در معنیشناسی شناختی، دانش زبانی مستقل از اندیشیدن و شناخت نیست و زبان بخش جداییناپذیری از قوای شناختی ذهن تلقی میشود. همچنین در چارچوب مطالعات شناختی نگاهی میانی به استفاده زبان و دانش زبانی در نظر گرفته میشود. به اعتقاد زبانشناسان شناختی صورت و نقش دو روی سکه شناخته میشوند و هیچ یک اولویتی نسبت به دیگری ندارند. مقاله حاضر به بررسی مفهوم «پیشنمونهگی» از منظر معنیشناسی شناختی و اهمیت پیشنمونهها در درک و تعبیر جهان خارج و اصول مقولهبندی مفاهیم زبانی میپردازد. براساس این نظریه، پیشنمونه عضو کانونی و بارز هر مقوله است و سایر اعضا بر حسب شباهتشان با این عضو تعریف میشوند. در این مقاله پس از اشاره به نظریههای مطرح شده در مورد پیشنمونهگی به تأثیر این مفهوم در مقولهبندی اشاره شده و هر چند در وهله اول پیشنمونه مفهومی وابسته به معنی است ولی برای تعیین مقولات آوایی، صرفی، نحوی و مجموعهای از مفاهیم دیگر به پیشنمونهها وابستهایم و پیشنمونهها به عنوان ابزارهای تحلیلی به زبانشناسان شناختی کمک میکند تا بتوانند رابطه میان مفاهیم مختلف را تبیین کنند.
یکی از حوزههای پژوهش ادبیات تطبیقی بررسی تشابهات و تطور شگردهای ادبی در ادبیات سرزمینهای مختلف است. شگردپردازی و توجه به فنون داستاننویسی در رمان قرن بیستم جلوه و ظهور بیشتری داشته و به ابداع ابزارهای بیانی چندی انجامیده است. اقتباس از اثری متقدم ـ که جان وایت آن را پیشنمونه مینامد ـ یکی از این شگردهای ادبی است. استفاده از پیشنمونه در خلق رمان چندین کارکردهای دارد که از جمله میتوان ایدهپروری و مقایسه میان دو متن را از اهم آنها دانست. در آثار موسوم به ادبیات مدرن فارسی نیز نمونههایی از اینگونه اقتباسهای ساختاری دیده میشود که یکی از شاخصترین آنها رمان سمفونی مردگان است که با الگوگیری از داستان هابیل و قابیل، به مثابه پیشنمونه، در پی برقراری تناظر میان این دو داستان بوده است. در این جستار، در عین مقایسه کار عباس معروفی با همتاهای غربیاش، و با استفاده از تعریفها و کارکردهایی که جان وایت برای این شگرد ادبی برشمرده است، به بررسی و سنجش میزان موفقیت معرفی در استفاده از پیشنمونه میپردازیم.
در زبانشناسی شناختی، وجود رابطه یک به یک بین عناصر جهان خارج و صورتهای زبانی زیر سوال میرود. زبانشناسان شناختی معتقدند که یک موقعیت واحد را میتوان به صورتهای مختلف در زبان بیان کرد و طرق مختلف شناسهگذاری (کدگذاری) یک موقعیت واحد، متضمن مفهوم سازیهای متفاوت است. از سوی دیگر، گاه یک صورت زبانی، مفهومسازیهای متفاوتی را شناسهگذاری میکند. واژه پیش در زبان فارسی، در کنار معانی متعدد مکانی خود، دارای دو معنای زمانی هم هست که به ظاهر با هم متضادند. «پیش» گاه دلالت بر قبل و گذشته دارد گاه به آینده ارجاع میدهد. این نوشتار در پی پاسخ به این پرسش است که چرا واژه «پیش» در حوزه معنایی زمان، دارای دو معنای کاملاً متضاد است. نگارندگان نشان میدهند که به کمک آموزههای معناشناسی شناختی و به طور خاص، به کمک «استعارههای مفهومی» و «طرحوارههای تصوری» پیشنهادی لیکاف میتوان این واقعیت زبانی را بهدرستی تبیین کرد.
مقاله حاضر به مطالعه «پیشنمونه ساختگذرا در افعال فارسی» میپردازد. تاکنون «گذرایی» از جنبههای مختلفی بررسی شده و یکی از موضوعهای مطرح در مطالعات دستوریان و زبان شناسان بوده است. هر چند در زبان فارسی این ساخت از دیدگاههای مختلفی ارزیابی شده، تاکنون مطالعات محدودی در این زمینه از منظر شناختی انجام شده است. هدف عمده تحقیق حاضر دستیابی به تعریفی جامع و مانع برای ساخت گذرا برحسب شناخت فارسی زبانها است. به این منظور، نویسنده با درنظر گرفتن هفت ملاک اصلی و یک ملاک فرعی به معرفی پیش نمونه این ساخت پرداخته است. طبق نتایج تحقیق حاضر، ساختگذرا را نمیتوان به لحاظ صورت یا نقش به تنهایی مطالعه کرد، بلکه برای تشخیص این ساخت، به طور همزمان به صورت و نقش وابستهایم و در تعریف این ساخت باید پیوستاری برای آن در نظر بگیریم. به عبارتی میتوان افعال را در پیوستاری از گذرایی توصیف کرد و آنها را به سه گروه افعال گذرای پیش نمونهای، افعالگذرای غیر پیش نمونهای و افعال ناگذرا تقسیم کرد.