به باور رولان بارت، ميان نوشتار و تصوير دو نوع رابطه هست: در رابطه نوع اول (لنگر)، نوشتار دامنه باز تصوير را محدود مي‌کند و در رابطه نوع دوم (بازپخش)، نوشتار و تصوير مکمل يکديگرند. کرس و ليون رابطه ديگري به نام «يک تصوير ـ چند کلام» را مطرح مي‌کنند که در آن، تصوير براي ساخت معنا استقلال دارد. اما انواع ديگري از ارتباط ميان تصوير و نوشتار هست که بارت، کرس، ليون و ديگران به آن اشاره‌اي نکرده‌اند. در اين نوع رابطه، تصوير باعث تغيير معناي نوشتار مي‌شود. در اين پژوهش، براي نشان‌دادن چگونگي شکل‌گيري چنين رابطه‌اي، از نظريه ادغام مفهومي فوکونيه و ترنر استفاده مي‌کنيم که البته، خود ايشان اين الگو را براي تبيين چگونگي کارکرد زبان مطرح کرده‌اند. در اين پژوهش، بر اساس چهار فضايي که در توليد معنا دخيل هستند و چهار نوع ادغام مختلفي که انواع روابط تصوير و نوشتار را نشان مي‌دهند، به بررسي چگونگي شکل‌گيري و خوانش آثار ادبي ديداري که از تلفيق تصوير و نوشتار ايجاد مي‌شوند، مي‌پردازيم و همچنين نوع جديدي از درک رابطه ميان تصوير و نوشتار را معرفي مي‌کنيم.

دیگر آثار نویسنده بیشتر ...

589ce0ed2680f.PNG

«داستان کلان» به مثابه ژانری جدید در شکار سایه، اثر ابراهیم گلستان

لیلا صادقی

پدیده‌ها دارای دو ساختار خرد و کلان هستند. ساختار خرد به اجزای یک اثر و زنجیره‌ی جمله‌ها در گفتمان می‌پردازد و ساختار کلان در سطحی بالاتر به پردازش اثر که پیرنگ یا مفهوم کلی اثر را شامل می‌شود. در اثر تعامل میان این دو ساختار، ساختار دیگری ایجاد می‌شود که داستان کلان نامیده می‌شود. این ساختار عبارت است از داستان‌های غیر مرتبطی که دارای ساختارهای طرح‌واره‌ای مشابهی هستند، به طوری که ساختار کلان فضای طرح‌واره‌ای پیرامتن با فضای دیگر متون موجود در یک اثر ادغام شده و به فضایی جدید منجر می‌شود. پرسش این پژوهش چیستی داستان کلان و چگونگی کارکرد آن در گفتمان داستانی است و اینکه چگونه ساختارهای خرد و کلان برای ساختن یک داستان واحد با یکدیگر سازگار می‌شوند؟ فرضیه‌ی این پژوهش وجود ساختاری است که در اثر تعامل ساختار کلان و خرد در “شکار سایه”، اثر ابراهیم گلستان رخ می‌دهد و به مثابه‌ی لایه‌ای عمل می‌کند که ساختارهای ازهم گسسته را به‌واسطه‌ی استفاده از ابزارهای پیرامتنی به هم پیوند می‌دهد و رمان‌گونه‌ای متشکل از داستان‌های کوتاه شکل می‌دهد. پیوند این داستان‌ها به واسطه داستانی‌ ناگفته که همان داستان کلان است، شکل می‌گیرد و در نتیجه، جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد که همه افراد آن علی‌رغم تفاوت‌هایشان، الگوی یکسانی را در زندگی خود تکرار می‌کنند و آن انتخاب راه غلطی است که منجر به بیهودگی و پوچی می‌شود. از ویژگی‌های بارز داستان کلان، روایت داستان به‌واسطه ساختار و چیدمان اثر و نه به واسطه‌ بیانگری است.

پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی پژوهش‌ها/پژوهش در ادبیات داستانی
مقاله
58997738785fb.PNG

بررسي عناصر جهان متن بر اساس رويکرد بوطيقاي شناختي در يوزپلنگاني که با من دويده‌اند اثر بيژن نجدي

لیلا صادقی

نقد ادبي به دليل وجود محدوديت‌هايي قادر به اتصال «جهان متن» به جهان خواننده و بررسي همه زواياي متن داستاني نيست. به اين منظور نياز به نظريه‌اي است که هم از ديدگاه علمي و هم از ديدگاه خلاقيت ادبي بتواند وارد فضاي متن شود. نظريه جهان‌هاي متن در بوطيقاي شناختي اين امکان را ايجاد مي‌کند. در اين مقاله به تحليل مجموعه داستان بيژن نجدي به نام يوزپلنگاني که با من دويده‌اند، با توجه به لايه‌هاي مختلف جهان‌هاي متن مي‌پردازيم. پرسش‌هاي پژوهش اين است: آيا نظريه «جهان متن» قادر است عناصري را که به ساخت روايت داستان‌هاي نجدي منجر مي‌شود، شناسايي کند؟ و ديگر اينکه توليد و دريافت جهان داستاني نجدي چگونه از ديگر نويسندگان متمايز مي‌شود؟ فرضيه پژوهش نيز اين است که سه لايه «جهان گفتمان»، «جهان متن» و «جهان زيرشمول» هرکدام بخشي از روايت داستاني را شکل مي‌دهند. در پاسخ به پرسش دوم، فرض بر اين است که نجدي در آثار خود، با ايجاد عناصر مشترک در همه داستان‌ها جهان گفتماني منسجمي ايجاد مي‌کند و بدين سان داستان‌هاي مجزا را به صورتي نامريي به هم مرتبط مي‌کند؛ اين ويژگي او را از ديگر نويسندگان متمايز مي‌کند. با توجه به مطالعه آثار او، هر جهان مي‌تواند جهان‌هاي ديگري را در خود درونه‌گيري کند و به شکل‌گيري فضاي داستاني با شگردهاي مختلف روايي بينجامد. جهان‌هاي زيرشمول به ساخت روايت داستاني با استفاده از فعال‌سازي داستان‌هاي زيرساختي مي‌انجامد که مشخصه اصلي آثار نجدي است.

پژوهش‌ها/نقد و نظریه ادبی پژوهش‌ها/پژوهش در ادبیات داستانی
مقاله