح در سال 1341 به عنوان بنيان گذار موج نو شناخته شد. تقابل‌هايي که مد نظر است، در سه دسته کلي حضور و غياب جاي مي‌گيرند: 1. بينش نوستالژيک (کودکي/ بزرگسالي، وضعيت مطلوب گذشته/ وضعيت نامطلوب امروز) 2. مرگ و زندگي 3. شکوه و شکايت (ارزش‌ها/ ضد ارزش‌هاي شعري گذشته و زمان حال شاعر، ارزش‌ها/ ضد ارزش‌هاي اخلاقي، انساني ...). نتايج به دست آمده نشان مي‌دهد، تعداد اشعاري که در شکوه و شکايت جاي مي‌گيرند، بيش از ديگر تقابل‌هاست. تقابل عمده شعر احمدي، تقابل بين فرم و محتوا است؛ همان تقابل شکل‌هاي جديد موج نويي با محتواي اندوهناک. همچنين پيشنهادهاي شعري احمدي را در حوزه‌هاي زباني و فرمي در اشعار شاعراني چون، علي باباچاهي، سيد علي صالحي و همچنين شعر شاعران حرکت و پست مدرن مي‌توان مشاهده کرد.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

578b2eaa94fe0.PNG

بررسی داستان رستم و اسفندیار بر مبنای دیدگاه کلود برمون

علیرضا نبی لو

در این مقاله داستان رستم و اسفندیار که از داستان‌های محوری شاهنامه است، بر اساس نظریه کلود برمون بررسی می‌شود. این دیدگاه با توجه به اینکه شکست و عدم توفیق قهرمان را نیز در نظر می‌گیرد، با داستان مورد بحث مطابقت بیشتری دارد. این داستان بر اساس نظر برمون سه کارکردِ امکان یا استعداد، فرایند و پیامد را در خود دارد و همچنین در آن، سه توالی زنجیره‌ای، انضمامی و پیوندی را می‌توان بررسی و تحلیل کرد. اسفندیار قبل از رفتن به زابلستان، اسفندیار در زابلستان و کشته‌شدن او سه توالی و پی رفت فرعی روایت هستند که در ضمن یک توالی اصلی بیان شده‌اند. دیباچه داستان، سخن گفتن اسفندیار با مادر و پدر در مرحله امکان قرار می‌گیرد. رفتن اسفندیار به زابل و مجادله و مبارزه او با رستم و استمداد رستم از زال و سیمرغ در مرحله فرایند، فعلیت، قطعیت یا گذار قرار می‌گیرد. کشته‌شدن اسفندیار و مکاتبه رستم با گشتاسب نیز در مرحله پیامد می‌گنجد که نشان دهنده عدم توفیق قهرمان (اسفندیار) است. دو نوع شخصیت مورد نظر برمون؛ یعنی کنشگر و کنش‌پذیر را در اسفندیار و رستم می‌توان دید و این روایت، تبدیل بهبودی به اغتشاش و برعکس آن است؛ یعنی تعادل اولیه برای اسفندیار و رستم به فقدان تعادل برای اسفندیار و نهایتاً برگشت تعادل برای رستم ختم می‌شود. از دستاوردهای این مقاله نشان‌دادن هنر روایتگری و شگردهای داستان‌سرایی بی نظیر فردوسی است، زیرا تمام اجزای نظریه برمون در این داستان رعایت شده است. فردوسی تمام عناصر روایی مانند تغییر و تنوّع موقعیت‌ها، تنظیم توالی پی رفت‌ها، توجه به حالات‌روانی و عملکرد شخصیت‌ها و اختیار انتخاب‌دادن به قهرمان و خصم در گزینش هدف را مدنظر قرار داده است.

پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی مشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/پژوهش درباره فردوسی
مقاله
57809ebd3cdc0.PNG

بررسي و تحليل ساختار روايي هفت‌خوان رستم

علیرضا نبی لو

در اين پژوهش، داستان هفت خوان رستم از منظر ساختارگرايان، تحليل و بررسي شده است. در بررسي ساختار روايت و داستان، ضمن پژوهش روابط حاکم ميان اجزاي روايت، به شناخت سازه‌هاي داستاني و دريافت الگوي مشترک و محدود مي‌توان دست يافت. در اين مقاله، داستان هفت خوان رستم از منظر سه تن از روايت‌شناسان ساختارگرا، يعني پراپ، گرماس و تودوروف بررسي شده است. در روش پراپ جستجوي خويشکاري‌ها و حوزه‌هاي عمل اشخاص برجسته‌تر است. از نظر گرماس داستان‌ها داراي کنشگرهاي شش گانه و سه زنجيره اجرايي، ميثاقي و انفصالي هستند. تودوروف نيز در بررسي روايت، تمام داستان‌ها را به قضايا و جمله‌هايي تقليل مي‌دهد که شامل يک نهاد و يک گزاره است، نهاد نقش عامل را دارد و اغلب معادل يک اسم خاص است، گزاره نيز شامل يک صفت يا فعل است. هفت خوان رستم از منظر پراپ داراي مراحل آغازي، مياني و پاياني است و هفت حوزه عمل و خويشکاري‌هاي متعددي در آن ديده مي‌شود، شش کنشگر مورد نظر گرماس عبارتند از:فرستنده: زال + فاعل: رستم+ هدف: نجات کيکاووس + ياريگر: جهان آفرين، رخش و اولاد (بعد از اسير شدن) + رقيب: همه نيروهاي شرور در هفت خوان اعم از شير، اژدها، تشنگي، زن جادوگر، اولاد، ارژنگ ديو و ديو سپيد +گيرنده: کيکاووس، از منظر تودوروف اين داستان را به قضيه‌هاي زير مي‌توان تقليل داد: K شاه است، R پهلوان است، D ديو و نيروهاي شرور است، K گرفتار D مي‌شود، R، D را مي‌کشد، R، K را از دست D نجات مي‌دهد.

پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی مشاهیر ادبیات فارسی/فردوسی/پژوهش درباره فردوسی
مقاله