در تذکرهها، کتابهاي تاريخ ادبيات، فهرستها و ساير مراجع به دليل گستردگي و پراکندگي موضوعي، گاه مطالبي نقل ميشود که نميتوان به درستي همه آنها اطمينان داشت؛ يکي از آن موارد، انتساب آثار نسبتا زيادي به ده نامههاست. اين وضعيت گاه نيز حاصل پيش داوريهاي غيرتحقيقي و اعتماد بدون مراجعه به اصل آثار است که برخي محققان مرتکب شدهاند و به اندک نشانهاي مانند شباهت نام يا اشاره صرفا واژگاني و نه اصطلاحي، يا صرف يادکرد شخصي و مشاهده در کتابي، حکم به تعلق اثري به نوع خاصي دادهاند؛ به طوري که 23 منظومه به نام ده نامه در اين آثار ثبت شده است که نيمي از آنها واقعا ده نامه نيستند. پرسشهاي تحقيق نوشته حاضر، گرد اين موارد هستند که نظريههاي انواع ادبي چه مطالبي را بررسي ميکنند؟ چه ملاکها و ابزارهايي بيشتر به کار تشخيص انواع ادبي ميآيند؟ آيا همه آثاري که نام ده نامه بر آنها نهاده شده است، ده نامه هستند؟ در پايان، پس از حذف 11 اثر که منسوب به ده نامهاند، 12 اثر باقي ميماند که از اين تعداد 7 منظومه کاملا با معيارهاي تعيين کننده ژانر ده نامه همخوان هستند که عبارتند از: منطق العشاق اوحدي مراغهاي، محبت نامه ابن نصوح، عشاق نامه عبيد زاکاني، تحفه العشاق رکن صائن سمناني، روح العاشقين شاه شجاع، روضه المحبين ابن عماد و محبوب القلوب حريري. 3 اثر الحاقي به ژانر ده نامه نيز وجود دارد که عبارتند از: عشاق نامه عراقي، صحبت نامه همام تبريزي و سي نامه اميرحسيني هروي. اما 2 اثري که بدون بررسي باقي ماندند، روضه العاشقين عزيز بخاري و عشرت نامه هستند.
نویسنده این کتاب به صراحت اقرار میکند که مشروعیت آن بیشتر از هر چیزی از اثر مشهور دانیل کالاهان با عنوان "پنجاه فیلسوف کلیدی" (۱۹۸۷) الهام گرفته است. اگرچه تفاوتهای معینی این اثر را از سایر آثار مشابه متمایز میسازد؛ کالاهان باید فیلسوفانی را در طول تاریخ فلسفه انتخاب میکرد که نیز به عنوان شخصیتهایی شناختهشده در میان عموم مردم بودند، مثل فیگورهایی چون افلاطون و هابز یا سارتر. با این حال، انتخاب جان لچز فیلسوفان معاصری که گاه هنوز تا شهرت فاصله داشتند بود. به علاوه، سوال تکراری در مورد تشکیل مجموعه "پنجاه متفکر کلیدی" بیش از سایر آثار مشابه مطرح شد: آیا توافقی در مورد انتخاب متفکران و فیلسوفان وجود دارد که بعضی از آنها هنوز هم در زمان تدوین این اثر در دسترسند؟ به عبارت دیگر، آیا در واقع اسامی مهمترین فلاسفه معاصر در این لیست محل دارند یا میتوان اسامی دیگری را نیز در نظر گرفت؟ این چالش خود باعث جایگزین شدن اسامی چون آگامبن، بادیو، برگسون، باتلر، دریدا، هایدگر، هوسل، ماتراورز، ویریلیو و ژیژک در ویرایش دوم این کتاب شده است. از دیدگاه نویسنده، مبنای کار او نیز در انتخابهای روشنکننده و آموزندهٔ آثار بوده است. لچز پنجاه متفکر کلیدی معاصر را در ده گروه تقسیمبندی کرده تا تفکرات آنها را درک کنیم: ساختارگرایی ابتدایی، فنومنولوژی، ساختارگرایی پسااستراکچرالیسم، نشانهشناسی، فمینیسم موج دوم، پسامارکسیسم، مدرنیته، پسامدرنیته و در نهایت تفکرات الهامگرفته از زندگی. امیدواریم این تقسیمبندی به خوانندگان در درک جهتگیریهای فکری متفکران و همچنین درک کلی از معنا و مفهوم این مجموعه کمک کند.
این کتاب نوشته راجر وبستر، مدیر گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه لیورپول جان مورز در انگلستان است. هدف نویسنده آن بوده که راهنمایی مقدماتی درباره عمدهترین موضوعات نظریه ادبی و کاربرد آنها در بحثهای نقادانه ادبیات فراهم آورد. از جمله محاسن این کتاب، آن است که نویسنده برای تبیین مفاهیم نظری، ابتدا از اصطلاحات متداولتر و آشناتر استفاده کرده و بنابراین خواننده ناآشنا با مباحث نقد ادبی جدید راحتتر میتواند بحثهای کتاب را دنبال کند. ساختارگرایی، فرمالیسم روسی، مکتب باختین، نظریه زبانشناسانه رومن یاکوبسون، روایتشناسی، نقد مارکسیستی، فمینیسم، نقد روانکاوانه، واسازی و ... از جمله نظریات و مفاهیمی هستند که نویسنده آنها را به زبانی فهمیدنی برای خوانندگان ادبیات تبیین کرده است.
کتابهاي اخلاقي حجم نسبتا زيادي از آثار ادبي را به خود اختصاص داده است. اين مقاله در پي يافتن سرچشمههاي تکويني اين کتابهاي اخلاقي و بويژه تبيين جايگاه اخلاق جلالي تنظيم شده است. چون اين کتاب به پيروي از اخلاق ناصري خواجه نصير توسي نوشته شده و اخلاق ناصري نيز با اقتباس از تهذيب الاخلاق مسکويه تاليف گشته است به نظر ضروري ميرسيد که درباره جريان اخلاقنويسي در ايران بحث شود. در اين مقاله ضمن بررسي ريشههاي تاريخي و سنتهاي مهم اخلاقنويسي به طور جداگانه به سنت اسلامي ميپردازيم و سه کتاب اخلاق ناصري، اخلاق جلالي و اخلاق محسني را که نمايندگان اصلي اين سنت به شمار ميروند، بررسي ميکنيم. در پايان مدل تبارشناسيک آثار اخلاقي را در ايران با تاکيد بر تبيين جايگاه «اخلاق جلالي» ترسيم خواهيم کرد. آنچه در پي ميآيد تلاش مختصري است در توضيح برخي از وجوه انديشه دواني در کتاب اخلاقي جلالي.
نشانه ـ معناشناسي يکي از ابزارهاي علمي تحليل نظامهاي گفتماني است که سازکارهاي شکلگيري و توليد معنا را در متون بررسي و مطالعه ميکند. در نشانه ـ معناشناسي با عبور از نشانهشناسي ساختگراي محض به نشانهشناسي پديدارشناسي و نشان دادن مسير حرکت نشانهها به نشانههاي استعلايي، عوامل معرفت شناسانه آثار فرصت بروز و ظهور بيشتري مييابد. شعر «عقاب» از پرويز ناتل خانلري و «آرش کمانگير» از سياوش کسرايي، اشعاري روايت محور هستند که به دليل در برداشتن ماهيتهاي شوشي و کنشي گوناگون و پروراندن کنشهاي ارزش آفرين و اسطورهساز در نهايت داستان، ويژگيهاي يک روايت را دارند و از اين جهت، براي بررسي و تجزيه و تحليل نشانه ـ معناشناختي گفتمانهاي حاکم بر آنها ارزشمند و درخور توجه هستند. در ابتدا و ميانه اين دو داستان، نظامهاي گفتماني تجويزي و القايي يا تعاملي شناختي جريان دارد. در ادامه، به دنبال گفت وگوها و پديداري روايتهاي تعاملي، دو نظام ارزشي شکل ميگيرد که از چالش ميان آنها ديناميک معنايي گفتمان تامين ميشود و به نظام تنشي ميانجامد که بر اساس دو ارزش گسترهاي و فشارهاي قابل تبيين است. اين پژوهش ضمن تحليل انواع نظامهاي گفتماني مانند نظام گفتماني تجويزي، القايي و رخدادي در اين دو شعر، به بررسي اين متون از ديدگاه نظريات تقابلي گرمس و مربع معنا و گذر از مربع معنايي به فرايند تنشي ميپردازد و در پي پاسخ به اين پرسش است که شعر روايي فارسي تا چه حد ظرفيت تحليل نظامهاي گفتماني را داراست.