این پژوهش بر آن است تا به بررسی و تحلیل زندگی و شعر دو شاعر سدههای دهم و یازدهم هجری بپردازد که با فاصله زمانی نسبتاً کوتاهی با یکدیگر میزیستهاند و هر دو یک تخلص داشتهاند. طهماسب قلی بیگ یزدی از شاعران ایرانی و از نوادگان دختری اسماعیلمیرزا فرزند شاه طهماسب صفوی است که عرشی تخلص میکرد و در اواخر سده دهم هجری میزیست. میرمحمد مؤمن متخلص به عرشی و مخاطب به نادرالعصر نیز سراینده، عارف و خوشنویس سده یازدهم هجری و فرزند میرعبدالله مشکین قلم متخلص به وصفی، شاعر و خوشنویس کرمانی تبار است که آثار متعدد منظوم و منثوری از خود به جا گذشته است.
یکی از بهترین روشهایی که تا امروز در جهان برای بیان احساسات، اعتراضات و بیان موضوعات دیگر خلق شده «شعر» است. دنیای شعر دنیای لطیف، ساده و دوستداشتنی است. حرفی که با عروض خاصی بر دل مینشیند. ادبیات معاصر ایران در دل تاریخ خود نویسندگان و شاعران پرآوازه زیادی داشته است که هرکدام از آنها سبک و طبع متفاوتی داشتهاند. «سیمین بهبهانی» شاعر نامدار ایرانی در کتاب «یاد بعضی نفرات» از شاعران و نویسندگانی که در دوره او میزیستهاند، نوشته است. این کتاب شامل خاطرات، مقالات، مصاحبهها و دیدارهای اوست. کتابی که اگرچه تنها یک کتاب است اما خواننده را با چندین کتاب و چندین نویسنده آشنا میکند. در این اثر گوشههایی از زندگی، احوال و آثار برخی افراد همچون «منوچهر آتشی»، «هوشنگ ابتهاج»، «احمدرضا احمدی»، «پگاه احمدی»، «مهدی اخوان ثالث»، «پروین اعتصامی»، «قیصر امین پور»، «گلی ترقی»، «صادق چوبک»، «سهراب سپهری»، «همایون شجریان»، «شیرین عبادی»، «فروغ فرخزاد»، «فریدون مشیری» و «عباس معروفی» را در قالب خاطرات، دریافتها و برداشتهای شاعرانه شرح داده شده است. وی در ابتدای این مجموعه با لحنی شاعرانه به برخی خردهها در باب شعر خود پاسخ میگوید و طی آن, به این موضوعات اشاره میکند : زمان و شعر, انسجام در شعر امروز و شعر سنتی, ارزش طنین واژهها, ارزش تشکل واژهها, زبان شاعر, تصویر, شعر کم تصویر و تصویر کنایی. سیمین بهبهانی علاوه بر اینکه در شاعری استاد بود، در نثرنویسی و خاطرهگویی نیز تبحری ویژه داشت. او هم شعر اجتماعی میسرود و هم شاعری اجتماعی و پر حشر و نشر بود. او در این کتاب گوشههایی از زندگی، احوال و آثار برخی شعرا و نویسندگان معاصر را ـ بعضا در قالب خاطرات و دریافتهای شاعرانه ـ به دست میدهد. سیمین بهبهانی درباره این کتاب مینویسد: «بیشترینه نوشتههایم در این مجموعه، حاصل دقت در آثار و احوال یاران و عزیزان و شناخت رفتار و گفتار ایشان بوده و به خاطره همنشینی با آنان در آمیخته، و کمتر فصلی است که از این گونه حال و حکایت بیبهره مانده باشد. اسلوب نگارش یادگزارهها گاه ساده است و گاه پیرایهمند: نظر به موقعیت و احوال خودم، از هر دو شیوه بهره گرفتهام. این حقیقت را هم هیچگاه فراموش نکردهام که هر هنرمند، در آنچه میآفریند، بازتابی از چند و چون روان و ضمیر خویش دارد. از اینروست که ضمن اندیشیدن درباره هر اثر، به خلق و خوی آفریندهاش هم توجه داشتهام.... ...آتشی هیچگاه با تهران، با آدابورسوم ساختگیش، با خندهها و تعارفهای مصلحتیش، با زندگی ی «بی تنور» و «بیبوی نان گرم» انس کامل نگرفته است. در این شعر، اما، یکباره بدگمانی و بیزاری به گونهی حیلهگری پلید، که عمری «مصراع آخرینش را در تیررس نشسته است»، چهره مینمایاند. گویا انگیزهی گریز از تهران، تهرانی که بهترین سالهای جوانی او را مصروف خودکرده است، با همین شعر در او بیدارمیشود، گرچه پیش از این هم این انگیزه، گیج و گم، در پاری از شعرهای پیشینش رخ مینموده است. باز هم یادآور میشوم: آتشی خود به من گفته است که شأن شعر را فراتر از پرداختن به حوادث روزمره و جزئی میداند. اگر در شعرش به دنبال نشانههایی از این قبیل بگردی، هرقدر هم که دوستت بدارد، روی ترش میکند و به نفی و انکار میکوشد؛ باشد. اختلاف من و آتشی همین جاست. من به ملموسترین حوادثی که با سرنوشت وطنم، هموطنم، جهانم و کل کرهی ارض بستگی دارد میاندیشم و آتشی به چیزی فراتر از اینها که از حیطهی تصور من بیرون است. داستان رایجترین و بزرگترین گرفتاری ی کشور ما با طنزی عجیب در این شعر مطرح میشود. ایجاز به حدی ست که گویی شعر فقط با علائم کلیدی پیش میرود: چشم شیشه بی، کلاه شاپو، حضور شکاک کشتی، وجود سامسونیت پرتخیل مشکوک، شکستن ایمان و چند واژهی دیگر طرح کلی داستان را میریزد و دنبالهاش را باید خودت در ذهنت کامل کنی و سرانجام ریش بندر و آن تیزهای بیآزرم. اگر باید خواننده را در لذت ساخت و پرداخت شعر سهیم کنی، اینگونه باید باشد، نه آنکه باد به دستش بدهی و بگویی بباف.اگر آتشی بار دیگر بگوید که من به مسائل جزئی بیاعتنا هستم، این شعر را پیش رویش میگذارم. اين تاریخ ماست. بازگوی علت فقر و بینوایی ی ملت ماست. تأسفی ست برحقی که «بیگانه» از ما پایمال میکند و خیانتی که «خویش» بر ما روا میدارد؛ و اگر از غفلت بیدار نشویم، وای بر ما! آتشی بیگمان شاعری ست که روی به اعتلا دارد و هرگز راه نشیب نپیموده است. مقایسهی شعرهای نخستین و فرجامین این کتاب گواه همین مدعاست. پرکار است و در میان کارهایش، متعالی فراوان است و متوسط نیز. گاه به اطناب میگراید، اما آنجا که به ایجاز میپیوندد محشر میکند: خانهات سرد است؟ خورشیدی در پاکت میگذارم و برایت پست میکنم. ستارهی کوچکی در کلمه یی بگذار و به آسمانم روانه کن.
این اثر مجموعه ای است شامل بیست مقاله به قلم استاد عبدالحسین زرین کوب که هر مقاله به یک شاعر اختصاص دارد. از رودکی شروع می شود در ادامه به فردوسی، فرخی، منوچهری، ناصر خسرو، مسعود سعد، خیام، سنایی، انوری، خاقانی، نظامی، عطار، مولوی، سعدی، امیر خسرو دهلوی، ابن یمین، حافظ، جامی و صائب می پردازد و در نهایت به بهار ختم می شود.این مقالات به صورت مختصر اما نه با نادیده گرفتن مطالب حیاتی بلکه گزینش صحیح از میان آنان به نگارش درامده است و همین عامل اثر را برای علاقه مندان به آشنایی با شعر فارسی چه خواننده ی مبتدی و چه حرفه ای جذاب کرده است. او با استفاده از نسخه های موجود آثار و تذکره های نوشته شده درباره ی این شاعران و با نظر به شرایط سیاسی اجتماعی دورران حیات شان به بررسی اشعار و زندگی آنها می پردازد. با کاروان حله کتابی است که می تواند شناخت ما را از این بزرگان و آثارشان ارتقا ببخشد.
رشيدالدين وطواط يکي از دانشمندان بزرگ قرن ششم هجري و از ادبا و دانشمندان مشهور بلاغت در زبان عربي و فارسي است. تنها تصحيحي که از ديوان اين شاعر صورت پذيرفته، تصحيح مرحوم سعيد نفيسي است که در آذرماه 1339 هجري در تهران به زيور چاپ آراسته شد. به دليل متاخر بودن نسخ در دسترس مصحح و عدم دسترسي به نسخههاي قديمتر، بسياري از ابيات اين ديوان، به ويژه ابيات عربي، با تحريفات و تصحيفات ضبط گرديده است. نگارنده اين سطور با در دست داشتن قديمترين نسخه موجود، مکتوب به سال 699 هجري قمري، ابيات عربي تحريف شده فراواني از ديوان اين شاعر را تصحيح کرده که در اين نوشتار برخي از آنها ارایه گرديده است.
حافظ یکی از ارکان شعر فارسی و محبوبترین شاعر در میان فارسیزبانان است و دیوان وی پر خوانندهترین دیوان شعری و تجلی گاه فرهنگ و تمدن قوم ایرانی است. درباره زندگی و شعر حافظ، کتب و مقالات فراوانی نوشته شده و محققان و نویسندگان هر یک از زاویهای مخصوص، شعر او را مورد نقد و بررسی قرار دادهاند، آنچه از دیوان وی بر میآید این است که وی با بیشتر علوم عقلی و نقلی، کلام، تفسیر، حکمت، فقه، عرفان، موسیقی و نجوم آشنایی کامل داشته است. در مورد هر کدام از این موضوعات و مضامین و تأثیر هر کدام از این علوم بر شعر حافظ، مقالات و پژوهشهای گوناگونی صورت گرفته است. یکی از موضوعات جذاب و جدید، میزان آگاهی حافظ از طبابت و علم پزشکی است. در جای جای دیوان این شاعر میتوان تجلی میزان اطلاعات وی را از موضوعات علم پژشکی مشاهده کرد. اما یک غزل در دیوان این شاعر مشهود است که از لحاظ کاربرد کلمات و تعبیرات و مفاهیم علم پزشکی جلوه خاص دارد که در این مقاله سعی شده است به بررسی و شرح این غزل پرداخته شود.