محور اصلی مقاله حاضر ردهبندی پژوهشهای انجامشده در حوزه سبکشناسی فارسی و شناخت آسیبهای این مطالعات است؛ با هدف شناسایی شاخههای مربوط به هر یک از مطالعات و پژوهشهای انجامگرفته در سبکشناسی فارسی، بررسی کاستیهای موجود در این حوزه و پیرو آن ارائه راهحلهایی برای خروج از وضعیت رکودی که سبکشناسی فارسی دچار آن است. بدین منظور، ابتدا مطالعات و پژوهشهای مربوط به سبکشناسی در دو شاخه سبکشناسی تاریخی و صورتگرا دستهبندی شده است، سپس غلبه ذهنیت تاریخی، فقدان پشتوانه نظری و استفادهنکردن از دانش زبانشناسی در مطالعات سبکشناسانه، بریدهبودن ارتباط متن از بافت موقعیتیاش بیتوجهی به نقش یا کارکرد ویژگیهای سبکی در درک و دریافت عمیقتر و بهتر متن و منفرد و سرگردان بودن پژوهشها به عنوان آسیبهای سبکشناسی فارسی تشخیص داده شده است. در پایان، توجه پژوهشگران به کارآمدی دانش سبکشناسی، شناخت و به کارگیری شاخههای جدید سبکشناسی و بازیابی ابزارهای مناسب جهت تجزیه و تحلیل متون فارسی آشنایی با مهمترین رویکردهای سبکشناسی، صورتگرایی، نقشگرایی، زنانه، انتقادی، شناختی و تاریخی، و در اولویت قرار دادن سبکشناسی گونهها را به عنوان راه حلهای پیشنهادی ارائه شده است.
این اثر علل و منابع پیدایش تصوف و عرفان را مـی نمایاند و دگرگونی ها و تحولاتی را که در شرایط گوناگون بر این جریان و نحله فکری عارض گردیده، مورد مطالعه قرار می دهد؛ لذا در پیشگفتار کتاب، هدف نگارنده از پرداختن به موضوع،«درک حقایق تاریخی و کشف چهره واقعی و حقیقت تصوف از نـظر تـاریخی»-و نه بررسی و تحلیل محتوایی-عنوان شده و نگارنده کوشیده است که در پرداختن به این نحله خود را از قید نفوذ و تاثیر کتب مخالف یا طرفدار تصوف برکنار دارد. «پژوهشی در پیدایش و تحولات تصوف و عرفان»در 7 بـخش بـه شرح زیر ارائه شده است: پیدایش ریشه های اولیه تصوف، پیدایش تصوف در اسلام، سیر تصوف و تطورات آن در قرون اولیه اسلامی، علل پیدایش تصوف در اسلام، تحولات و ادوار تصوف و عرفان پس از قرن سوم و چـهارم هـجری، عرفان متعهد و عرفان ربانی، سلسله های معروف صوفیه.
این کتاب نوشتاری است درباره از یاد بردن زبان فارسی و آسیبهایی که بر این زبان در طول زمان وارد شده است. واژهنامهای که در پایان کتاب آمده، نمونهای است گویای اینکه به جای واژههای ناهنجار بیگانه، میتوان چه واژههای فارسی پربار، درست و زیبایی داشت.
در اين مقاله، سبکشناسي انتقادي در داستان کوتاه را به صورت کاربردي به حوزه پژوهشهاي سبکشناسي فارسي معرفي کردهايم. پرسش اساسي تحقيق اين است که ايدئولوژي پنهان متن در داستان کوتاه «جشن فرخنده» اثر جلال آل احمد چيست، چه مولفههاي سبکياي به کشف آن منجر ميشود و ايدئولوژي پنهان متن چه کارکردي دارد. فرض بر اين است که در اين داستان ايدئولوژي سازکاري براي مشروعيت بخشيدن به ستيز عليه سلطه است. اين پژوهش به روش لايه اي انجام شده است. ابتدا لايه بيروني و بافت موقعيتي متن مورد بررسي قرار گرفته، سپس دو لايه روايي و متني شامل کانونسازي، ميزان تداوم و جنبههاي آن، و خردلايههاي واژگاني، نحوي و بلاغي به عنوان مولفههاي سبکي برجسته تجزيه، و تمام لايههاي ياد شده مرتبط با يکديگر و در ارتباط با گفتمانهاي رايج در زمان نويسنده تحليل شده است. نتايج پژوهش نشان ميدهد در اين متن، تقابل، مولفه سبکي مهم و معناداري است. ويژگيهاي سبکي متن، از تقابل شخصيتها و تقابل گفتمانها تا برجستگي قطب منفي کلام، نشاندهنده ايدئولوژي پنهان متن است که عبارت است از نارضايتي نويسنده، به عنوان روشنفکري منتقد که طيفي از جامعه را نمايندگي ميکند؛ از هر دو جريان اجتماعي و سياسي مذکور در داستان. اين ايدئولوژي سازکار مشروعيت بخشيدن به ستيز عليه سلطه را سازماندهي مي كند. هدف پژوهش، کاربرد سبک شناسي انتقادي در تجزيه و تحليل داستان کوتاه فارسي و آشکار كردن اين امر است که با برقراري ارتباط بين ويژگيهاي سبکي و کلان لايه گفتماني شامل بافت موقعيتي، لايه بيروني متن و مقولههاي ايدئولوژي و قدرت، ميتوان به تفسير و درک و دريافت عميقتري از متن ـ اصليترين هدف دانش سبکشناسي ـ دست يافت.
مقولههاي نحوي در سبك پژوهي، به ويژه در شاخههايي که به بررسي رابطه قدرت ميپردازند از جمله سبکشناسي انتقادي اهميت بسيار دارد. در تحقيق حاضر با طرح اين پرسش که ميزان قطعيت متن و قاطعيت نويسنده در نامهنگاري امام محمد غزالي چگونه است، به تجزيه و تحليل وجهيت (به طور خاص انواع وجه در مقوله فعل) در سبک نامهنگاري غزالي پرداخته و کارکرد اين مولفه سبکي را در رابطه بينافردي نويسنده و مخاطب بررسي نمودهايم. فرض تحقيق اين است که در نامهنگاري او متن از قطعيت بالايي برخوردار است و نويسنده به صاحبان قدرت از موضع اقتدار نامه نوشته است. اين پژوهش به روش توصيف آماري انجام شده و نتايج تحقيق نشان ميدهد که درصد بالاي وجه شناختي در کنار درصد بالاي وجه امري مجموعا تقويتکننده موضع اقتدار نويسنده در مقابل نهاد قدرت است. قطعيت بالاي متن در نامهنگاري غزالي در حالي که متاثر از موقعيت غزالي به عنوان عالم صاحب نام ديني و فقيه بزرگ شافعي است، بر افزايش اقتدار او نيز تاثيرگذار است. علاوه بر تاييد فرضيه پژوهش، نتيجه ديگر تحقيق اين است که در بافت علوم ديني، نحو محافظه کار برجسته است. هدف پژوهش اين است که بررسي ويژگيهاي سبکي در درون بافت موقعيتي متن و پرداختن به نقش يا کارکرد مولفههاي سبکي را نشان دهد.