صورت داستانپردازی و پردازش مفهومی رمانهای قرن بیستم درحیطههای روایتبخشی، ساختارسازی، محتواگرایی و واژهگزینی، از دغدغههای اساسی نویسندگان بهشمار میرود و ایدئولوژی و نظام جهانبینی افسارگسیخته رایج در این عصر را تحتالشعاع قرار داده است. ادبیات معاصر فرانسه، درپی ورود پرهیاهوی لویی ـ فردینان سلین به عرصه رمانپردازی قرن بیستم، در کالبدهای ابداعی و ساختارشکنانه، شکلی نوین به خود گرفت و تقدم دالها، نظام ساختارمند صوری و معنایی سنتی را درهم کوبید، زبان فردی را شناسایی کرد و اجتماع انسانی را در هالههای تمایز و تفاوت، زبانستیزی و معناگریزی در دوران پرتلاطم و جنگآلود سلین، در تنگنا قرار داد؛ درنتیجه، اسلوبهای بیانی رایج در زبان گفتاری سلین، ساحت زبان نوشتاری را درهم شکست و هیجان و بازخورد صریح و آنی زبان گفتار را به خواننده انتقال داد. در مقاله حاضر، صورتهای مختلف و تأثیرگذار این عناصر گفتاری، زبانی و ساختاری را بررسی کرده و با کنکاش در رمانهای این نویسنده برجسته قرن بیستم، وجوه و شاخصهای سنتشکن داستانی وی را با تکیه بر برخی اندیشههای معاصر، درحیطههای متن، زبان، نوشتار و ساختارشکنی، تحلیل کردهایم.
این کتاب درباره زبان فارسی امروز و برای همگان است؛ با توجه به اینکه چند میلیون نفر از ایرانیان و سخنگویان به فارسی هستند که زبان مادریشان فارسی نیست و زبان مادری بخشی از آنان از زبانهای ایرانی به معنای اصطلاحی هم نیست. فرهنگی در شناخت واژهها و ویژگیها و الگوهای واژهسازی در فارسی امروز و دشواریهای رایج در زبان است، برای همه فارسیزبانان و بهویژه جوانان ایرانی خارج از کشور. بنیاد این فرهنگ بر «زبان معیار» است که زبان ملی و رسمی، فرهنگی و علمی، مطبوعاتی و آموزشی کشور است و «زبان گفتار» که زبان محاوره روزانه است و «زبان عامیانه» که مردم فرهیخته در رفتار اجتماعی از ادای آنها احتراز میکنند.
رویآوری به ادبیات جدید، به تقریب از اوایل مشروطیت در ایران آغاز شده است، با کتابهایی نظیر سیاحتنامه ابراهیم بیگ زین العابدین مراغهای و مسالک المحسنین میرزا عبدالرحیم طالبوف که در واقع داستان به صورت معمول و شناخته شده امروز نبود، بلکه داستان - مقاله یا مقالهای رمانگونه بود که به قصد انتقاد از اوضاع اداری و اجتماعی روزگار نوشته شده بود. اساس این کتاب بر پنج بخش نگاشته شده است: قصه و قصههای عامیانه، داستان و داستان کوتاه، رمان، پیشکسوتهای داستان کوتاه، نگاهی کوتاه به داستاننویسی معاصر ایران.
شناخت شرق و دنیای ادب و هنر شرقیان بیش از هر چیز مرهون شرقشناسان و نویسندگانی است که در شناساندن فرهنگهای شرقی پیشتاز بودند و این امر مهم از سدههای هفده و هجده میلادی شروع شده و در قرن نوزدهم و بیستم رنگ و بوی علمی، تطبیقی و آکادمیک به خود گرفت. از میان این ادیبان شرقنگار، ویکتور هوگو، پیشوای مکتب رُمانتیسم، شاعر و نویسنده قرن نوزده فرانسه، از ورای نوشتهها و ترجمههای شرقشناسان، بهویژه با شناختن آیین زرتشتی و شاعران و ادیبان ایرانی همچون سعدی، فردوسی و حافظ، توانست مفاهیم و اندیشههای شرقی را در قالب اشعار حماسی و تاریخیِ خود به شکل منظوم بسراید. ذهن خیالپرداز و رُمانتیک ویکتور هوگو در بیان تصویر زیباییِ هنر و سُنتهایِ مشرق زمین، در طول اشعار وی موج زده و خوانندۀ معاصر را همچون خوانندۀ قرن نوزده مجذوب روشناییهای اهورایی میکند. در این مقاله سعی بر آن داریم تا با نشاندادن تأثیر و الگوپذیریِ هوگو از افکار زرتشتی، هنر و فرهنگ شرق و خالقان شاهکارهای ادبی زبان فارسی، اُفق جدیدی در درک و واکاویِ دنیای خیال و تحلیل اندیشههای استنباطی وی از تاریخ، جامعه و انسانیت ترسیم کنیم.